رمان گلادیاتور پارت 230

3.7
(3)

 

 

 

 

با رها شدن دست یزدان از دور کمرش و چرخشی که یزدان با دستش به تن او داد و او را به سمت فرهاد هدایت نمود ، فرو ریختن قلبش میان سینه اش را به معنای واقعی کلمه ، حس کرد .

 

 

 

میان چرخی که می خورد برای یک آن دید که دستان فرهاد هم از دور کمر نسرین جدا شد و چرخی به تن او داد تا به سمت یزدان هدایتش کند .

 

 

 

نمی دانست چه شد ، اما در یک صدم ثانیه تصمیم گرفت با تمام تلاش و همتی که در خود سراغ دارد ، میان رقص باشکوه دامن لباسش از چرخشی که یزدان به تن او داده بود ، به هر سختی که باشد ، خودش را سمت مخالف سوق دهد .

 

 

 

خودش را میان کتی و مردی که رو به رویش می رقصید انداخت و دستانش را ناشیانه روی شانه های او قرار داد .

 

 

 

به نظرش رقصیدن با این دختر ملوس و ریز نقش صد شرف داشت به رقصیدن با آن پیر کفتار صفت .

 

 

 

کتی با ورود نابهنگام گندم میان رقص خودش و پارتنر قرضی اش ، ابروانش بالا رفت و گندم شرمنده تر شده نسبت به ثانیه های پیش ، حتی روی نگاه کردن به مردی که مطمئناً از ورود نابهنگامش ، شوکه شده بود را ، نداشت . کاملاً می توانست توقف کامل مردِ پشت سرش را ، حس کند .

 

 

 

لبخندی نم نمک روی لبان کتی نشست و دستش را دو سمت پهلوی گندم قرار داد و حرکات تنش را نرم و آرام شروع کرد …………. این حرکات نرم و آهسته ، به هیچ عنوان با آهنگ ضربدار و تندی که در سالن از باندها پخش می شد ، هماهنگی نداشت .

 

 

 

ـ ببین کی اومده باهام برقصه …………. یه بره شیرین و ملوس .

 

 

 

گندم با حس و حال بدی از رو دستی که حس می کرد به بدترین شکل ممکن از مهمترین آدم زندگی اش خورده بود ، برخلاف بغض آزار دهنده ای که میان حلقش حس می کرد ، لبخندی تصنعی بر لب نشاند و بی توجه به حرف کتی ، نگاهش را بی هیچ اختیاری سمت یزدانی که حالا نسرین را در آغوش کشیده بود و با او می رقصید ، کشید .

 

 

 

 

ـ کجا رو نگاه می کنی عروسک خانم ؟

 

 

 

گندم انگار که تازه صدای کتی را شنیده باشد ، به سرعت نگاهش را به سمت کتی کشاند ………… حال دلش بد بود ………… بد نه ، افتضاح بود . هوایش ، هوای گریه بود ………… فکر اینکه یزدان با کمال میل و رغبت قصد عرضه او به فرهاد را داشته تا خودش با نسرین برقصد ، نفسش را به لرزه می انداخت و قلبش را خون می کرد . حس آدمی را داشت که از پشت خنجر خورده ……… آن هم نه از هر کسی ، از یک خودی ……. و این چیز کمی نبود .

 

 

 

ـ هیچ جا .

 

 

 

– تا حالا تو رقص های ضربدری شرکت نکردی ؟

 

 

 

گندم نفس عمیقی کشید تا بغضش را میان همان حلق داغ کرده اش نگه دارد . نمی خواست اشک بریزد ……… نمی خواست مقابل این جماعت گرگ صفت خودش را ضعیف و حقیر نشان دهد .

 

 

 

شاید از پس لرزش صدایش بر نمی آمد . اما با هر جان کندنی که بود اجازه نمی داد اشکش روی گونه اش جاری شود .

 

 

 

– رقص ضربدری چیه ؟

 

 

 

– رقصی که مرد و زن با هر آهنگ پارتنرهای خودشون و باهم عوض می کنن .

 

 

 

گندم سر تکان داد . حالش خراب بود .‌ حتی اسم این رقص لعنتی هم به گوشش نخورده بود .

 

 

 

کتی نگاه گاه و بی گاه گندم که به سمت یزدان کشیده می شد را می خواند . فهمیدن اینکه این مدل رقص ها برای دختر رو به رویش ناشناخته و غریب است ، سخت نبود .

 

 

 

– زیاد خودت و درگیر مردای این جمع نکن که چرا پارتنرهاشون و باهم جا به جا می کنن . این رسم و رسوم تموم این مردهاست . که تو تخت تو گوشت حرفای عاشقانه بزنن و تو جمع راحت تر از آب خوردن تو رو به یکی دیگه قرض بدن ………. اصلا اگه کسی خلاف این عمل کنه جای سوال داره . یزدانم از همه بدتر ……… جنس مونث اصلاً براش پشیزی ارزش نداره .

 

 

 

چیزهایی که گندم برای اولین بار می شنید ، چیزی جز حالت تهوع برای او به ارمغان نمی آورد . این انتهای بی غیرتی بود که مردها بخواهند شریک های خودشان را به هم قرض دهند و ککشان هم نگزد .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 3.6 (5)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بی نام
بی نام
9 ماه قبل

معلوم نویسنده حرفه ایی تو این موارد. هااا. خفن هااا

مینا
مینا
9 ماه قبل

دستت طلا گندم چه حالی از فرهاد گرفت🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

Mahsa
Mahsa
9 ماه قبل

یزدان خر حداقل قبلش بهش میگفتی ک مجبوری این کارو کنی و گرنه بد میشه
ایش منم حالم بد شد حتی

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x