رمان گلادیاتور پارت 232

5
(1)

 

 

 

 

یزدان با همان ابروان درهم و دندان هایی که بر روی هم می فشرد ، با چشمانش کتی ای که دستش را به دور شانه گندم حلقه نموده بود و او را به گوشه سالن می کشاند ، دنبال کرد .

 

 

 

با تمام شدن آهنگ ، به سرعت دست به سمت گردنش برد و دستان نسرین را از دور گردنش باز کرد ………. دیگر لازم نبود به بهانه آهنگ وجود نسرین را تحمل کند .

 

 

 

خواست به سمت گندم راه بی افتد که نسرین ابرو درهم کشیده ، بازویش را گرفت و خودش را به تن او چسباند و او را اینگونه متوقف کرد .

 

 

 

ـ کجا یزدان ؟ لااقل صبر کن یه آهنگ دیگه با هم برقصیم .

 

 

 

یزدان آنقدر حرصی و عصبی بود که اگر نسرین اندکی بیشتر پاپیچش می شد ، می توانست او را از هستی ساقط کند . دست به دو طرف پهلوی نسرین گذاشت تا او را از خودش جدا کند . باید هرچه زودتر به سمت گندم می رفت و دستش را می گرفت و او را از مقابل چشمان بیمارگونه کتی دور میکرد .

 

 

 

در این نقطه ای که ایستاده بود ، نه برایش حضور نسرین مهم بود و نه حتی ناراحتی او . الان فقط باید گندم را از کتی دور می کرد . هر یک ثانیه ای که گندم بیشتر کنار کتی می نشست و با او حرف می زد ، یعنی یک قدم بیشتر به خطر نزدیک می شد ……… گندم توانایی جذب هر آدمی را داشت و از طرف دیگر کم اخبار تمایلات جنون آمیز کتی به گوشش نرسیده بود ……… نباید اجازه می داد کتی بیش از این جذب گندم شود .

 

 

 

ـ باید برم نسرین .

 

 

 

نسرین طنازانه ابرویی درهم کشید و تنش را منظوردار به تن او فشرد ……………… باید احمق می بود که قصد و نیت یزدان را نفهمد .

 

 

 

ـ همه حواست شده گندم …………. بالا میریم گندم . پایین میایم گندم . چپ میریم گندم . راست میایم گندم ……… اجازه بده این دختر یه ذره آزاد باشه . خدارو شکر الان هم که پیش مردی ننشسته که بخواد ازش سوء استفاده کنه که تو عین اسپند رو آتشین بالا و پایین می پری . کنار اون دختره نشسته دارن با هم حرف می زنن .

 

 

 

 

 

یزدان مجدداً دست به دو طرف پهلوی نسرین گذاشت و سعی کرد او را از خودش جدا کند ………… هیچ خوشش نمی آمد نسرین در کاری که اصلا به او هیچ ربطی ندارد دخالت کند و اظهار فضل نماید .

 

 

 

او را از خودش جدا کرد و عقب فرستاد و با ابروانی در هم اخطار آمیز او را مخاطب خودش قرار داد ………. بهتر می دید همین ابتدا ، سنگ هایش را با نسرین وا می کند .

 

 

 

ـ بذار همین الان برای اولین بار و آخرین بار بهت هشدار بدم که هیچ خوشم نمی یاد تو کاری که بهت ربطی نداره ، دخالت کنی .

 

 

 

و بدون اینکه چشمان متعجب و جسم خشک شده نسرین از این واکنش ناگهانی اش برایش ذره ای اهمیت داشته باشد ، راهی میان جمعیت رقصنده باز کرد و به سمت گندم راه افتاد .

 

 

 

گندم که تمام حواسش به پیست رقص میان سالن بود ، با افتادن چشمانش به یزدانی که داشت به سمتش می آمد ، نگاهش را خیلی نرم به سمت کتی که هنوز هم داشت با او حرف می زد ، کشید و حتی سعی کرد لبخندی موقرانه بر لبانش بنشاند و کاملاً خودش را بی تفاوت نشان دهد .

 

 

 

حاضر به بخشش یزدان نبود …………. کار یزدان ، عملی نبود که بشود ساده از کنارش گذر کند و یا اصلاً به روی خودش

نیاورد ………….. نه حاضر بود او را ببخشد و نه حتی کنارش قدم از قدم بردارد . یزدان بد معامله ای را با او انجام داده بود .

 

 

 

با رسیدن یزدان کنارشان ، صحبت های کتی نصفه قطع شد و نگاهش سمت یزدان کشیده شد . یزدان ابروانی بالا انداخت .

 

 

 

ـ از هم صحبتی با هم لذت بردید ؟

 

 

 

کتی سری تکان داد و موی رهای کنار پیشانی اش را به پشت گوشش هدایت کرد :

 

 

 

ـ من انقدر از بودن با این پیشی ملوس لذت بردم که حتی گذر زمان و هم حس نکردم .

 

 

 

یزدان لبخند نصفه و نیمه ای بر روی لبانش نشاند …………….. پس حدسش درست بود . گندم نظر کتی را هم به خودش جلب نموده بود .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x