2 دیدگاه

هم دانشگاهی جان پارت ۱۸

5
(1)

.

 

 

 

تو راه بفکرم رسید که یه چند تا پرس‌ غذا بگیرم ببرم برا بچها غذاهای بیمارستان‌ بدرد نمی‌خورد مسیرمو کج کردم سمت راهی تهش ختم میشد به رستورانی که اونشب بعد خواستگاری آرتین از من رفتیم

صدای آهنگ اعصابمو خورد میکرد،ضبطو خاموش کردم

چقدر شبا بدون دلوین بیرون رفتن مسخره بود

همیشه اون بود که میگفت،ما میخندیدیم،ما می‌گفتیم اون می‌خندید،صدای خنده هاش هنوز تو گوشم بود.

 

رسیدم به رستوران مورد نظر و کیف پولمو برداشتمو از ماشین پیاده شدم

رفتم داخل و چند پرس پلو گوشت سفارش دادم و گفتم که میبرمشون

نگام افتاد به اون میز و صندلی که اون شب با بچها نشسته بودیم

اذیت کردنای دلوین،خنده هاش

قطره ی اشکم چکید و دیدمو تار کرد

نه گوشی خودم نه گوشی دلوین هیچکدوم همرام نبود

رفتم بشینم تو ماشین حداقل تنهایی گریه کنم

صفحه ی گوشی دلوین روشن بود و یکی داشت زنگ میزد ولی نمی‌دیدم کیه

قفل مرکزیو زدم و در ماشینو باز کردم تا گوشیه دلوینو برداشتم قطع شد

تا خواستم بذارمش سر جاش دوباره زنگ خورد

نوشته بود*آریا*

خودم سیوش کرده بودم

آخ که چقدر دلوین‌ منتظر بود این شماره بیوفته رو گوشیش

جواب دادم

 

_ الو؟

آریا: الو؟ سلام مائده خانم خوبین؟

 

دوست نداشتم بفهمه گریه کردم اما صدام یخورده سنگین بود

 

_ سلام ممنون.بگو‌ آریا،چیشده؟

آریا: برای دلوین‌ اتفاقی افتاده؟ چرا صدات گرفته؟

_ به تو هیچ ربطی نداره،بگو سریع حوصله ی حرف زدن ندارم آریا

آریا: آنلاین بلیط رزرو کردم،برای فردا ساعت ۱۱.۵

شانسم گرفته بود و پرواز داشت خداروشکر

_ باشه پس سریع خودتو برسون،دلوین به تو احتیاج داره

 

تلفنو قطع کردم آریا رو مقصر میدونستم از صداش بدم میومد

اگه خواهر من الان رو تخت بیمارستانه همش بخاطر آریاس

 

پاشدم رفتم داخل رستوران غذاها رو گرفتم و حساب کردم،رفتم سوار ماشین شدم و پرواز کردم سمت بیمارستان

 

پس از ۱ ساعت بالاخره رسیدم همشون سرم به دست نشسته بودن پشت در CCU

یا خدا نکنه چیزی شده باشه؟

سریع دوییدم سمتشون

_ بچها چیزی شده؟ برا دلی اتفاقی افتاده؟ حالش خوبه؟

چرا جواب منو نمیدین؟

محبوبه: چیزی نشده،هیچ‌ تغییر حالتی نداشته

نفس آسوده ای کشیدم و صلواتی فرستادم و کنار بچها نشستم رو صندلی های بیمارستان

غذاها رو گذاشتم پایین کنارم و گفتم:

_ آریا فردا میرسه اینجا

من بهش زنگ زدم

بهترین راه این بود که دلوین‌صدای آریا رو بشنوه

مبینا: تو چیکار کردی مائده؟ رفتی زنگ زدی به اون یاروی بی شرف؟

_ اون بی شرف نیست یگانه،یه آدم بی احساسه

یگانه: حالا هرچی که هست نباید این کارو میکردی

محبوبه: ول کنین بچها

ما باید زنگ بزنیم به عمم اونا حقشونه بدونن دخترشون رو تخت بیمارستانه

اتفاقا خوب کاری کردی مائده،باید ببینه و زجر بکشه که این بلا سر دلوین اومده

خدا بخیر کنه…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.4 (5)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سپیده
سپیده
1 سال قبل

من فکر میکردم ک مثل رمانای دیگه میرن دانشگاه دلوین با پسر آشنا میشه بعد با هم کل کل میکنن اخرش هم عاشق میشن و ازدواج میکنن
ولی الان ک چند پارت گذشته و میبینم ک فرق داره و میتونه حتی بهتر از اون رمانا باشه
مخصوصا اینکه هر روز ۲ تا پارت میزاری
مرسی😘😘

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Nakisa Kian
anisa
anisa
1 سال قبل

تنها چیزی ک میتونم بگم اینکه عالییئیییه

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x