15 دیدگاه

هم دانشگاهی جان پارت ۵۵

5
(1)

.

 

 

 

کلی فکر به سرم زد اینکه بدزدمش یا اینکه مجبورش کنم‌‌..دعواش کنم

اما اینا رو مغزم می‌گفت و قلبم قبول نداشت

ترافیک زیاد اجازه ی اینکه پامو رو پدال گاز فشار بدم‌ بهم نمی داد

هیچی برام مهم نبود از چراغ قرمزا عبور میکردم جلوی پلیس با سرعت غیر مجاز میرفتم و…

نمیدونستم دارم میرم تهرون چیکار

فقط میدونستم که دارم میرم دلوینو ببینم

به جنون رسیده بودم،حتی وقتی به این فکر میکنم که دلوین بخواد سر سفره عقد یکی دیگه بشینه..مغز و قلبمو از کار مینداخت

جنون وار گاز ماشینو گرفتم و وارد جاده ی اصلی شدم

**

ساعت هشت شب بود خستگی برام معنایی نداشت فقط و فقط میروندم

تماس هیچکی ام جواب نمی‌دادم

حس میکردم دلوین میخواد بهم زنگ بزنه

همش منتظر زنگش بودم

ضبطو روشن کردم و اولین اهنگو پلی کردم.

همیشه اهنگای غمگین گوش میدادم

بخصوص از وقتی که دلوینو دیده بودم!

گوشیم داشت زنگ میخورد

حدسم درست بود

خودش بود!

نیمه ی جان من

کلید سبزو فشردم و منتظر صداش شدم

از نفس های تند و بی وقفه ای که میکشید مطمئن بودم عصبانیه

چند ثانیه ی اول ساکت بود

اما بعدش شروع کرد به جیغ زدن

+ چرا نمیذاری نفس راحت بکشمممم؟

آخه مگه لعنتی من به تو نگفتمممم برو؟

جریان این بسته چیهههه؟

به من چه اصلا؟؟؟

چرا نمیذاری فراموشت کنمممم؟

چند ساله قلبمو به رنجش در آوردی دیگه چی میخوایییی؟

چرا هیچی نمیگیییی؟؟؟

خفه خون گرفتییی؟

می‌گفت و گریه میکرد

دیگه نمیدونستم چطوری بهش بگم که دوسش دارم

چطوری بگم که قلبمه

نمیدونستم مغزم گیر کرده بود هیچی نمیتونستم بگم

+ چرا هیچیی نمیگییی؟

چرا نمیگی این ازمایشا مال تو نیست؟

با خودم کنار اومدم.

نفس عمیق گرفتم و به سختی لب زدم:

_ ماله منه دلوین..مال من

همه ی اون ازمایشا برای منه

این همون دلیلی بود که پا پیش نذاشتم..

سختی کشیدم‌‌…

غربت کشیدم تا تو رو به دست بیارم

همه ی انگیزم به دست اوردن تو بود.

چیزی که بهم کمک میکرد سالم شم فکر به تو بود و اون عکسا

دیگه چیزی نتونستم بگم

صدای مردونم گرفت و قطرات اشک از چشمام جاری شد

نمیخواستم بفهمه دارم گریه میکنم! تمام صحنه های اون چند سال جلوی چشمم ظاهر شد! چقدر سختی کشیده بودم و کسی خبر نداشت چقدر مرگ رو دیده بودم و نمرده بودم

بالاخره سکوت بینمون رو شکست و به حرف اومد

+ اما من نظرم عوض نشده..

هنوزم میگم بروو

من برای به اینجا رسیدن سختی کشیدم آریا

خیلی سختی کشیدم

خواهش میکنم آریا..التماست میکنم اذیتم نکن بذار به هدفم برسم بذار دغدغه نداشته باشم

تو رو به کی قسم بدم؟

ولم کن اریاااا

ولم کنننن

بعدم قطع کرد

اما من هنوز انگاری منتظر بودم که حرف بزنه!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

15 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Kkk
Kkk
1 سال قبل

نویسنده پارتارو طولانی کن،گذاشتیمون تو خماری🤣

محدثه
محدثه
پاسخ به  Kkk
1 سال قبل

چشم😁

جیران
جیران
1 سال قبل

خدا لعنتت کنع دلوین حیف پسر مردم برا تویه انتر😭😪

محدثه
محدثه
پاسخ به  جیران
1 سال قبل

😂😂😂😂

ثنا
ثنا
1 سال قبل

عالی چند روز بود نخونده بودم رمانت تو دلتنگ شدم برای شخصیت های داستان امروز صبح پشت سر هم چهار تا پارت خیلییییی کیف داد

محدثه
محدثه
پاسخ به  ثنا
1 سال قبل

کی مثل تو اینهمه ذوق داره؟!🥺

سپیده
سپیده
پاسخ به  محدثه
1 سال قبل

من😂
ولی رمانت خیلی خوبه
مریضی آریا چیه؟

محدثه
محدثه
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

😍😍😍
خوبی از خودته🥺❤️
حالا میخونین خودتون😁

مانلی
مانلی
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

فک کنم اعتیاد داشته

Kkk
Kkk
پاسخ به  مانلی
1 سال قبل

یا خدا🤣🤣🤣

محدثه
محدثه
پاسخ به  Kkk
1 سال قبل

این خیلی بده😂😂😂

سه نقطه
سه نقطه
پاسخ به  مانلی
1 سال قبل

نه بابا فکنم سرطان داشته
یا ایدزی
چیزی
اعتیاد چیه دیگه؟

سپیده
سپیده
پاسخ به  مانلی
1 سال قبل

یه چیزی بگو ک ب آریا بخوره😂

محدثه
محدثه
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

😂😂😂😂

ثنا
ثنا
پاسخ به  محدثه
1 سال قبل

بایدم داشته باشم برای قلمی به این خوبی

دسته‌ها

15
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x