رمان آوای نیاز تو پارت 143

3.7
(3)

 

 

_باشه بابا باشه ولی از من میشنوی یه دو سه ماهی ازش فاصله بگیر پر پاچت و نگیره!

 

پوف کلافه‌ ای کشیدم که خودش ادامه داد

_نه خدایی برو ببین‌ چشه ش

 

_گفت سمتش نرم

 

دوباره صدای خندش به گوشم رسید که عصبی تماسو قطع‌ کردم‌ و این بار از جام‌ بلند شدم و مصمم‌ سمت اتاق فرزان رفتم.

 

پشت در اتاقش ایستاده بودم ولی جرعت در زدن نداشتم و هر چی گوشم و تیز کردم هیچ صدایی از اتاقش نشنیدم

 

آب دهنم و قورت دادم تو دلم هر چی بادابادی گفتم و چند بار به در زدم ولی کسی جواب نداد.

لای در و آروم باز کردم و به داخل اتاف سرکی کشیدم و در کمال ناباوری تو اتاق خوابش نبود!

 

 

وارد شدم‌ و به اطراف نگاه کردم و با شنیدن صدای آب از داخل مستر اتاق متوجه شدم حمام و نفس راحتی کشیدم

سمت تختش رفتم و روش نشستم و با خیال آسوده ولو شدم روش و نفسم و آسوده ای بیرون فرستادم

بازم شکر به خیر گذشت… خواستم از جام پاشم و برم تا نیومده بود اما با دیدن عکس بزرگی از فرزان که رو دیوار روبه روی تختش زده شده بود مکث کردم

به طور کل لخت بود و ففط بالا تنش مشخص بود و یه کاپشن مشکی تنش بود که کلاهش و انداخته بود رو موهای پر پشتش و زیپش و باز گذاشته بود تا هیکل عضلانیش مشخص باشه! نگاهشم به دوربین نبود و مَنظره پشتشم طبیعت بود اما این قدر کِدِر شده بود داخل عکس که اصلا به چشم نمیومد!

 

نمی‌دونم چرا حس می‌کردم تو این عکس فرزان شباهت زیادی به جاوید داره

به طور کل نه از نظر اخلاقی بلکه از نظر قیافه هم شباهت داشتن انگار!

سری به چپ و راست تکون دادم و پوزخندی به افکارم‌ زدم چون همین طوری همه چیو الکی و بی مورد ربط میدادم به جاوید

جاویدی که اصلا معلوم نبود هنوز منو یادش هست با نه

شاید خود شبیه به دختر بچه ای که سر هر بحث و موضوعی یاد عروسکش میفته و بهونه عروسکش و میگیره شدم

نیشخند زنان هنوز خیره بودم‌ به عکس روبه روم و تو افکارم غرق بودم‌ که صدای فرزان باعث شد تو جام بپرم و نگاهم و با استرس بدم بهش

_چی تو عکسم میبینی نیشخند میزنی؟

 

 

دور کمرش حوله سفیدی پیچیده بود و بالا تنش لخت لخت بود

_هی..هیچی م..من‌ می‌خواستم ببینم حا..لت خوبه‌ اومدم بالا

 

 

اخمی کرد و نگاهی از بالا به پایین بهم کرد که از جام بلند شدم و دستپاچه ادامه دادم

_من برم دیگه شبت بخیر عیدتم مبارک!

 

 

خواستم سمت در برم که با دست مانع شد و لب زد

_بشین لباس بپوشم باهم حرف بزنیم

 

چشمام گرد شد از جملش و نگاهم و به قیافه خونسردش دادم که تا چند دقیقه پیش میخواست بکشتم ولی مثل این که الان تغییر عقیده داده بود

خیره نگاهش میکردم اما اون بیخیال چهره ی متعجب من سمت کمد بزرگ سر تا سریش رفت و من سریع نگاهم و ازش گرفتم‌ و رو تخت نشستم… یکم معذب بودم اما هیچی نگفتم و با انگشتای دستم بازی کردم تا بالاخره احساس کردم‌ روی تخت بزرگی که بیشتر از دو نفر توش جا می‌گرفتن و نمیشد بهش گفت تخت دو نفره دراز کشید

نگاهم و دادم به پشتم و فرزان و پوشیده دیدم که دراز کشیده بود رو تخت و نگاهشم‌‌ به من بود اما یهو دست دراز کرد و دستم‌ و گرفت و من و کشید و چون انتظارش و نداشتم افتادم تو تخت و چشمام‌ گرد شد که لب زد

_خب حرف بزن

 

_این جوری؟!

 

_چشه؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
3

رمان جاوید در من 0 (0)

3 دیدگاه
  دانلود رمان جاوید در من خلاصه : رمان جاويد در من درباره زندگي آرام دختريست كه با شروع عمليات ساخت و ساز برابر كافه كتاب كوچكش و برگشت برادر و پسرخاله اش از آلمان ، اين زندگي آرام دستخوش نوساناتي مي شود.
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.4 (9)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
InShot ۲۰۲۳۰۷۱۳ ۰۰۲۸۰۵۰۲۰

دانلود رمان طلوع نزدیک است pdf از دل آرا دشت بهشت 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         طلوع تازه داره تو زندگیش جوونی کردنو تجربه می‌کنه که خدا سخت‌ترین امتحانشو براش در نظر می‌گیره. مرگ پدرش سرآغاز ماجراهای عجیبیه که از دست سرنوشت براش می‌باره و در عجیب‌ترین زمان و مکان زندگیش گره می‌خوره به رادمهر محبی، عضو محبوب شورای…
رمان دلدادگی شیطان

رمان دلدادگی شیطان 5 (1)

13 دیدگاه
  دانلود رمان دلدادگی شیطان خلاصه: رُهام مردی بیرحم با ظاهری فریبنده و جذاب که هر چیزی رو بخواد، باید به دست بیاره حتی اگر ممنوعه و گناه باشه! و کافیه این شیطانِ مرموز و پر وسوسه دل به دختری بده که نامزدِ بهترین رفیقشه! هر کاری میکنه تا این…
IMG 20230128 233633 5352

دانلود رمان کابوک 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :     کابوک داستان پر فراز و نشیبی از افرا یزدانی است که توی مترو کار می‌کنه و تنها دغدغه‌ش بدست آوردن عشق همسر سابقشه… ولی در اوج زرنگی، بازی می‌خوره، عکس‌هایی که اونو رسوا میکنه و خانواده ای که از او می‌گذرن ولی از…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۲ ۱۱۲۵۵۲۴۵۵

دانلود رمان کام بک pdf از آنید 8080 2 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان : کام_بک »جلد_دوم فلش_بک »جلد_اول       محراب نیک آئین سرگرد خشن و بی رحمی که سالها پیش دختری که اعتراف کرد دوسش داره رو برای نجاتش از زندگی خطرناکش ترک میکنه و حالا اون دختر رو توی ماموریتش میبنه به عنوان یک نفوذی..
InShot ۲۰۲۴۰۳۰۴ ۰۱۱۳۲۱۲۹۱

دانلود رمان یک تو به صورت pdf کامل از مریم سلطانی 3.8 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     سروصدایی که به یک‌مرتبه از پشت‌سرش به هوا خاست، نگاهش را که دقایقی می‌شد به میز میخ شده بود، کند و با رخوت گرداند. پشت‌سرش، چند متری آن‌طرف‌تر دوستانش سرخوشانه سرگرم بازی‌ای بودند که هر شب او پای میزش بساط کرده بود و امشب…
download

رمان رویای قاصدک 3 (2)

5 دیدگاه
  دانلود رمان رویای قاصدک خلاصه : عشق آتشین و نابی که منجر به جدایی شد و حالا سرنوشت بعد از دوازده سال دوباره مقابل هم قرارشون میده در حالی که احساسات گذشته هنوز فراموش نشده‌!!!تقابل جذاب و دیدنی دو عشق قدیمی…ایلدا دکترای معماری و استاد دانشگاه موفق و زیبایی…
InShot ۲۰۲۳۰۷۰۳ ۰۱۲۶۵۰۱۱۲

دانلود رمان داروغه pdf از سحر نصیری 5 (3)

4 دیدگاه
  خلاصه رمان:       امیر کــورد آدمی که توی زندگیش مرد بار اومده و همیشه حامی بوده! یه کورد مرد واقعی نه لاته و خشن، نه اوباش و نه حق مردم خور! اون یه پـهلوونه! یه مرد ذاتا آروم که اخلاقای بد و خوب زیادی داره،! بعد از…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۷۲۹۹۰۲

دانلود رمان من نامادری سیندرلا نیستم از بهاره موسوی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       سمانه زیبا ارام ومظلومم دل در گرو برادر دوستش دکتر علیرضای مغرور می‌دهد ولی علیرضا با همکلاسی اش ازدواج می‌کند تا اینکه همسرش فوت می‌کند و خانواده اش مجبورش می‌کنند تا با سمانه ازدواج کند. حالا سمانه مانده و آقای مغرور که…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بی نام
بی نام
1 سال قبل

بی زحمت روزی دوتاپارت بزارین پلیییز

بی نام
بی نام
1 سال قبل

بی زحمت روزی دوتاپارت بزارین پلیززززززز

زلال
زلال
1 سال قبل

بخدا کمه شد مثل دلارای اه

نوشین
نوشین
1 سال قبل

قطعا از فرزان بیشتر خوشم میاد
دلیلش هم اینه ک فرزان به آوا زندگی کردن یاد میده ولی جاوید ن
جاوید فقط میخواست آوا رو یجوری نمک گیر خودش بکنه

Gh8
Gh8
پاسخ به  نوشین
1 سال قبل

اره حاوید فقط اوا رو برای خودش میخواست چون به قول خودش کنارش حالش خوب بود و ارامش داشت اما فقط به همین توجه میکرد براش حال روحی اوا مهم نبود یا حتی شخصیتش درحدی که گولش زدو رف با ژیلا

دسته‌ها

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x