رمان آوای نیاز تو پارت 162 - رمان دونی

 

 

نگاهش و با مکث ازم گرفت

_دیگه چیا گفته؟

 

سرمو به چپو راست تکون دادم

_جواب سوال منو بده فرزان

 

نگاهش و بهم نداد که نیشخند صدا داری زدم

_برام مهم نیست مریض روحی یا هر کوفت دیگه… حق نداری از احساسات صادقانه ی من سواستفاده کنی

 

 

ناراحت از جام بلند شدم و همین طور که سمت پله ها میرفتم ادامه دادم

_همتون یه مشت ادعایین

 

 

هنوز پله اولو نگذرونده بودم که صدای بَم مردونش باعث شد سرجام وایسم و با تعجب سمتش برگردم

_آره متوجه حضورش شدم… اما بعد این که تو آغوشم نگهت داشتم!

 

 

نگاهشو بهم داد و نمی‌دونستم‌ چی‌ بگم که از جاش بلند شد و سمتم‌ اومد

جلوم ایستاد و من خیره تو صورتش بودم که دسته ای از موهام که رو شونم ریخته بود و تو دستش گرفت و با مکث انداختش رو کمرم و تو چشمام خیره شد و با لحن خاصی ادامه داد

_سکوت خونه بد داره اذیتم میکنه وقتی میدونم تو این جایی!

 

 

با چشمای گرد دهنم مثل ماهی چند بار باز و بسته شد اما چیزی نتونستم بگم و خیره فقط نگاهش میکردم

وَ اون بدون حرف دیگه ای همراه با مکث راهش و گرفت و جلو تر از من از پله ها بالا رفت و من و تو بُهت و ناباوری تنها گذاشت!

 

×××

 

 

جاوید*

 

زنگ در و فشردم که بعد دقایقی آیدین با موهای خیس که نشون از حمام رفتنش بود در و باز کرد و با قیافه متعجب بهم نگاه کرد

کیسه ی غذا رو تو بغلش انداختم و کنارش زدم… وارد خونش شدم که مثل همیشه دست کمی از بازار شام نداشت و بالاخره صداش اومد

_یه خبر میدادی داری میای خب!

 

 

کتم و از تنم دراوردم و رو مبل راحتی سه نفره خونش دراز کشیدم و همین طور که ساعدم و رو صورتم میزاشتم گفتم:

_چیه می‌خواستی گاو و گوسفند بکشی برام!؟

 

 

_نه بابا حیف گاو و گوسفند نیست برای تو کشته بشن؟

میگفتی خونم و جمع و جور میکردم الان باز غرغرات مثل این خاله زنکای وسواس بلند میشه!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان گلوگاه به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه
دانلود رمان گلوگاه به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه

  دانلود رمان گلوگاه به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه خلاصه رمان:   از گلوی من بغضی خفه بیرون می زند… از دست های تو ، روی گلوی من دردی کهنه… گلوگاه سد نفس های من است… و پناه تو چاره این درد… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

جهت دانلود کلیک کنید
رمان در امتداد باران

  دانلود رمان در امتداد باران خلاصه : وکیل جوان و موفقی با پیشنهاد عجیبی برای حل مشکل دختری از طریق خواندن دفتر خاطراتش مواجه میشود و در همان ابتدای داستان متوجه می شود که این دختر را می شناسد و در دوران دانشجویی با او همکلاس بوده است… این رمان برداشتی آزاد است از یک اتفاق واقعی به این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ریسک به صورت pdf کامل از اکرم حسین زاده

    خلاصه رمان: نگاهش با دقت بیشتری روی کارت‌های در دستش سیر کرد. دور آخر بود و سرنوشت بازی مشخص می‌شد. صدای بلند موزیک فضا را پر کرده بود و هیاهو و سروصدا بیداد می‌کرد. با وجود فضای نیمه‌تاریک آنجا و نورچراغ‌هایی که مدام رنگ عوض می‌کردند، لامپ بالای میز، نور نسبتاً ثابتی برای افراد دور میز فراهم کرده

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کلبه های طوفان زده به صورت pdf کامل از زینب عامل

      خلاصه رمان:   افسون با تماس خواهر بزرگش که ساکن تهرانه و کلی حرف پشت خودش و زندگی مرموز و مبهمش هست از همدان به تهران میاد و با یک نوزاد نارس که فوت شده مواجه می‌شه. نوزادی که بچه‌ی خواهرشه در حالیکه خواهرش مجرده و هرگز ازدواج نکرده. همین اتفاق پای افسون رو به جریانات و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان چشم های وحشی روژکا به صورت pdf کامل از گیلدا تک

      خلاصه رمان:   دختری به نام روژکا و پسری به نام فرهمند پارسا… دخترمون بسکتبالیسته، همزمان کتاب ترجمه میکنه و دانشگاه هم میره پسرمون استاد دانشگاهه     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2 تا الان رای نیامده!

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاه ماهی pdf از ساغر جلالی

  خلاصه رمان :     حاصل یک شب هوس مردی قدرتمند و تجاوز به خدمتکاری بی گناه   دختری شد به نام « ماهی» که تمام زندگی اش با نفرت لقب حروم زاده رو به دوش کشیده   سردار آقازاده ای سرد و خشنی که آوازه هنرهایش در تخت سراسر تهران رو پر کرده بود…   در آخر سر

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بی نام
بی نام
1 سال قبل

یورولمیاسان. دوخط مینویسی نگرانتم خسته میشی

همتا
همتا
1 سال قبل

وااای چقدر خوبه رمان‌از یکنواختی بیرون اومده انگار
مرسی نویسنده جان

Ghazal
Ghazal
1 سال قبل

فرزانم عاشق شد رفت…

Sogol
Sogol
1 سال قبل
پاسخ به  Ghazal

😂 😂 😂

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x