رمان آوای نیاز تو پارت 252

5
(2)

 

×

 

صدای قلبش که به گوشم می‌رسید دوست داشتم گریه کنم از فرط خوشحالی که بچم سالمه!

نگاهم به دکتر بود که روبه ما گفت:

_اگه پسر شه اسمش و چی میزارین؟

 

با این حرف چشمام گرد شد

_پسره!؟

 

_نه نگفتم پسر که گفتم‌ اگه پسر شد

 

برای یک لحظه حضور جاوید یادم رفت و بدون فکر گفتم

_جابان!

 

همین که کلمه از دهنم پرید بیرون نگاهم و به جاوید دادم که با اخمای درهم خیره بود بهم و من تازه فهمیدم چه گندی زدم… نگاهم و ازش نمیگرفتم که صدای پزشک باز بلند شد

_دختر باشه چی!؟… باباش شما بگو

 

جاوید بدون این که نگاهش و ازم بگیره گفت:

_جانان!

 

از کلمه ای که گفت متعجب شدم که پشت بند کلمه ای که گفت ادامه داد

_خانمم قبلا انتخاباش و یه جورایی کرده جز این نمیشه گذاشت… به این اسم شناختم بچمو!

 

دکتر بی توجه به کنایه جاوید که نشون میداد هنوزم شک داره بچه مال خودش باشه شایدم به خاطر جابانی که گفتم از روی لج این حرف و زده بود گفت:

_خب پس یه جانان خوشگل و سالم دارید

 

با پایان جمله دکتر نفس عمیقی کشیدم که برای یک لحظه جاوید اخماش از بین رفت و نگاهش و ازم‌ گرفت و روبه دکتر گفت:

_دخترِ!؟

 

_چیه پسر میخواستی؟

 

تک خنده ای کرد

_برعکس!

 

متعجب از رفتارای ضد و نقیضش خیره به لبخندش بودم اما همین که نگاهش رو صورتم اومد خندش محو شد و چهرش باز بی تفاوت شد

 

 

×××

 

 

“روزا پشت سر هم میگذره و من این جا تو خونه جاوید مثل یه زندانی گیر افتادم!… انگار زندانی شدم تو یک خونه بزرگ اما هیچ اعتراضی نمی‌کنم انگار خودمم حوصله بیرون و آدمای بیرون و ندارم!… جاویدم برعکس جهنمی که گفته بود بیخیالم شده طوری که اصلا کار به کارم نداره حتی بعضی روزا اصلا نمی‌بینمش چون وقتی میاد خونه که من خوابم… انگار نمیخواد من و تو خونش ببینه!

این بد نیست چون این کارش خیلی بهتر از زخم زبوناشِ ولی یه جورایی حس می‌کنم حضورم اذیتش میکنه و تو خونش یه موجود اضافیم و مجبورِ من و نگه داره اما مهم نیست این روزام میگذره!… میدونی فرزان همه ی عطراش و امتحان کردم ولی هیچ کدوم از عطراش بوی عطری که می‌زنه رو نمیده چون من تازه فهمیدم این بوی بدنشه که من و از خود بی خود میکنه!.. ولی بازم مهم نیست من چقدر دوست دارم سرم و تو سینش کنم و بوی عطر تنش و به ریه هام بفرستم!… حتی مهم نیست که تو این اوضاع تنهای تنهام!”

 

ارسال و زدم و این پیامم مثل صدتا پیام دیگم براش ارسال شد… نفس عمیقی کشیدم و دستم و رو شکمم گذاشتم و زیر لب گفتم:

_مهم تویی دخترکم ولی یه نصیحت!… وقتی بزرگ شدی و خواستی بین اون کسی که عاشقشی با اونی که عاشقته یکی و انتخاب کنی اونی که عاشقته رو انتخاب کن چون!… چون اونی که عاشقشی اگه مثل بابات باشه خون به دلت می‌کنه

 

از جام بلند شدم و مثل این چند روز تو این ساعت قدم برداشتم سمت اتاق جاوید و وارد شدم!… نگاهی به تختش که روش بهم ریهته بود کردم و سمتش رفتم… بالشتی که رو تخت بود و برداشتم سمت بینیم بردم و نفش عمیقی کشیدم!

 

بوی خوبش که تو بینیم پیچید محکم بغلش کردم و دوباره نفس عمیقی کشیدم تا بوش وارد ریه هام شه!… مثل یه آدم معتاد تو خلسه بودم که صدای متعجبش باعث شد متکارو ول کنم و دست پاچه سمتش برگردم

_داری چیکاری میکنی!؟

 

فقط نگاهش کردم و درک نمیکردم این ساعت از روز خونه چیکار داشت!… حرفی نداشتم که نگاهش و به متکا پایین پام داد و بعد با مکثی گفت:

_باید باهم حرف بزنیم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20230128 233556 6422

دانلود رمان نفرین خاموش جلد دوم 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         دنیای گرگ ها دنیای عجیبیست پر از رمز و راز پر از تنهایی گرگ تنهایی را به اعتماد ترجیح میدهد در دنیای گرگ ها اعتماد مساویست با مرگ گرگ ها متفاوتند متفاوت تر از همه نه مثل سگ اسباب دست انسانند…
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۸ ۱۷۴۷۲۵۸۴۲

دانلود رمان نقطه سر خط pdf از gandom_m 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان :       زندگیم را یک هدیه می دانم و هیچ قصدی برای تلف کردنش ندارم هیچگاه نمی دانی آنچه بعدا بر سرت خواهد آمد چیست… ولی کم کم یاد خواهی گرفت که با زندگی همانطور که پیش می آید روبرو شوی. یاد می گیری هر…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۵ ۱۴۰۲۴۳۳۱۴

دانلود رمان در حسرت آغوش تو pdf از نیلوفر طاووسی 5 (1)

3 دیدگاه
  خلاصه رمان :     داستان درباره ی دختری به نام پانته آ ست که عاشق پسری به نام کیارشه اما داستان از اونجایی شروع میشه که پانته آ متوجه میشه که کیارش به خواهرش پریسا علاقه منده و برای خواستگاری از پریسا پا به خونه ی اونها میذاره…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۲۲۱۱۲۰۷۸۶

دانلود رمان دریچه pdf از هانیه وطن خواه 0 (0)

بدون دیدگاه
خلاصه رمان :       داستان درباره زندگی محياست دختری كه در گذشته همراه با ماهور پسرداييش مرتكب خطايی جبران ناپذير ميشن كه در اين بين ماهور مجازات ميشه با از دست دادن عشقش. حالا بعد از سال ها اين دو ميخوان جدای از نگاه سنگينی كه هميشه گريبان…
IMG ۲۰۲۱۱۰۰۶ ۱۷۰۶۰۹

دانلود رمان شهر بی شهرزاد 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:         یه دختر هفده‌ساله‌ بودم که یتیم شدم، به مردی پناه آوردم که پدرم همیشه از مردونگیش حرف میزد. عاشقش‌شدم ، اما اون فکر کرد بهش خیانت کردم و رفتارهاش کلا تغییر کرد و شروع به آزار دادنم کرد حالا من باردار بودم…
IMG 20230127 013504 2292

دانلود رمان سعادت آباد 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :         درباره دختری به اسم سوزانه که عاشق پسر عموش رستان میشه و باهاش رابطه برقرار میکنه و ازش حامله میشه. این حس کاملا دو طرفه بوده ولی مشکلاتی اتفاق میوفته که باعث جدایی این ها میشه و رستان سوزان رو ترک…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۶ ۱۰۴۸۲۴۸۹۶

دانلود رمان نشسته در نظر pdf از آزیتا خیری 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     همه چیز از سفره امام حسن حاج‌خانم شروع شد! نذر دامادی پسر بزرگه بود و تزئین سبز سفره امیدوارش می‌کرد که همه چیز به قاعده و مرتبه. چه می‌دونست خانم‌جلسه‌ایِ مداح نرسیده، نوه عموی حاجی‌درخشان زنگ می‌زنه و خبر می‌ده که عزادار شدن! اونم…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۴۴۲۹۹۴۷

دانلود رمان وسوسه های آتش و یخ از فروغ ثقفی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     ارسلان انتظام بعد از خودکشی مادرش، به خاطر تجاوز عمویش، بعد از پانزده سال برمی‌گردد وبا یادآوری خاطرات کودکیش تلاش می‌کند از عمویش انتقام بگیرد و گمان می کند با وجود دختر عمویش ضربه مهلکی میتواند به عمویش وارد کند…  
شیطون2

رمان دانشجوهای شیطون 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان دانشجوهای شیطون خلاصه: آقا اینجا سه تا دخترا داریم … اینا همين چلغوزا سه تا پسرم داریم … که متاسفانه ازشون رونمایی نمیشه اینا درسته ظاهری شبیه انسان دارم … ولی سه نمونه موجودات ما قبل تاریخن که با یه سری آزمایشاته درونی و بیرونی این شکلی…
IMG 20230123 230736 486

دانلود رمان به من نگو ببعی 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :           استاد شهرزاد فرهمند، که بعد از سالها تلاش و درس خوندن و جهشی زدن های پی در پی ؛ در سن ۲۵ سالگی موفق به کسب ارشد دامپزشکی شده. با ورود به دانشگاه جدیدی برای تدریس و آشنا شدنش با دانشجوی…
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سارا
سارا
11 ماه قبل

معلوم نیست چندپارت دیگه باید به بوکشیدن عطر جاوید توسط اوا
کشش بده رمانو نویسنده

🙃...یاس
🙃...یاس
11 ماه قبل

حمایت از رمانهای خاله فاطی😎
#هشتک_حمایت_❤

علوی
علوی
پاسخ به  🙃...یاس
11 ماه قبل

حمایت حمایت ✊✊✊✊

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x