رمان آوای نیاز تو پارت 260

5
(2)

 

 

دستی رو چشمام کشیدم، خواستم برم اما نگاهم به صفحه روشن گوشی تو دستش خورد!

صفحه ی گوشیش روشن بود و این یعنی آوا تازه از سر خستگی خوابش برده… نگاهی به صورتش کردم و بعد نگاهی به گوشی تو دستش و کنجکاو گوشی رو از لای دستاش بیرون کشیدم و بهش خیره شدم

فکر میکردم الان با صفحه چتش با آتنا روبه رو می‌شم اما با دیدن اسم فرزان بالای صفحه اخمی بین ابروهام نشست

خیره به پیامایی که پی در پی فرستاده بود و هیچ جوابیم نگرفته بود شدم و از اتاق خارج شدم

روی اولین کاناپه نشستم و شروع به خوندن پیاما کردم و با هر متن انگار یه سطل آب یخ ریختن روم!

 

 

” خیلی حس بدیه کنار کسی که قلبت از اعماق وجودش دوساش داره زجر بکشی و عامل اون عذاب و دردم همون فردی باشه که قلبت با دیدنش تپش میگیره!

فرزان این روزا خیلی سخت داره می‌گذره خیلی… حرفاش اذیتم میکنه حرفایی که کم مونده بود امروز از سر اعصبانیت رازی که بینمون بود و برملا کنم و بگم که چقدر بهت مدیونه اما بدتر از حرفاش و کنایه هاش نگاهاشه که آزارم میده نگاهایی که معذبم میکنن و گاهی حتی خودمم به خودم شک میکنم که نکنه کار اشتباهی کردم! نگاه های بدش نگاهایی که برای خلاصی ازشون مجبور شدم برم آزمایش بدم تا بفهمه جانان بچه خودشه جانانی که انگار پدر واقعیش و شناخته بوی عطر تن پدرش و طلب میکنه!… میدونی بیشتر از تصورم دلم برات تنگ شده و نمیدونم چی بهت بگم برادر، حامی، رفیق، دوست، نمیدونم اما هر چی که هستی بدون دلم برات تنگ شده! ”

 

 

ناباور و بهت زده زل زده بودم به پیاما و هر جملش و با خودم تکرار می‌کردم!… نگاهم به پیامای بالا تر افتاد و مشغول خوندنشون شدم و همین طور که جواب خیلی سوالامو می‌گرفتم سوالای جدیدی تو سرم مطرح میشد و همین طور غرق تو صفحه گوشی بودم اما به یک باره گوشی به سمت بالا کشیده شد و همراه باهاش سر من بود که بالا اومد و نگاهم تو نگاه هراسون و بهت زده آوا قفل شد!

اخمی کردم و از جام بلند شدم که عقب رفت و حرصی گفت:

_حق نداشتی… حق نداشتی دست به گوشیم بزنی حق نداشتی پیامارو بخونی حق نداشتی حتی وارد اتاقی شی که من توش خوابیدم

من با تو یه غریبم فقط مادر بچتم منــــ…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
اشتراک در
اطلاع از
guest

11 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Lona
Lona
10 ماه قبل

میگم رمان آقای مغرور من و خانم شیطون من
جلد دومشو میزاری؟

همتا
همتا
10 ماه قبل

ایول خوب بود فکر نمیکردم با گوشی خیلی حرفا بین این دوتا روشن بشه
واسم جالب بو‌د
کاش جاهای حساس تموم نکنی

🙃...یاس
🙃...یاس
10 ماه قبل

حمایت از رمانهای خاله فاطی😎
#هشتک_حمایت_❤

ننه فرزان
ننه فرزان
10 ماه قبل

لعنت بهت هرروز فقط چهار خط میزاری اونم لحظه حساس قطع میکنی
با نویسندما با ادمین نیستم 😕

camellia
camellia
10 ماه قبل

حالا دوباره نوبتی هم باشه نوبت ناز کردن اون یکیه.حالا جان به لب میشیم …تاااا….ابدیت.این جور که ای قطره چکانی می زاره.😥😓😭😤

نگار
نگار
10 ماه قبل

تورو خدا جون خودت یپارت دیگه
خواهش میکنم فقط یکی

علوی
علوی
10 ماه قبل

حمایت حمایت!! ✊✊✊✊✊

علوی
علوی
10 ماه قبل

بالاخره!!!!
عاشق این بالاخره‌هام! فقط کاش گند نزنه بهش مرتیکه خر!

Nazi
Nazi
پاسخ به  علوی
10 ماه قبل

گند میزنه چجورم گند میزنه جاوید بیشعور

سلیطه‌ی ماندگار قلب هایتان❤️😛
سلیطه‌ی ماندگار قلب هایتان❤️😛
10 ماه قبل

خب خداروشکر بلاخره جاوید از ابهامات در اومد نوبت ناز کردن و قهر آوا خانوم باشیم😐

P:z
P:z
10 ماه قبل

نمیشه یه پارت دیگه؟
خیلی کم بوددد😭
این تیکه هیجانی شدااا لطفا اگه میشه بزارین فاطمه جون

دسته‌ها

11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x