رمان آوای نیاز تو پارت 202

3
(2)

 

 

 

×××

 

آوا

 

_دختر این قدر ترشی میخوری آخر سر اون بچه شبیه ترشی میشه بسه دیگه!

 

ظرف ترشی رو از روی میز برداشت که کلافه غر زدم

_عدالت خانم تروخدا اذیت نکن حوصله ندارم! چیکار به ترشی خوردن من داری آخه؟

 

_به تو چیکار دارم من؟ به فکر بچه آقا فرزانم

 

با این جملش کل صورتم درهم رفت و دیگه جوابی ندادم که یکی از درونم فریاد زد

چته هان خودت مگه انتخاب نکردی؟!

مگه خودت به فرزان نگفتی نمیخوای به جاوید بگی و نمی‌خوای مزاحم زندگیش بشی؟

نگاه بهش دروغ گفتی… دروغ گفتی به خاطر زندگی جاوید بهش نمیگی بچه ای در کاره…

تو در اصل به خاطر خودِ خودخواهت موضوع بچه ی تو شکمت و به جاوید نمیخوای بگی!… میترسی تورو برای بچه بخواد یا میترسی بچه رو فقط بخواد و تورو پس بزنه! پس الان چته؟!

پس چرا وقتی بقیه میگن این بچه فرزان ناراحت میشی؟!

مگه خودت انتخاب نکردی همینو؟!

با قرار گرفتن کاسه ترشی جلوم سرم و آوردم بالا و به خودم اومدم، نگاهم به عدالت خانم خورد که چشمی نازک کرد و گفت:

_بیا بگیر بخور… نگاه کن قیافش و برای یه کاسه ترشی چیکار میکنه… تو بچت پسره این خط اینم نشون از بس که ترشی میخوری!

 

 

فقط نگاهش میکردم‌ که صدای فرزان باعث شد سرم و سمت ورودی آشپزخونه بچرخونم که با لباس سراسر مشکی وارد شد و گفت:

_ولی من میگم دختره!

 

 

عدالت خانم با دیدن فرزان گل از گلش شکفت

_خوش امدید آقا

 

فرزان سری تکون داد و سمتم اومد که متعجب گفتم:

_چقدر زود اومدی!

 

روبه روم نشست و نگاهی بهم انداخت… احساس میکردم از مرگ آقابزرگ ناراحته اما نمیخواد نشون بده و در آخر گفت:

_رفتم چهلم تا فقط یه خودی نشون بدم و عرض تسلیت کنم… واس خاک سپاریش نرفته بودم دیگه نمیشد چهلمم نرم

جانانم چطوره؟!

 

_فرزان معلوم نیست دختره یا پسر این قدر نگو جانان یهو پسر میشه میخوره تو ذوقت!

 

خیره نگاهم کرد که عدالت خانم لبخندی زد

_دو هفته دیگه معلوم میشه دختر یا پسر!

 

فرزان خیره به من ابرویی بالا انداخت

_دختر پسر بودنش مهم نیست… چه پسر باشه چه دختر جانان منه!

 

از جملش به جا این که خوشحال بشم بغض گلوم و چنگ زد… قطره اشکی رو صورتم ریخت‌ و باعث شد نگاهم و ازش بگیرم… انگار عدالت خانمم متوجه شد حالم بد شده که با ببخشیدی از آشپزخونه خارج شد… دونه دونه اشکام رو صورتم ریختن چون من این حرفا رو دوست داشتم از زبون یکی دیگه بشنوم ولی اون الان نبود!… چقدرم که دل نازک شده بودم و انگار واقعا احتیاج داشتم به حضور کسی که می‌دونستم پدر واقعی این بچست!

گرمیه دست فرزان که رو دستم نشست باعث شد نگاه اشکیم و بهش بدم و با گریه لب بزنم

_نمیدونم چمه

 

_من میدونم چته!

 

دستی زیر چشمام کشیدم که ادامه داد

_هنوزم دیر نشده میتونی بهشــــ…

 

_نــــه!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ

دانلود رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ به صورت pdf کامل از گلناز فرخ نیا 4.7 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ : من سفید بودم، یک سفیدِ محضِ خالص که چشمم مانده بود به دنباله‌ی رنگین کمان… و فکر می‌کردم چه هیجانی دارد تجربه‌ی ناب رنگ‌های تند و زنده… اما تو سیاه قلم وجودت را چنان عمیق بر صفحه‌ی…
IMG 20230123 235605 557 scaled

دانلود رمان معشوقه پرست 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         لیلا سحابی، نویسنده و شاعر مجله فرهنگی »بانوی ایرانی«، به جرم قتل دستگیر میشود. بازپرسِ پرونده او، در جستوجو و کشف حقیقت، و به کاوش رازهای زندگی این شاعر غمگین میپردازد و به دفتر خاطراتش میرسد. دفتری که پر است از…
۱۶۰۵۱۰

دانلود رمان تموم شهر خوابیدن 0 (0)

3 دیدگاه
    خلاصه رمان:       درمانگر بيست و چهارساله ای به نام پرتو حقيقی كه در مركز توانبخشی ذهنی كودكان كار می‌كند، پس از مراجعه ی پدری جوان همراه با پسرچهارساله اش كه به اوتيسم مبتلا است، درگير شخصيت عجيب و پرخاشگر او می‌شود. كسری بهراد از نظر…
IMG 20240620 153509 151

دانلود رمان غیث به صورت pdf کامل از مستانه بانو 2.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   همیشه اما و اگرهایی در زندگی هست که اگر به سادگی از روشون رد بشی شاید دیگه هیچ‌وقت نتونی به عقب برگردی و بگی «کاش اگر…» «غیث» قصه‌ی اما و اگرهاییه که خیلی‌ها به سادگی از روش رد شدن… گذشتن و به…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۸ ۱۱۲۶۴۰۲۰۲

دانلود رمان سرپناه pdf از دریا دلنواز 3 (1)

بدون دیدگاه
خلاصه رمان :       مهشیددختری که توسط دوست پسرش دایان وبه دستورهمایون برادرش معتادمیشه آوید پسری که به خاطراعتیادش باعث مرگ مادرش میشه وحالاسرنوشت این دونفروسرراه هم قرارمیده آویدبه طور اتفاقی توشبی که ویلاشو دراختیاردوستش قرارداده بامهشید دختری که نیمه های شب توی اتاق خواب پیداش میکنه درگیر…

دانلود رمان لمس تنهایی ماه به صورت pdf کامل از منا امین سرشت 1 (1)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان :   همیشه آدم‌ها رو با ظاهرشون نباید قضاوت کرد. پشت همه‌ی چهره‌هایی که می‌بینیم، آدم‌هایی هستن که نمی‌شه فهمید تو قلب و فکر و روحشون چه چیزی جریان داره. گاهی باید دستشون رو گرفت، روحشون رو لمس کرد و به تنهایی‌هاشون نفوذ کرد تا…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۴ ۱۳۴۱۱۴۶۷۰

دانلود رمان رثا pdf از زهرا ارجمند نیا و دریا دلنواز 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     امیرعباس سلطانی، تولیدکننده ی جوانیست که کارگاه شمع سازی کوچکی را اداره می کند، پسری که از گذشته، نقطه های تاریک و دردناکی را با خود حمل می کند و قسمت هایی از وجودش، درگیر سیاهی غمی بزرگ است. در مقابل او، پروانه حقی، استاد…
IMG 20230123 123948 944

دانلود رمان ضماد 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:         نبات ملک زاده،دختر ۲۰ساله مهربونی که در روستایی قدیمی بزرگ شده و جز معدود آدم های روستاهست که برای ادامه تحصیل به شهر رفته است. خاقان ،فرزند ارشد مرحوم جهانگیر ایزدی. مردی بسیار جذاب و مغرور و تلخ! خاقان بعد از مرگ…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 4.4 (7)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
✞ΛƬΣПΛ✞
عضو
1 سال قبل

من نیدونم چرا اینقد رمان رو کش میدن بابا بگید بره پی کارش دیگ اه مثل دلارای باید منتظر بمونیم تا اقا جاوید بچه داره 🙁

صدیقه
صدیقه
1 سال قبل

سلام قسمت هایی که هر روز میزارید خیلی کوتاه حداقل یا دوقسمت بزارین یا یکم بلندتر باشه. اما در کل خیلی قشنگه ممنون

علوی
علوی
1 سال قبل

یک کلمه در توصیف آوا دارم: «خر»
یه عبارت چند کلمه‌ای در توصیف همزمان جاوید، ژیلا،آیدین، اون دختره آتنا مرحوم آقا بزرگ، بابای فرزان و بقیه شخصیت‌های این رمان دارم: «یه گله کره‌خر»

خوب حضرات!! فرق آدمی‌زاد با بقیه جانوران خلق شده اینه که آدم حرف می‌زنه با هم‌نوعش و منظورش رو انتقال می‌ده. این سکوت نفرت آور و پوشاندن واقعیات چیه!؟؟

Seliin
Seliin
پاسخ به  علوی
1 سال قبل

قشنگ بوود😂👍

hihi
hihi
پاسخ به  علوی
1 سال قبل

بیگ لایک

همتا
همتا
پاسخ به  علوی
1 سال قبل

فقط تو رمان و داستان و قصه ها اینطوریه بنظرم

Nastaran
Nastaran
پاسخ به  علوی
1 سال قبل

منطقیه 👏👏👌

سارا
سارا
پاسخ به  علوی
1 سال قبل

دمت گرم ،زنده باشی ،موافقم با نظرت ،👌👌

Bahareh
Bahareh
پاسخ به  علوی
1 سال قبل

واقعا واقعا گل گفتی . خاک بر سر آوا با این افکارش بابا بمیر دیگه چقدر کش میدی این حقه جاوید بدونه بچه داره همش همه چیزو پنهون میکنه اعصاب خورد کن خر.

دسته‌ها

9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x