رمان جرئت و شهامت پارت ۱۴

1
(1)

 

 

پدر کمی نفسش را فوت کرد و کمی چایی را نوشید و گفت:

 

_چیکار کنم؟مامانت خیلی خانواده دوسته..یه داداش داره دهن مارو با اون داداشش سرویس کرده.

 

و سری از نشان دهنده ی تاسف تکان داد و گفت:

_بالاخره این فرید هم پسر بدی نیست ممکنه چون سنش پایین اینطوری هست‌.من میدونم زمانی که تو با فرید ازدواج کنی خوشبخت میشی.

 

_بابا واقعا متاسفم ،مهم این نیست که من دوسش ندارم چون پسر خوبیه باید باهاش ازد…

 

با شنیدن صدای مادر که میگفت”بیا ترنم کارت دارم” از پدر عذر خواهی کردم. و به سمت آشپز خانه رفتم:

 

_چیشده مامان؟

 

مامان کمی خورشت را هم زد و گفت:

 

_برو اتاق ساک و جمع کن ،میخوایم بریم رش…

 

با شنیدن صدای سمانه و خورشید کمی چرخیدم و به آنها نگاهی کردم:

 

_وقتشه دیگه ما بریم خاله تابان…ببخشید مزاحم شدیم.

 

لبخندی زدم و گفتم:_چرا برید ،مامانم براتون غذا درست کرده بمونید یکی دو ساعت بعد برید.

 

خورشید بوسه ای به لپ هایم زد و بغلم کرد و با صدای که مهربانی در آن موج میزد گفت:

 

_نه ترنم جون،بریم که مامانم منتظره سمانه هم باید بره کلاس ما دیگه بریم. خدافط

 

_خدافط دخترم. خدا به همراهت خوشحال شدم اومدید

 

و مادر تا حیاط آنها را همراهی
کرد و در را بست و سطل را برداشت و کمی از آب حوض را پر کرد.

 

_مامان با من کار داشتی؟ یادم نبود چی گفتی.

 

مادر با سطلی که پر شده را در درخت انار آرام آرام ریخت و گفت:

 

_گفتم،برو وسایلت و جمع کن بریم رشت.

 

_خب با کی؟ وفتی مهمون داری؟

 

مادر با دستش محکم به پیشانی اش کوبید و حرصی لب زد:

 

_آخه من سر حاملگیم چی خوردم که تو اینهمه خنگی خب مشخصه با داییت دیگه.میحوایم سه ماه بمونیم.

 

(بچه ها فردا نمیتونستم پارت بزارم به خاطر همین امروز گذاشتم 💖)

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
Zhest Akasi zir baran

دانلود رمان آخرین چهارشنبه سال pdf از م_عصایی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       دختری که با عشقی ممنوعه تا آستانه خودکشی هم پیش میرود ،خانواده ای آشفته و پدری که با اشتباهی در گذشته آینده بچه های خود را تحت تاثیر قرار داده ،مستانه با التماس مادرش از خودکشی منصرف میشود و پس از پشت سر…
IMG 20230123 230820 033

دانلود رمان با هم در پاریس 5 (1)

10 دیدگاه
  خلاصه رمان:     داستانی رنگی. اما نه آبی و صورتی و… قصه ای سراسر از سیاهی وسفیدی. پسری که اسم و رسمش مخفیه و لقبش رباته. داستانی که از بوی خونی که در گذشته اتفاق افتاده؛ سر چشمه می گیره. پسری که اومده تا عاشق کنه.اومده تا پیروز…
InShot ۲۰۲۴۰۲۲۵ ۱۴۲۱۲۴۸۹۴

دانلود رمان آسمانی به سرم نیست به صورت pdf کامل از نسیم شبانگاه 4.4 (8)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دقیقه های طولانی می گذشت؛ از زمانی که زنگ را زده بودم. از تو خبری نبود. و من کم کم داشتم فکر می کردم که منصرف شده ای و با این جا خالی دادن، داری پیشنهاد عجیب و غریبت را پس می گیری. کم کم…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۲۲۱۱۲۰۷۸۶

دانلود رمان دریچه pdf از هانیه وطن خواه 0 (0)

بدون دیدگاه
خلاصه رمان :       داستان درباره زندگی محياست دختری كه در گذشته همراه با ماهور پسرداييش مرتكب خطايی جبران ناپذير ميشن كه در اين بين ماهور مجازات ميشه با از دست دادن عشقش. حالا بعد از سال ها اين دو ميخوان جدای از نگاه سنگينی كه هميشه گريبان…
رمان هم قبیله

دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند 4.2 (6)

1 دیدگاه
      دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند خلاصه رمان: «آسمان» معلّم ادبیات یک دبیرستان دخترانه است که در یک روز پاییزی، اتفاقی به شیرینی‌فروشی مقابل مدرسه‌شان کشیده می‌شود و دلش می‌رود برای چشم‌های چمنی‌رنگ «میراث» پسرکِ شیرینی‌فروش! دست سرنوشت، زندگی آسمان و…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 4 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20210815 000728

دانلود رمان عاصی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:         در انتهای خیابان نشسته ام … چتری از الیاف انتظار بر سر کشیده ام و … در شوق دیدنت … بسیار گریسته ام …
Romantic profile picture 50

دانلود رمان ما دیوانه زاده می شویم pdf از یگانه اولادی 0 (0)

4 دیدگاه
  خلاصه رمان :       داستان زندگی طلاست دختری که وقتی هنوز خیلی کوچیکه پدر و مادرش از هم جدا میشن و طلا میمونه و پدرش ، پدری که از عهده بزرگ کردن یه دختر کوچولو بر نمیاد پس طلا مجبوره تا تنهایی هاش رو تو خونه عموی…
400149600406 1552892

رمان خلافکار دیوانه من 5 (1)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان خلافکار دیوانه من خلاصه : دختری که پرستار یه دیوونه میشه دیوونه ای که خلافکاره و طی اتفاقاتی دختر قصه میفهمه که مامان پسر بهش روانگردان میده و دختر قصه میخواد نجاتش بده ولی…… پـایـان خوش  
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۷ ۱۱۳۲۵۲۳۹۷

دانلود رمان دیوانه و سرگشته pdf از محیا نگهبان 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   من آرمین افخم! مردی 34 ساله و صاحب هولدینگ افخم! تاجر معروف ایرانی! عاشق دلارا، دخترِ خدمتکار خونمون میشم! دختری ساده و مظلوم که بعد از مرگ مادرش پاش به اون خونه باز میشه. خونه ایی که میشه جهنم دلی، تا زمانی که مال من…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

14 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کانی
کانی
1 سال قبل

مامان منم اینطوریه حرف حرف خودشه قوم قوم خودشه ولی توی ازدواج دخالت نمیکنه میگه هرچی خودت دوست داری

کیم سوکجین
کیم سوکجین
1 سال قبل

احتمالا برن رشت دختره یا عاشق فرید شه یا یکی دیگه

لیکاوا
لیکاوا
1 سال قبل

وای دوست دارم مامان ترنم رو بکشم🗡🗡🗡

لیکاوا
لیکاوا
پاسخ به  𝐻𝒶𝒹𝒾𝓈𝑒𝒽
1 سال قبل

نارنجک و دینامیت میارم

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  𝐻𝒶𝒹𝒾𝓈𝑒𝒽
1 سال قبل

منم با خودتون ببرین،من کمربند مشکی کاراته دارم بدرد میخورم

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  𝐻𝒶𝒹𝒾𝓈𝑒𝒽
1 سال قبل

چرا کمربند مثلا سنپای کاراته ام ها میزنم فکو مکشو میارم پایین

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  𝐻𝒶𝒹𝒾𝓈𝑒𝒽
1 سال قبل

پروووووو
میام تورو هم میزنمتااااا

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  𝐻𝒶𝒹𝒾𝓈𝑒𝒽
1 سال قبل

اععععع چه جالب یکی از دوستای منم میره کیک بوکسینگ،تازه ی دوست دیگه هم دارم میره دفاع شخصی

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  𝐻𝒶𝒹𝒾𝓈𝑒𝒽
1 سال قبل

براووووووو شاعرم هستی؟ولی فک کنم بیشتر شعر تخیلی دوس داری😏

دسته‌ها

14
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x