رمان صدای سکوت پارت چهارم - رمان دونی

رمان صدای سکوت پارت چهارم

بعد از چند روز بابا از بیمارستان مرخص شد،اما حالش زیاد خوب نبود یعنی کمی خسته و بی حال بود.

هرچند که میشه گفت عادیه به هر حال خیلی سخت برگشت یعنی واسه من که اینطوری بود.

توی این چند اصلا دانشگاه نرفتم و از بابا مراقبت کردم امروز دیگه سپهر پرستار گرفت برای بابا و من هم باید الان حاضر شم و برم دانشگاه.

موندم جزوه ها رو از کی بگیرم؟

اون سه تا که اصلا ننوشتن حالا باز جزوه های کلاس سپهر رو میشه گرفت اما درس های دیگه رو فکر کنم باید به پویا بگم.هوفف بازم باید بخاطر من تو زحمت بی افته‌.

از تختم بلند شدم و بعد از کار های مربوطه مانتویی که مشکی با طرح گل های سفید بود رو پوشیدم،شلوار دمپا پارچه ایم رو هم پوشیدم و بعد از پوشیدن مقنعه، کتابام و وسایل هام رو توی کولم گذاشتم و رفتم پیش به سوی دانشگاه.

امروز با سپهر کلاس نداشتیم و خب اون هم طبیعتا خیلی زود به بیمارستان رفت تا شب بتونه با کوثر برن بیرون.

گوشیم زنگ خورد.

گوشیمو کجا گذاشتم من آخه؟

صداش از توی اتاق میاد از راهرویی که به اتاق ها می‌خورد به اتاق خودم رفتم و گوشیم رو زیر تخت پیدا کردم.

آخه زیر تخت چیکار میکنی تو پسر؟

کاوه زنگ میزد جوابش رو دادم

-الو؟

-به سلام به کادو خانم

-تروخدا کاوه نگو بهم اینطوری

-پشت تلفن نمیگم دارم با سیمین میام دنبالت بریم دانشگاه حاضری؟

-اما من خودم میومدم

-منکه گفتم خودت میای اما سیمین کم مونده بود گریه کنه میگفت سر صب خفتش میکنن

-جیخخخ شکر خورده سیمین کی منو خفت میکنهههه

-اوف باشه کر شدم بیا پایین منتظریم.

بعد از چک کردن خودم و برداشتن کلید و کمی توصیه کردن به پرستار رفتن پایین

ماشین کاوه یک پژو طوسی بود عاشق پژوعه این بشر

تا میخواستم بشینم عقب کاوه صدام زد

-عقب بشینی جرت میدم

تصمیم گرفتم برم جلو چون اونجا بیشتر هم حال میداد تا عقب

سیمین گرام هم هی دست میزد و میگفت مث زن و شوهر

کلا این بشر گاو بود!

-سیمین؟

-جانم

-تو و کاوه خیلی بهم میاین ها

اوه اوا جانممم؟

لپاش گل انداخت پس یه خبرایی هستتتت بعدا باید باهاش حرف بزنم

کاوه هم سرش رو پایین انداخت و مشغول رانندگی شد

-تروخدا اینا رو ببین حالا من یه چیزی گفتم وگرنه اصلا بهم نمیاین تازه لیاقت همدیگه رو هم ندارید.

سمین-هدیههه

-جونم

-خفه شو

-بی تربیت

تا رسیدن به دانشگاه فقط کل کل میکردیم حتی آخراش کاوه هم بهمون اضافه شد

منو سیمین همزمان با هم از ماشین پیاده شدیم و دویدیم سمت محوطه دانشگاه

کاوه هم یکم دیرتر از ما اومد و بهمون رسید

-گاوه

-هوم

-درد هوم عین آدم جواب بده

-باشه،بله هدیه؟

-جزوه ها رو نوشتی؟

-والا نه ولی پویا نوشته میخوای بگیرم؟

-نه خودم میگیرم

-اوکی

رسیدیم به کلاس و من تازه یادم اومد که باید دلیل غیبت هام رو میگفتم…

سپهر هم که خره و اصلا درباره این چیز ها صحبت نمیکنه با مدیر دانشگاه هوففففف

دانشگاه ما خیلی سخت گیر بود و اگر غیبت میکردی باید حتما دلیلش رو میگفتی

چون فکر میکنن میریم پیش دوست پسرامون و…

آخه یکی نیست بگه احمق من کیو دارم؟

-بچه ها من میرم میام

و بدون اینکه بزارم اون ها جوابی بدن دویدم

خلاصه که نزدیک یک ربع معطل شدم و حدس می‌زنم که الان استاد سر کلاس باشه

حتی نمیدونستم با کدوم استاد کلاس دارم.

رفتم سمت کلاسمون و در زدم و در رو باز کردم

با دیدن استاد رجاییان بد اخلاق ترین استاد شوک زده شدم

وای خدا کارم ساخته اس

-چه وقت اومدنه خانم محترم؟

ایششش سیمین و کوثر و کاوه هم عین خر میخندیدن

-عه خب استاد

-سلامت کو؟

وای داره عصبیم میکنه

-استاد خودتون سلام ندادید منم گفتن لابد نیاز نیست

-مادرتون بهتون ادب یاد نداده؟

دست رو نقطه ضعف گذاشت مامانم

-متاسفانه عمرشون قد نداد وگرنه هن ادب یاد میداد هم یاد میداد چطوری کسی که رو مخمه رو بکشم

-بفرمایید بیرون خانم آقایی دیگه هم سر کلاس من نیاید.

وای خدا میبینی چی شد؟

بلاخره منکه قرار بود نرم سر کلاس چون عمرا اگه میذاشت خوب شد که جوابشو دادم!

در کلاس رو محکم بستم و اومدم بیرون وای خدا سپهر پدرمو در میاره

الان این یک ساعتو نیمو چیکار کنم؟

دوست با معرفتم نداریم که بگه هدیه رفت منم میرم دلم میخواد عر بزنم عین خر …

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان لهیب از سحر ورزمن

    خلاصه رمان :     آیکان ، بیزینس من موفق و معروفی که برای پیدا کردن قاتل پدرش ، بعد از ۱۸ سال به ایران باز می گردد.در این راه رازهایی بر ملا میشود و در آتش انتقام آیکان ، فرین ، دختر حاج حافظ بزرگمهر مظلومانه قربانی میشود . رمان لهیب انتقام ، عشق و نفرت را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی گناه به صورت pdf کامل از نگار فرزین

            خلاصه رمان :   _ دوستم داری؟ ساعت از دوازده شب گذشته بود. من گیج و منگ به آرش که با سری کج شده و نگاهی ملتمسانه به دیوار اتاق خواب تکیه زده بود، خیره شده بودم. نمی فهمیدم چرا باید چنین سوالی بپرسد آن هم اینطور بی مقدمه؟ آرشی که من می شناختم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد

        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این دفعه نوبت ناز بود که اومده بود انتقام بگیره و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گناهکار pdf از فرشته تات شهدوست

  خلاصه رمان :       زندگیمو پر از سیاهی کردم. پر از نفرت و تاریکی..فقط به خاطر همون عذابی که همیشه ازش دَم می زد. انقدر که برای خودم این واژه ی گناهکار رو تکرار کردم تا تونستم کاری کنم بشه ملکه ی ذهن و روح و قلبم.اون شعارش دوری از گناه بود ولی عملش… یک گناهکار ِ

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حبس ابد pdf از دل آرا دشت بهشت و مهسا رمضانی

  خلاصه رمان:     یادگار دختر پونزده ساله و عزیزدردونه‌ی بابا ناخواسته پاش به عمارت عطاخان باز شد اما نه به عنوان عروس. به عنوان خون‌بس… اما سرنوشت جوری به دلش راه اومد که شد عزیز اون خونه. یادگار برای همه دوست شد و دوست بود به جز توحید… همسر شرعی و قانونیش که حالا بعد از ده سال

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عاشقانه پرواز کن pdf از غزل پولادی

  خلاصه رمان :   گاهی آدم باید “خودش” و هر چیزی که از “خودش” باقی مانده است، از گوشه و کنار زندگی اش، جمع کند و ببرد… یک جای دور حالا باقی مانده ها می خواهند “شکسته ها” باشند یا “له شده ها” یا حتی “خاکستر شده ها” وقتی به ته خط میرسی و هرچه چشم می گردانی نه

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
jennie blink
jennie blink
2 سال قبل
پارت بعدی کو؟ 
jennie blink
jennie blink
2 سال قبل
پاسخ به  Asal_m

آهان باشه، مرسی❤

jennie blink
jennie blink
2 سال قبل



دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x