نفس راحتی کشیدم و ترس توی وجودم از بین رفت؛ فقط متعجب شده بودم…
رفتار های هامون تازگی ها عجیب بود.
تنم و آروم روی تخت گذاشت که تکونی خوردم و چشمام و باز کردم.
_ بیداری؟!
اهومی زیر لب گفتم و و بلند شدم تا لباس هام و دربیارم.
جلو اینه ایستادم و دستم و زیپ پشت لباس عروسم بردم که بازش کنم ولی زیپ پشت لباس هم کوچیک بود و هم جاش بد بود.
دستم بهش نمیرسید؛ داشتم تلاش فراوان میکردم تا دستم و بهش برسونم که دست مردونه و بزرگی روی دستم نشست و باعث شد خشکم بزنه.
نفسام یکی در میون شد و قلبم تند تر زد.
دستش و روی زیپ پشت لباسم گذاشت و آروم اونو پایین کشید.
دستم هنوز پشتم مونده بود و نمیدونستم برای چی انقد نفسام بلند و نامنظم شده!
بزاق دهنم و پایین دادم و سرم و پایین انداختم که با خیس شدن گردنم برق از سرم پرید.
برگشتم سمتش که اجازه نداد و کمرم و محکم گرفت؛ برگشته بود به هامون خشن و وحشی؟!
نمیدونم چرا همه حالت هاش و دوست داشتم!
_ چی کار میکنی؟!
دندون هاش که توی گردنم رفت آخی گفتم و در عین حال لذت بردم.
هیچ وقت حرکات هامون برام لذت نداشت!
لباس و از تنم درآورد.
_ بده بزارم توی کمد…
بین حرفم باسنش و توی دستش گرفت فشار داد.
_ اخخخ… هامون…
_ هیسس… امشب باید تو صبح زیرم باشی!
لباس و به طرفی پرت کرد که چشمم گشاد شد و تا به خودم بیاد کمرم و گرفت و پرتم کرد روی تخت.
جیغ آرومی کشیدم که انگشتش و روی لبم گذاشت و مقابل بدن لختم و چشمای پر از تعجبم لبش و روی شونه لختم گذاشت.
دستم و روی شونه های پهنش گذاشتم و سعی کردم به عقب هلش بدم.
_ هامون… نکن… یه وقت گیتی خانوم…
بین حرفم لبش و با شدت روی لبم گذاشت و باعث شد نفسم قطع شه…
خشن و تند میبوسید و اجازه نفس کشیدن بهم نمیداد.
دستام و پس کشیدم و قطره اشکی ناخواسته از گوشه چشمم پایین افتاد.
اون که نفهمید دارم آروم آروم گریه میکنم با شدت مشغول تن و بدنم بود و بهم رحم نمیکرد.
هق هق آرومم که بلند شد یه لحظه خشکش زد و برگشت سمتم… با چشمای قشنگش که حالا دنیام بود خیره ام شد.
_ چرا گریه میکنی؟؟
امروز روز عروسیم بود و شوهرم عوض این که با ملایمت باهام رفتار کنه وحشی به جون تن و بدنم افتاده بود…
شاید همین خشونت هاش برام قشنگ بود ولی امشب دلم گرفته بود.
دستش و روی اشکام گذاشت و با ملایمت از روی صورتم پاک کرد.
لبش و روی گونه ام و گذاشت و چقدر مرد بود که یه امشب هوام و داشت!
لب های مردونه اش آروم آروم روی گونه ام حرکت کردند و به سمت لبم رفت.
آروم و محتاط لبم و بین لبش گرفت و من از لذت چشمام و بستم.
شاید اولین باری بود که انقد از بوسه های آروم و نابش لذت میبردم!
لبخندش و حس کردم و دست قدرتمند و مردونه اش به سمت بالا تنه ام رفت.
سینه ام و چنگ زد و من زیر تن بزرگش پیچ خوردم و ناله کردم.
این عشق بازی ها برای اولین بار بود که حس میکردم.
نمیدونم چقد بدنم و بوسید و مکید و فقط اون حریص بودنم یادم بود.
حرصی که هیچ وقت توی رابطه امون نداشتم و هامون که انگار عاشق منتظر بودن من بود.
اولین بار بود که نمیتونستم جلوی ناله های پر از لذتم و بگیرم بخاطر گیسو!
****
با حس خفگی بیدار شدم؛ هامون دستش و دور کتفم انداخته بود و با پاهاش؛ پاهام و قفل کرده بود.
پوفی کشیدم و کمی خودم و تکون دادم؛ از طرفی میترسیدم از خواب بیدار شه و اونوقت بود که یه بدخلق واقعی میشد!
آروم خودم از زیر تنش بیرون کشیدم و از روی تخت بلند شدم.
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 6
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
دوستان رمان قشنگ می شناسید؟ اگه میشه معرفی کنید
به نظرم سفر به دیار به عشق
و گناهکار واقعا ارزش خوندن دارن
چرا انقد دیر مینویسیی از پارت ۳۸ دیگه هیچی نیس😑😑😑
هکر قلب
تب
اسطوره
این رمان منو یاد عروس استاد میندازه!
۳ تا فصل بی نظیر اون رمان
۱ ـاستاد مغرور من
۲ ـ عروس استاد
۳ ـاستاد خلافکار
.
.
با همه ی مشکلات و کبودایی که داشت فوق العاده قلم جذابی داشت!
و من بهترین سال های عمرمو تو این سایت صرف خوندنش کردم!
.
.
یادش بخیر!
اره واقعاااا
یادش بخیر
چه روزایی داشتیم
چه خوشی هایی
🥺
هعیی!
اره هعییییییی☹
اگه اون رمان نبود ماهم الان اینجا نبودیم تخمه بشکنیم حرف برنیم😁
یادش به خیر
فک کنم نویسنده این رمان در فضا سِیر میکنن که تا این حد خوب رابطه رو توضیح میده ،بابا فهمیدیم رابطه چیه دیگه😐😂👊
سلام اقادر ، خوب هستین ؟؟
یک موضوعی خیلی فکرمو درگیر کرده ،
اگه ما اسم یک کلمه ی ف…ر بیاریم 🙊🙉🙈، واقعا واقعا باید به قول خودتون باقند شکن وارد اینجاشیم ؟؟
نه یه ادرس جدید میزنم
ممنونم که به صورت پنهانی جوابمو دادین . 🙏🏻
ولی ببخشید ، اصلا در ذهنم نمیگنجد که با اوردن اون کلمه ی جادویی ، این اتفاق بیفته .
بچه ها کسی می دونه چرا رمان استادمن باز نمیشه؟!
ف ی ل تر شده سایتش
اِ چه بد پس یعنی رمان استاد من پَر😂
نه با یه ادرس دیگه میاد
چقد پارت هاش کوتاهه 😐
نه دیگه واقعا این بحث بسه😩😂
دلوین جان سایت رمان خون استادمن رو میذاره من قبل با لنترن میرفتم ی مدت باز نمیشد فیلتر شکنم رو عوض کردم الان کار میکنه
زهرا جان کامنتت و دیدم نتونستم جواب بدم گلم
من بابام برگرده بهترم میشم
فدای مهربونیت بشم
مواظب خودت و اریای خوشگلمون باش
قربونت برم شیرین عزیزم انشالله ک پدر گلت ب سلامتی و خوشی برمیگرده♥️♥️♥️
اها مرسی
بنظرم اگه به موضوع ترنم و رمان هاش خاتمه بدیم واسه هممون بهتر باشه!😁❤
خب خودت چطوری؟! 😁
چند سالته راستی؟
خوبیم ماعم😄
۱۷ ایشالا😉
عه؟!
چی میخونی آجی؟!
عاوره!😅
ریاضی
جون جون…
پس رقیب نیسی😝😘
چه جنجالی شد این پارت!
بچه ها
من خودم هنوز این رمان ترنم رو نخوندم و نمیدونم چی به چیه
ولی رمان های قبلیش خیلی خوب بودن از نظر من🥺
حالا شما ها با من بخاطر این حرفم سر جنگ نگیرین و هزار تا کامنت در جوابم نزارین
ولی اگه دوست ندارین واقعا میتونین نخونینش😕
یا انتقادی دارین محترمانه بگین
و به نویسنده توهین نکنین☹
گناه داره بچم☹
تازه با اینکه میگین رمانش خوب نیست و واسه نوشتنش وقت نمیزاره
هم تو نظر سنجی فک کنم بیشترین رای رو اورده هم بازدیدش از همه بیشتره
.
.
.
خدایییش خودم این پارتو خوندم جر خوردم از خنده🤣
ولی خب به هر حااال😅
درود بر تو بادددد🖐🏻😂😂🤪
عشقی ک تو😝😂
بوس بهت
یه سریاشو واقعا درست گفتی👌🏻
مهری من اصلا رمان نمیخونم ک بخواد مثبت هیجده باشه یا هر چیز دیگه 🤣🤣🤣 فقط عروس استادو خوندم ک فوق العاااااده بود و یکی از بهترین هاا🤓
و اینکه خانم اقای منحرف 😅دلیل نمیشه من تو سایت شوخی میکنم ک اونم هیچوقت فک نکنم چیز بدی گفته باشم یعنی اینکه هر چی مثبت ۱۸ هست دوست دارم 😕
خودت دوست داری چرا میبندی به ریش من🤣
.
.
.
به هر حال مهم اینکه ک رمانشو دوس دارن
چه با صحنه های سکسی چه بی صحنه
به هر حال این رمان ترنمه و به ما ربطی نداره ک چجوری مینویسه مث همه نویسنده و رمان های دیگه ما فقط یه جیزایی رو دوست داریم ک ممکنه اتفاق بیفته یا نیفته
.
اهان بعد اینکه بیشتر بازدید رمان ها بخاطر رفرش هستش😅
.
و اینکه من فقط نظرمو گفت مث همهتون نه به کسی توهینی کردم و ن جیز دیگه
پس خواهشا بازم بگه ک جبهه نگیرین😇
با تو کی جرئت داره جبهه بگیره؟!😂😘😉
وگرنه رئیس پرتمون میکنه بیرون🤪😅
چیز بدی نگفتم ک جبهه بگیرین خو 😁😊
.
اورین
فک میکردم عقل نداری
الان امیدوار شدم بهت😅
شوخی میکنم جیگر
خو هر کس ی نظری داره دیگه
منم نظرمو اون پایین گفتم😁
.
الاخ😒😂😂😘
منم جدی نگرفتم😅
.
.
گاومیش😅
😂😂😂😂
نگفتم ک جبهه گرفتین
گفتم نیاین بگیرن😁
.
اره توپ توپم و با کسی هم دعوا نداشتم و ندارم 😇
.
.
هعییی خداااا
مهری چشات مشکل پیدا کرده هااا😅
من نوشتم من فقط نظرمو گفتم مث همتون
نه توهین گردم به کسی نه چیز دیگه
یوقت نیاین باهام بجنگین ک پشیمون شم از گفتن نظرم
.
نگفتم ک کسی توهین کرده ک بخوام جمع ببندم 😊😉
جون جون یه دعوا دیگع😂💔
دعوا کجا بود باو😶
دو تا کامنت گذاشتیما
اون کلمه دعوا بهم چشمک زد فک کردم دعواس😂
شما ببشخید😃💓
خخخخخخ
.
نه باو
راحت باش گلم
آبجیا داداشا!
لطفا نیمه پر لیوانو ببینید!
الان ما داریم با ی حساب کاربری با هم چت میکنیم ن رو در رو!
بگید خب😄
پس امکان اینکه اشتباه برداشت کنیم بسیار بسیار بالاس!
با هم دوست باشیم😁🏳
اورین ابان
امروز خیلی دارم بهت امیدوار میشم😅
فدای شوماا😎
ولی دست کم نگیر منو🙄😂
مدیونی فک کنی دست کم میگرفتمت😅
جواب احمقان خاموشیست!😉🤣
.
مدیونی فکر کنی با تو بودم😅😘
اره ابانی اینجا نباید نظر داد ک خدایی نکرده سوء تفاهمی ایجاد شه😇
.
.
الانم باااشه
واقعا اگه جیزی بدی گفتم ک نگفتممممم ببخشین😶😊
از همه پوزش میطلبم ک نظرمو گفتم
اههع توعم که اشتب برداشتی!
نیمه پر لیوانو ببین خواهر من😄❤
اجی من واقعا شوخی کردم…
منظوری نداشتم
نظر هرکسی تا وقتی توهین نکنه محترمه-
بخدا منظور نداشتم ناراحت نشو🙁💕
پس لطفا اگه میشه کامنتو درس بخون😊
چشم آجی شما ناراحت نشو…
من قول میدم دیگه دختر خبی باشم:) 😂
مگه الان دختر بدی😅
نه دختر بهتری بشم!
*یاد بچه های دو ساله افتادم*
از نظر من حرف شما صحیح نیست رمان های خیلی زیادی هستش که صحنه های سکسی داره که بدترین اون ها رمان ارباب خشن من بودش
حالا که گفتم نرین بخونیدش😂😂
ترنم دمت گرم رمانت خوبه ولی اگه هرچه زودتر پارت بزاری بهتر هم میشه
ومیرسیم به اون هایی که میگن رمانش خوب نیست میتونید نخونید
حتما رمانش خوبه که تا اینجا دنبالش کردین
ترنم میشه اسم انجمنی که در اون رمان مینویسی رو بگی
یه زمانی میمردم هم دلم نمیخواست رمان بخونم اما الان بدجور درگیرشم خدا این اعتیاد به رمان رو از من بگیر بچه ها کسی رمان دلبرک گمشده ارباب از پارت ۱۶۶ رو داره ؟؟ اگه کسی داره یا کانال یا هر چیزی ازش داره لطفا تو روبیکا به این ایدی بهم بگه
@fmsf3895
ممنون میشم بدجور تو خماری ادامشم
بچه ها کسی میدونه دیگه چرا سایت رمان استاد من دیگه بالا نمیاره هر کاری میکنم اصلا بالا نمیادکسی میدونه دلیلش چیه؟؟
سایت رمان استاد من کودومه؟!
سایتش دقیق یادم نیس منظورم رمان استاده منه که اصلا بالا نمیاد ببخشید اون یه اشتباه تایپی بود
استاد من همون استاد متجاوز من نیس؟؟
نویسنده ی محترم دلیل اینکه من الان رمانت رو میخونم فقط اینه که حس کنجکاویم بهم دست میده.و گرنه رمانت ارزش خوندن نداره و خیلی سطحی نوشتی.جدا از غلط املایی زیادی که داری اینه که من هیچی از روز عروسی هامون و ساغر نفهمیدم.بعد از اینکه از ارایشگاه اومدن رفتن باغ های فیلمبرداری و بعد رفتن تو یه تالار خیلی بزرگ…خب حالا چی شد؟چیزی در این مورد ننوشتی در صورتی که میتونستی یه فضای عاشقانه ی متنوع در رمانت ایجاد کنی ولی انگار خیلی دوست داشتی به صحنه های شبش برسی😑
اوااا عزیزم این حرفا چیع؟!
یعنی بیاد خودشو اذیت کنه این همه بنویسه؟!
نمیگی یوقت چهارتا فسفر و شیش تا کالری بسوزه از دست میره؟!
نگو دیگه-
نویسنده بیچااااااره:|
ووویییی نیوشا دلم برات تنگ شده بود!
بِنینم جوجوک آبلا😉😀😁😃😂 چطوری🤔 عزیزکم 🙏😘😇💓💗💙🌼🌺
خوبم عشقمممممم
خودت چطوری؟
خوبی؟
خداروشکر😇🙏 ایشالا همیشه خوب باشی آبلا جوم😘
ماهم خوبیم شکر 😉😀😁😘😚 تلگرامت درست بکن یا واتس آپ بزار باهم حرف بزنیم سِوگیلیم😘😀😁
مرررسی
نیوشا جانم برنامه تلگراممو پاک کردم
واتساپ هم ندارم
ایشالا بعد کنکور نصب میکنم
من هم یجورایی با شما دوستان عزیزموافقم👍👌✌ همنظرم😕 🤔 اما اگر ازغلط املائی
نویسنده بگذریم
به قول یکی از دوستان که گفت دلم برای زن هامون میسوزه•••• و هامون داره خ•ی•ا•ن•ت
می کنه 😳😵😨
موافقم 😐😑😯🤐
واقعن من هم دلم برای گیتی میسوزه•••••••
《نمیدونیم اینا بچه ای داشتن یا خیر{ هنوز مشخص نیست ) یا اون حادثه چجوری رخ داد که این بلا سره گیتی بیچاره•بینوا•بخت برگشته•••• اومد [ اینم مشخص نشوود•• ] یا اصلن خانواده خوده هامون کجا هستن🤔😕 کاش در ادامه های داستان آروم•آروم مشخص بشه )
اماا من موافق نیستم که ساغرر هم داره خ•ی•ا•ن•ت می کنه به نظره من این دختره ساغر الان ذاتن شده اُسگل محله،،
اون هامون•••• شاسگولش کرده داره روی انگشت میچرخونتش 😕😯🤐😬🤒🤕😳🙁😒😓😵😞😮😲😨😤😠😡
/ رَسمن شده مترسک دست هامون /
یاده اون ترانه(مترسک) افتادم فرق من با یه مترسک چیه آی دنیا هر دو پوشالی تو خالی هر دومون تنها😐😑😯🤐
درسته که هامون داره خیانت میکنه ،ولی من فکر میکنم خیانتکار اصلی گیتیه!
استدلالها و دلایل و نشونههای خودمو دارم و تنها دلیلی که دارم این رمانو دنبال میکنم ،اینکه مشخص بشه چرا اون نشونهها اتفاق افتاد! وگرنه هیچ جذابیتی واسم نداره😶
و متاسفاته رمان های ترنم سناریوهاش تکراری شده و فقط شخصیتها و اتفاقات خیلی کوچیک ،باعث تغییر کردن رمان شده!
اتفاقا عزیزم ترنم خیلیم نویسنده خوبیه همیشه همه رمان هاش مثل عرپس استاد بینظیر بود و استاد خلافکار هم همینطور این هعالیه شما دوست عزیز دوس نداری نخون ولی به نویسنده توهین نکن و اینکه توی نویسندگی اینکه همه چیز از اول مشخص نباشه و کمکم همه راز ها مشخص بشن یه سبک هستش
دلوین جان فکر کنم منظورمو اشتباه متوجه شدی.
من به هیچ عنوان نگفتم که ترنم نویسنده بدیه! اتفاقا من خودم عروس استادو خیلی دوست داشتم و اینکه من فقط گفتم بیس ماجراها یه چیز شده و این خب تکراری شدنو هم به همراه داره دیگه! و فکر نمیکنم این توهین باشه من فقط یه انتقاد محترمانه کردم!🤔
و یه چیز دیگه اینکه من خودم طرفدار رمانهای گنگم و چیزی که باعث میشه من خومو مجاب کنم ادامه این رمانو بخونم ،همین گنگ بودن ماجراس!
به هرحال امیدوارم دلخوری پیش نیودمه باشه و اگر پیش اومد برطرف بشه😊
ببخشید منم تند برخورد کردم❤️
منم موافقم چون مشخصه گیتی سالمه و خودشو زده ب مریضی
اول از اینکه توی رمان اشاره شده بود که گیتی بچه دوست نداشته و بچه ای نداشتن😑دوم تا جایی که یادم میاد نوشته بود توی یه تصادف گیتی ایجوری آسیب دیده.سوم هزار بار اشاره شده بود که خانواده ی هامون به خاطر اینکه با ازدواجش با گیتی مخالف بودن ولش کردن.چرا انقدر رمان رو بد میخونید.قرار نیست که جواب همه ی سوالات شما رو توی رمان واضح بنویسه.باید از دل رمان بیرونش بیاری.
والا من هم مثل بقیه دوستان خوندم اما پوزش میخوام دوست گل
یسری از گفته های شما رو من الان دارم میشنوم😕🤔 مثل خواسته گیتی و تصادفش رو
/ فقط یادم هامون به مادر گیتی (فکرکنم فخری خانم بودن) یکدفعه تو بحث جدل بلبشوو
که پیش اومده بودگفت خودتون هم میدونید که اون حادثه تقصیر من نبود درهمین حد😕 /
حالا اینکه خانواده هامون راضی نبودن به وصلتش یجورایی گفته شده بود اما چیزه زیادی دیگه ازشون گفته نشوود اینکه الان کجان خارجن ایرانن اصلن مُردن یا زنده ان••••••😳😵
پی نوشت؛
حدس من این• مطمئنن این رمان هم مثل یسری دیگه از رمان آنلاینهای دیگه از اون بلندهای چندفصلی مثل سریالهای بلند چند فصلی* ترکی هندی و•••••••••••••
برای همین به نظره من حداقل تا قسمت ۱۰۵ نویسنده به یسری سوالها و گره هایی که به وجود آورده ذره ذره جواب بده خییلی بهتر میشه تو خوده سریالهای بلند چند فصلی که انتهاش مشخص نیست هم
هم به آرومی جواب سوال های بینندگان داده میشه و گره های داستانی ذره// باز میشه و مسائل موضوعات جدید پیش میاد•••••••
این فقط یه رمانه بدون فک کردن به خیانت و بدبختی و بی پولی از خوندنش لذت ببرید و از خدا بخواید این توی واقعیت اتفاق نیافته همین❤️
نفهمیدمنویسنده اصلیش کیه یکی منو روشن کنه لطفا
مهر ناز جون میشه یه ایدی از خودت از یه برنامه مجازی که داری بجز تلگرام بهم بدی ممنون میشم میخوام ازت یچیزی بپرسم ممنون میشم😊❤️
دلوینن از نظر خوت که میگی نوشته هات دارن چاپ میشن این طرز برخورد یه نویسنده نیستا .در این شکی نیست مهرناز بهترینه ورماناشم بهترینه پس لطفا سکت شوو
فدای شمااا به پای شما نمیرسیمم قشنگمم کههه😍😍❤❤
عزیزم منکه گفتم ببخشید شما به بزرگیت ببخش من عصبی بودم از چیز دیگه ای برا همین با شما هم تند برخورد کردم گلم معذرت میخوام😘❤️ و اینکه اون بچه سوسمار لفظ کلوممه به همه میگم حتی بعضی وقتا به خودمم میگم بچه سوسمار ببخشید از جناب مهراد خان هم معذرت میخوام❤️😊
حالا دلخوری ها برطرف شد ایشالله؟؟
بله درسته عزیزم حالا میشه یه ایدی از خودت بدی بهم میخوام چندتا سوال ازت بپرسم که مطمعنن بخاطره اینکه بچه ها انقدر تعریفت رو کردن حتما خیلی خوب جواب میدی اگه میشه بِده😊❤️
خیلی ممنون گلم لطف کردی❤️😊
حالم از هردوش بهم میخوره خیلی کثافتن هردو خاءن دلم برای گیتی بیچاره خیلی مبسوزه گناه داره فکرمیکنه شوهرش خیلی دوستش داره بدبخت خبر نداره شوهرش یه عوضی به تمام معناس یه خاءن
باید بگم نویسنده واقعا برات متاسفم بابت نوشتن و طرز فکرت فقط دوست داری شخصیتارو خاروذلیل نشون بدی شما هیچی از نویسندگی نمیدونین رمانت واقعا مزخرفه
یه رمانه استاد من فصل دوم بود الان هر کاری میکنم اصلا نمیاره بچه ها کسی میدونه چرا ایا سایت فیلتر شده ؟؟
امروز روز عروسیم بود و شوهرم عوض این که با ملایمت باهام رفتار کنه وحشی به جون تن و بدنم افتاده بود…
.
لبش و روی گونه ام و گذاشت و چقدر مرد بود که یه امشب هوام و داشت!
.
عوض اینکه با ملایمت رفتار کنه…..چقد مرد بود که یه امشب هوامو داشت…!
خدایااا توی چند ثانیه این حجم از دوگانگی داره منو ب فنااا میده😐🙄😶
😂😂😂😂😂👌👌👌👌
مرسی