هم دانشگاهی جان پارت ۳ - رمان دونی

هم دانشگاهی جان پارت ۳

  1. هم دانشگاهی جان

 

پاشدم رفتم چهارتا چایی مشتی گرفتم و برگشتمو تو اون هوای سرد خیلی کیف داد که به همراه این چایی خوردن کلی با ادا بازی هامون خندیدیم که مبینا گفت:

 

_ بچه ها هنوز دو ساعت دیگه تا شروع کلاس بعدی داریم پاشین بریم بیرون اینجا بیکار بشینیم چیکار؟؟

 

_ اگر تو یه بار توی عمرت حرف درستی زده باشی همینه خوهر همین.

 

مائده و یگانه زدن زیر خنده که من و مبینا هم خندیدیم که مبینا گفت:

 

_ کوفت خواهر، کوفت

 

_باشه حالا خیلی به خودت فشار نیار.

 

خلاصه راه افتادیم بریم که فاطمه جونم زنگ زد( یکی از رفیق فابریک های دوران متوسطه اولمه تا الان که اونم پزشکی قبول شده اما تبریز) کلید وصلو زدمو وصلش کردم که صدای پر انرژیش پیچید تو گوشم:

 

_ سلام دکتر جونممممم! چطوریییی؟؟

 

_ سلام خل جونم قربونت برم من تو چطوری؟؟؟دانشگاه خوب بود؟؟

 

_ خیلی بیشعوری می‌دونی که؟اره عالی بود دلی خیلی جذابههه!

 

_ آخ اره من کیف کردم امروز

 

_ تو غلط کردی کیف کردی تشریفتو بیار بریم ظهر شد

 

صدایی نبود جز صدای یگی خانم

 

_ چشم چشم الان میام

 

_فاطی ببین من الان نمیتونم صحبت کنم کاری نداری عزیزم؟ خودم باهات تماس میگیرم

 

_ ای کوفت باشه برو ولی زنگ بزنیاااا

 

_ باشه بابا فعلا

_فعلا

 

تماسو قطع کردم و رفتم پیش بچه ها که یگانه داشت می‌رفت سمت ماشینش گفتم:

 

_ دوتا ماشین ببریم چرا؟ بیاین با هم میریم خب؟؟

 

که اومدن سوار پارسم شدن که جونم براش میرفتت انقدر تمیز بود دلم نمی‌خواست اصلا از دیدنش دست بردارم ولی خب دیگه سوار شدیم به گونه ای که مبینا کنار دست من بود و اون دوتا هم عقب

 

حرکت کردیم و همینطوری بیرون دور می‌زدیم که مائده گفت:

 

_ دلی؟

_ جونم؟

_ بریم بستنی بخوریم؟؟

_ مائده؟

_جونم؟

_مگه‌من هزار دفعه به تو نگفتم از موتوری جنس نگیر؟ تو این سرما بستنی؟

_دلی؟

_کوفت؟

_ببخشید یادم رفته بود از موتوری جنس نگیرم خب،عقل کل منم به خاطر سرما گفتم مزه میده

_ باشه بابا نزن منو

 

اومدم بپیچم برم سمت چپ که بریم بستنی فروشی بستنی بخوریم که رسیدیم به چراغ قرمز و مجبور شدم وایسم که یه مزدا تری سفید اومد کنار ماشین من وایساد که اونم دوتا یاروو جوون توش بود

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان بوی گندم pdf از لیلا مرادی

خلاصه رمان: یه کلمه ، یک انتخاب و یک مسیر میتواند گندمی را شکوفا کند یا از ریشه بخشکاند باید دید دختر این داستان شهامت این را دارد که قدم در این راه بگذارد قدم در یک دنیای پر از تناقض که مجبور است باهاش کنار بیاید در صورتی که این راه موجب آسیب های فراوانی برایش می‌شود و یا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف

  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب و رویا دیده!     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حوالی اردیبهشت به صورت pdf کامل از ستاره شجاعی مهر

    خلاصه رمان:     شخصیت اصلی داستان این کتاب پسری به نام «ویهان» است که با هدف درس خواندن و گرفتن مدرکش در رشته ی معماری، به خارج از کشور سفر می کند. درس خواندن در خارج از کشور برای او بهانه ای است، تا از چهارچوب اجباری خانواده اش فرار کند. پدرش اخلاق های خاص خودش را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سیلاژ به صورت pdt کامل از ریحانه کیامری

  خلاصه رمان:   سیلاژ «sillag» یه کلمه‌ی فرانسویه به معنی عطر به جا مونده از یه نفر، خاطره‌ای که با یه نفر خاص داشتی یا لحظه‌هایی که با هم تجربه کردین و اون شخص و خاطرات همیشه جلو چشماته و به هیچ اتفاق بهتری اون رو ترجیح نمیدی…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان راه سبز به صورت pdf کامل از مریم پیروند

        خلاصه رمان:   شیوا دختری که برای درس خوندن از جنوب به تهران اومده و چندوقتی رو مهمون خونه‌ی عمه‌اش شده… عمه‌ای که با سن کمش با مرد بزرگتر و پولدارتر از خودش ازدواج کرده که یه پسر بزرگ هم داره…. آرتا و شیوا دشمن های خونی همه‌ان تا جایی که شیوا به خاطر گندی که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تو را با گریه بخشیدم به صورت pdf کامل از سید بهشاد زهرایی

        خلاصه رمان:   داستان دختری به نام نیوشا ک عاشق پدرش است اما یکباره متوجه میشود اسمش از معشوقه قبلی پدرش گرفته شده ، پدری ک هیچوقت نتوانست عشقش را فراموش کند و نیوشا وقتی درک میکند ک خودش دچار عشق ممنوعه‌ای میشود ….     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ثنا
ثنا
2 سال قبل

رمان قشنگی ، میشه پارت 4 رو هم بزارین

مانلی
مانلی
2 سال قبل

چه وقتایی پارت میزاری؟

...
...
2 سال قبل

چه کلیشه مزخرفی🤢🤮
همه رمانای طنز دانشگاهی همینطورین

Negar
Negar
2 سال قبل

واه این چی بود دیگه
این که همون پارت دوعه دوباره گذاشتی

Raha16
Raha16
2 سال قبل

چطوری اینجا رمان ارسال میشه و میشه نوشت ؟

سپیده
سپیده
پاسخ به  Raha16
2 سال قبل

تا اون جایی ک من میدونم رمانت رو مینویسی برا ادمین میفرستی برات میزاره

Fatak
Fatak
2 سال قبل

😐✌🏻

دسته‌ها
9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x