9 دیدگاه

هم دانشگاهی جان پارت ۳

5
(1)
  1. هم دانشگاهی جان

 

پاشدم رفتم چهارتا چایی مشتی گرفتم و برگشتمو تو اون هوای سرد خیلی کیف داد که به همراه این چایی خوردن کلی با ادا بازی هامون خندیدیم که مبینا گفت:

 

_ بچه ها هنوز دو ساعت دیگه تا شروع کلاس بعدی داریم پاشین بریم بیرون اینجا بیکار بشینیم چیکار؟؟

 

_ اگر تو یه بار توی عمرت حرف درستی زده باشی همینه خوهر همین.

 

مائده و یگانه زدن زیر خنده که من و مبینا هم خندیدیم که مبینا گفت:

 

_ کوفت خواهر، کوفت

 

_باشه حالا خیلی به خودت فشار نیار.

 

خلاصه راه افتادیم بریم که فاطمه جونم زنگ زد( یکی از رفیق فابریک های دوران متوسطه اولمه تا الان که اونم پزشکی قبول شده اما تبریز) کلید وصلو زدمو وصلش کردم که صدای پر انرژیش پیچید تو گوشم:

 

_ سلام دکتر جونممممم! چطوریییی؟؟

 

_ سلام خل جونم قربونت برم من تو چطوری؟؟؟دانشگاه خوب بود؟؟

 

_ خیلی بیشعوری می‌دونی که؟اره عالی بود دلی خیلی جذابههه!

 

_ آخ اره من کیف کردم امروز

 

_ تو غلط کردی کیف کردی تشریفتو بیار بریم ظهر شد

 

صدایی نبود جز صدای یگی خانم

 

_ چشم چشم الان میام

 

_فاطی ببین من الان نمیتونم صحبت کنم کاری نداری عزیزم؟ خودم باهات تماس میگیرم

 

_ ای کوفت باشه برو ولی زنگ بزنیاااا

 

_ باشه بابا فعلا

_فعلا

 

تماسو قطع کردم و رفتم پیش بچه ها که یگانه داشت می‌رفت سمت ماشینش گفتم:

 

_ دوتا ماشین ببریم چرا؟ بیاین با هم میریم خب؟؟

 

که اومدن سوار پارسم شدن که جونم براش میرفتت انقدر تمیز بود دلم نمی‌خواست اصلا از دیدنش دست بردارم ولی خب دیگه سوار شدیم به گونه ای که مبینا کنار دست من بود و اون دوتا هم عقب

 

حرکت کردیم و همینطوری بیرون دور می‌زدیم که مائده گفت:

 

_ دلی؟

_ جونم؟

_ بریم بستنی بخوریم؟؟

_ مائده؟

_جونم؟

_مگه‌من هزار دفعه به تو نگفتم از موتوری جنس نگیر؟ تو این سرما بستنی؟

_دلی؟

_کوفت؟

_ببخشید یادم رفته بود از موتوری جنس نگیرم خب،عقل کل منم به خاطر سرما گفتم مزه میده

_ باشه بابا نزن منو

 

اومدم بپیچم برم سمت چپ که بریم بستنی فروشی بستنی بخوریم که رسیدیم به چراغ قرمز و مجبور شدم وایسم که یه مزدا تری سفید اومد کنار ماشین من وایساد که اونم دوتا یاروو جوون توش بود

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 3.6 (5)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ثنا
ثنا
1 سال قبل

رمان قشنگی ، میشه پارت 4 رو هم بزارین

مانلی
مانلی
1 سال قبل

چه وقتایی پارت میزاری؟

...
...
1 سال قبل

چه کلیشه مزخرفی🤢🤮
همه رمانای طنز دانشگاهی همینطورین

Negar
Negar
1 سال قبل

واه این چی بود دیگه
این که همون پارت دوعه دوباره گذاشتی

Raha16
Raha16
1 سال قبل

چطوری اینجا رمان ارسال میشه و میشه نوشت ؟

سپیده
سپیده
پاسخ به  Raha16
1 سال قبل

تا اون جایی ک من میدونم رمانت رو مینویسی برا ادمین میفرستی برات میزاره

Fatak
Fatak
1 سال قبل

😐✌🏻

دسته‌ها

9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x