برای بار دوم گریه کردم من شکست خوردم
منِ بی عرضه هیچ کاری نتونستم انجام بدم
مارال دیگه رفته بود من الان باید چیکار میکردم
تنها کاری که میکردم داد میزدم و صدای مارال گفتنم توی کل عمارت میپیچید
بلند شدم که چشمم خورد به آینه
حالم از خودم بهم میخورد
صندلی بر داشتم پرتم کردم سمت آینه
همه جا پر شد از تیکه های شیشه شکسته
در باز شد که با صدای هین گفتن متعجب سارا مواجه شدم
سارا: آقا بیاین برین من جمعش میکنم
نشست رو زمین مشغول جمع کردن شیشه ها شد
نشستم رو به روش
+ میدونی مارالم همش میگفت آقا
آقا چی بیارم
آقا چیشده
صداش هنوز تو گوشمه…نمیتونم تحمل کنم
نمیخواد جمع کنی فقط از اینجا برو
دیگه کسی حق نداره بیاد تو این اتاق
سارا: اما آقا…
با دادی که زدم سارا سریع بلند شد
ک
+ گفتم برو بیرون تا این عمارتو رو سر همتون خراب نکردم
سارا رفت
+ مارال بیا ببین رفتی ولی لعنتی با رفتنت داغونم کردی
چرا نامه نوشتی چرا خودت نیومدی بهم بگی
تو که یه متر زبون داشتی
تازه دو ساعت از رفتنت میگذره
ببین هر روزم بدون تو چطوری میگذره
مارال بگرد
بیا ببینمت دختر…
انگار به جنون رسیده بودم
همین داد و فریاد میزد
ولی آروم نمیشدم
رفتم سمت کمد لباساش همشو با خودش برده بود
چِشم خورد به یه شالی که گوشه کمد بود
برداشتمش عمیق بوش کردم
عطر مارالُ میداد
+ آخ خودت رفتی ازت برام فقط یه شال مونده
به شالش یه بوسه زدم و اونو دور مچ دستم محکم پیچیدم رفتم تو اتاق خودم
یه شیشه الکل رو میز بود همش رو سر کشیدم
یکم از عطش قلبمو کم میکرد ولی من بازم انگار تو آتیش میسوختم
یه فکری زد به سرم
چشام تار میدید و یکم سرگیجه داشتم
ولی میخواستم برم دنبال مارال
فرقی نمیکرد با تاخیر بود یا نه
سریع با لباس خونگی که تن ام بود سوار ماشین شدم حرکت کردم
تاری چشمم بیشتر شده بود ولی من هنوزم میخواستم برسم به مارال
حواسم اصلاً به سرعت ماشین نبود فقط همین طور گاز میدادم
حس کردم یه ماشینی داره میاد سمتت
چراغ ماشینش نمیذاشت ببینم
چیه؟!
فرمان ماشینو کج کردم و از جاده خارج شدم
با بر خورد محکم سرم به فرمان ماشین و گفتن اسم مارال دیگه هیچی نفهمیدم
انگار بی حس شدم…
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 2
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
یا خدا 😥
اشکم در اومد با این پارت ولی حس خوبی به آدم میده
تو رو خدا یه پارت دیگه من تا فردا دق میکنم
چشم تا من نماز بخونم
مرسی