رمان آوای نیاز تو پارت 130

5
(2)

 

بازم سکوت و بعد صدای نفس عمیق لاله بلند شد و لب زد:

_خیله خب باشه فرزان من دیگه حرفی از احساسات نمیزنم تو راست میگی و شرط و شورتمونم یادمه اما اینم یادمه بهم گفتی بدت میاد وقتی با توام با یکی دیگه هم باشم

یا اصلا به کسی فکر کنم وَ اینم یادمه که بهم گفتی رابطه من و تو متقابل پس اگه رابطه ما به گفته تو متقابل چرا تو با یکی دیگه ای؟… یه دختر دیگه تو خونته خب اکی میخوای با من نباشی دیگه قبول اما این که با من باشی با یکی دیگم باشی که نمیشه!

 

_اگه منظورت آوا باید بگم اشتباه میکنی و هیچی بین من و اون نیست

 

نیشخندی زد

_پس اسمش آوا… خب چرا این جاست؟

_از خودش می‌تونستی بپرسی لاله خب؟ الانم تمومش کن این بحثو!

 

دیگه ایستادنو فال گوش وایسادنو کنار گذاشتم و وارد آشپز خونه شدم

با صدای تقریبا بلندی سلام دادم که نگاه فرزان و لاله روم نشست و قشنگ تعجبو بهتو تو چهره لاله که من و صبح با یه تیپ دید و الان با یه تیپ دیگه دیدم و کاملا خشکش زده بود اما فرزان خیلی ریلکس نگاهی بهم انداخت و با مکث لیوان چاییش و برداشت شروع به خوردن چاییش کرد سمتشون رفتم و روبه روی لاله که سمت راست فرزان نشسته بود نشستم و گفتم:

_خواستم صبحونرو آماده کنم اما مثل این که دوست دخترتون آماده کردن گفتم بیام فقط همراهی کنم مثل دیروز صبح که ازم خواستی همراهیت کنم سر صبحونه!

 

در آخر جملم لبخندی زدم که نگاه فرزان روم موند و باعث شد ادامه بدم اونم با جدیت

_خودم از پسش برمیام… میدونی که چی میگم؟!

 

نمی‌دونم چرا تو نگاهش خنده موج میزد و منظورم و مطمعنن گرفته بود اما با همون لحن همیشه خنثی گفت:

_شک دارم!

 

_می‌بینیم

 

دیگه هیچی نگفت و لیوان قهوش و برداشت برد سمت دهنش من همین جوری خیره خیره نگاهم به ماگ قهوش بود که یه لحظه دوباره نگاهش به من افتاد و مکث کرد.

نگاهی به ماگ قهوه تو دستش انداخت و من تازه فهمیدم با نگاه خیرم چه سوتی به این آدم تیز بین دادم و برای همین ریلکس خودمم مشغول خوردن شدم و توجه ایم به چشم نازک کردنای لاله ندادم و زیر چشمی فرزان و دید میزدم که بعد مکث طولانی، لیوان قهوش و آورد بالا و با احتیاط ازش یکم چشید و انگار دستم حسابی رو شده بود براش که لیوان گذاشت رو میز و نگاهش و داد به من که صدای لاله بلند شد

_چی شد قهوت و دوست نداشتی؟!

 

نگاهش فقط روی من بود و منم ریلکس صبحونم و می‌خوردم و به روی گل خودم‌م نمیاوردم که یهو سرفه های لاله بلند شد و باعث شد نگاهم و بهش بدم‌.

قهوش و خورده بود و به سرفه افتاده بود از جاش یهو بلند شد و بدو از در آشپز خونه خارج شد و ناخوداگاه بی توجه به حضور فرزان لبخندی رو لبم شکل گرفت و گفتم:

_آخ که دلم خنک شد

 

_عجب!

 

نگاهم و دادم به فرزان که نگاهش بهم بود ولی هیچی از نگاهش این بار‌‌ نمیشد خوند… شونه ای انداختم بالا

_این نچسبو ازین جا ببرا میزنم میکشمش بلا ملا سرش میارم… خودم از پس کارام بر میام

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 3.6 (5)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ا.ق
ا.ق
1 سال قبل

نرود میخ آهنین بر سنگ

ا.ق
ا.ق
1 سال قبل

باسلام وخسته نباشی طاعات شما قبول عزیزم چرا یک پارت یک پارت میزاری خسته کننده شده پس از شما خواهش میکنم لطفاً ۱۰پارت رو یکجا بذار ممنون ازشما

Kimiya
Kimiya
1 سال قبل

🤣 🤣 🤣
ای کاش زودتر پارت های بعدی هم بیاد

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x