رمان آوای نیاز تو پارت 253 - رمان دونی

 

 

نگاه ناباور بغض دارم رو صورتش بود و سری به چپ و راست تکون دادم که نگاهش و ازم‌ گرفت و از صندلی میز ناهار خوری بلند شد

_پاشو برو آماده شو نیم ساعت دیگه بریم!

 

پشتش و کرد و خواست بره که صدام دراومد

_ادعات میشه اما هیچی هیچی نمیفهمی.. تُ‌تو…

 

سری به چپ و راست تکون دادم دیگه ادامه ندادم که سمتم برگشت و گفت؛

_ادعا!؟… مـَـــن!؟… آره خب یه زمانی ادعا داشتم رو هر چیزی که برای من بود ادعا داشتم اما رفتن تو… تویی که فکر می‌کردم اومدی آب رو منه آتیش بشی تویی که فکر می‌کردم اومدی بمونی… رفتن تو همه تصوراتم و بهم زد!

دیگه از وقتی رفتی رو هیچ چیز ادعایی ندارم… نه رو خودم نه رو احساساتم نه رو تصمیماتم رو هیچی

 

سری به تایید تکون دادم و با بغصی که سنگینی می‌کرد جوابشو دادم

_مشکل همین جاست چون من هر چیزی نبودم!

من سهام و پول و شرکت و اشیا نبودم، من آدم بودم جاوید احساس داشتم!

من نرفتم تو من و ول کردی تو انتظار داشتی من بمونم و دردات و از بین ببرم منم انتظار داشتم تو تنهاییام و پر کنی اما تو هر روزی که دیر کردی باعث شدی من یه روز با تنهاییم سر کنم!

باعث شدی بدم عقب دور شم ازت

تو هولم دادی و من فقط عقب گرد کردم

رابطه یه چیز دو طرفس و هر کدوممون احتیاج داریم به یه چیزایی ولی تو رابطون و فقط یه طرفه میخواستی اونم از طرف من!

 

تصنعی دستی برام زد

_آفرین… میبینم زندگی با فرزان تو رو سخنوَر خوبیم کرده شجاع شدی!

 

از جام بلند شدم

_آره چون بهم یاد داد به جا این که از تنهاییم بترسم باهاش رفیق شم

 

مثل من خیره تو صورتم گفت:

_خوبه!… چون منم یاد گرفتم با درد کشیدن اَیاغ شم پس مثل این که واقعا دیگه بهم احتیاجی نداریم!… آماده شو!

 

با پایان جملش روش و ازم برگردوند و رفت و قطره اشکی رو صورتم ریخت و زمزمه کنان گفتم:

_کاش احتیاج داشتیم

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ستاره های نیمه شب

    خلاصه رمان:   مهتاب دختر خودساخته ای که با مادر و برادر معلولش زندگی می کنه. دل به آرین، وارث هولدینگ بزرگ بازیار می دهد. ولی قرار نیست همه چیز آسان پیش برود آن هم وقتی که پسر عموی سمج مهتاب با ادعای عاشقی پا به میدان می گذارد.       به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بغض پاییز

    خلاصه رمان :     پسرك دل بست به تيله هاى آبى چشمانش… دلش لرزيد و ويران شد. دخترك روحش ميان قبرستان دفن شد و جسمش در كنار ديگرى، با جنينى در بطن!!   قسمتی از داستان: مردمک های لرزانِ چشمانِ روشنش، دوخته شده بود به کاغذ پیش رویش. دست دراز کرد و از روی پیشخوان برداشتش! باورِ

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان او دوستم نداشت pdf از پری 63

  خلاصه رمان :   زندگی ده ساله ی صنم دچار روزمرگی و تکرار شده. کاهش اعتماد به نفس ، شک و تردید و بیماری این زندگی را به مرز باریکی بین شک و یقین می رساند. صنم برای رسیدن به ارزشهای ذاتی خود، راه سخت و پرتشنجی در پیش گرفته !     پایان خوش     به این

جهت دانلود کلیک کنید
رمان کویر عشق

  دانلود رمان کویر عشق خلاصه رمان کویر عشق : بهار که به تازگی پروانه‌ی وکالتشو بعد از چند سال کار آموزی کنار وکیل بنامی گرفته و دفتری برای خودش تهیه کرده خیلی مشتاقه آقای نوید رو که شُهره‌ی خاصی در بین وکلا داره رو از نزدیک ببینه و از تجربیاتش استفاده کنه … بالاخره میبینه ولی نه اونطورکه میخواسته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رگ خواب از سارا ماه بانو

    خلاصه رمان :       سامر پسریه که یه مشکل بزرگ داره ..!!! مشکلی که زندگیش رو مختل کرده !! اون مبتلا به خوابگردی هست ..!!! نساء دختری با روحیه ی شاد ، که عاشق پسر داییش سامر شده ..!! ایا سامر میتونه خوابگردیش رو درمان کنه؟ ایا نساء به عشق قدیمیش میرسه؟   به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عنکبوت

    خلاصه رمان :         مدرس فیزیک یکی از موسسات کنکور ناپدید می‌شود و با پیدا شدن جنازه‌اش در ارتفاعات شمالی تهران، شادی و کتایون و اردوان و سپنتا و دیگران ناخواسته، شاید هم خواسته پا به قصه می‌گذراند و درست مثل قطعات یک جورجین مکملی می‌شوند برای باز کردن معماهای به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
17 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
magic.pen
magic.pen
1 سال قبل

سلام دوستان
خوشحال میشم توی چنل تلگرام من جوین بشین تازه شروع کردم به پارت گذاری رمانم قراره مرتب پارت گذاری کنم
https://t.me/mahkom_es
لینک چنلم اگه دوست داشتین جوین شین
با عرض معذرت

سارا
سارا
1 سال قبل

چیشد نویسنده جان خودت فهمیدی پارت قبل جاویدگفت باید باهم حرف بزنیم خوب الان حرفی نزد فقط بحث بود آخرش بنظرت اول مکالمه چند خط احیانا”جاننداختی عزیزم البته اگه به تیریج قبات برنمیخوره ها نویسنده عزیزومحترم چون انگاری مخاطب صداش بر میخوره بخودش هر چی میگه پارتا رو مثل اوایل طولانی تر پیش ببر

yegan
yegan
1 سال قبل

این جاوید چه مرگشهههه مرتیکه احمق بی خاصیت..یعنی چی ک الان میگه به هم احتیاجی نداریم برو آماده شو!!کجا میخواد ببرش!؟!؟!مگه نفهمید ک بچه بچه خودشه الان چه مرگش شده بازززز
آه هی یه پارت خوبه امیدوارمون می‌کنه باز پارت بعد میرینه تو اوضاع!کی میخواد واقعا تغییری ایجاد شده تو رمان؟!

🙃...یاس
🙃...یاس
1 سال قبل

حمایت از رمانهای خاله فاطی😎
#هشتک_حمایت_❤

لیلی
لیلی
1 سال قبل

وایی یکم پارت هارو طولانی کن خواهش میکنم یک سال منتظرم آخرش چی میشه

علوی
علوی
1 سال قبل

حالا اون وسط چند خط جا مونده! 😁😁😁😁😁
ولی باحال بود، خوب مشکلات رو بیان کردن، هیچ کدوم هم یه نخود از موضعش عقب نرفت.
جاوید اول از همه این رابطه رو به گند کشیده، باید اولین قدم رو برای اصلاحش برداره.

رها
رها
1 سال قبل
پاسخ به  علوی

دقیقا اول مکالمه چند خط جا افتاده که شاید همون چند خط دلیل بحثشون رو مشخص میکرد

نگار
نگار
1 سال قبل

میشه خواهش کنم ازت التماست کنمممممم 😂😂😂
در حد ۵ خط به پارتات اضاف کنی توروخداااا 🙁🙁😭😭

علوی
علوی
1 سال قبل

بار اول نیست این رمان خطوط رو پس و پیش می‌کنه. چند پارت قبل، وقتی جاوید تو خونه فرزان، شاهد اجرای یک نفره تک‌نوازی فرزان برای آوا بود و از عالم و آدم متنفر شد، 5 خط رو جا گذاشته بود که تو 2 پارت بعد، یهو وسط مکالمه اومد.
یه خوبی داره، وقتی این اشتباهات زیاد می‌شه، یعنی به اواخر داستان نزدیکیم. تجرمه من می‌گه این مشکلات تو 30 درصد انتهایی یک رمان بالا می‌ره.

نگار
نگار
1 سال قبل

وااااییییی خب چرا ایقد کم میزاری
دیوونه شدم بخدا از دستتون نویسنده ها

مری
مری
1 سال قبل

چرا از اون تیکه که گفت بیا باهم حرف بزنیم نزاشتی

زلال
زلال
1 سال قبل

فاطی فک کنم ی پارت جامونده ها

...
...
1 سال قبل

الان باهم حرف زدن؟🙄

رویا
رویا
1 سال قبل
پاسخ به  ...

آره دیگه خیلی هم تاثیرگذار بود پرازپندواندرز😂

دسته‌ها
17
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x