رمان آوای نیاز تو پارت 259 - رمان دونی

 

 

با یاد اون شب نحس مهمونی که از عصبانیت یه غلطی کردم و از شانس گندم آیدینم شاهدش شد اخمی کردم

_اگه منظورت رابطه اون شبم با ژیلاس همون یک بار بود اونم سر عصبانیت و نداشتن حواس اصلا همه اینا یه طرف من فرق دارم من…

 

پرید وسط حرفم

_چه فرقی!؟ عیب عیبِ زن و مرد نداره دیگه

 

اخمام پیچید توهم

_آیدین بزار حرفم تموم شه بعد نطقت و باز کن… منظورم این نبود چون مردم برام‌ عیب نیست منظورم اینه اون موقع تو اون زمان من به قول تو کف دستم و بو نکرده بودم که یه بچه از یه زن دیگه دارم فکر می‌کردم دیگه هیچی بین من و آوا نیست اگنه‌..

اگنه تو خودت میدونی من هر آدمی باشم خیانت نمی‌کنم در صورتی که اون موقع هم ژیلا زنم بود و چه از نظر شرعی چه قانونی پس من مرتکب اشتباهی نشدم!

 

کوتاه خندید

_ترو خدا تو یکی دیگه حرف از شرع و قانون نزن!… کسی درباره ی این چیزا حرف می‌زنه که این حرفا براش مهم باشه و از اولم پایبند باشه به این اصول نه فقط زمانی که به نفعش باشه دم از شرع و قانون بزنه!

تو چرا خودت و گول میزنی برادر من؟ طبق قواعد خودت جلو برو… تا اون جا که من تورو می‌شناسم تفکرات و قواعدت میگن وقتی با یه نفری فقط باید با اون باشی ولی تو وقتی فکر و ذکر و قلبت پیش آوا بود رفتی با ژیلا یعنی هم به آوا خیانت کردی هم ژیلا!

پس آوام همین اشتباه تورو شاید کرده باشه وقتی نمی‌دونسته از تو بارداره نمیدونم میتونی ازش بپرسی اما در کل هر دوتون یه اشتباهو کردین حالا چرا کوتاه نمیاین!؟

 

 

سکوت کردم و ادامه داد

_میدونی جاوید مشکل تو بچت و روابط جنسی و این حرفا نیست مشکل تو اینه که نمیتونی با خودت کنار بیای که آوا کنار یکی دیگه گفته خندیده و حتی تورو گاهی فراموش کرده در صورتی که خود توهم کنار ژیلا همه ی اینارو تجربه کردی!… اگه کوتاه نمیای و نمی‌خوایم کوتاه بیایم همه از سر خودخواهیته

 

_شاید همه اینا که گفتی درست باشه شاید هر دومون یه خطا رو کردیم و حالا هم باید کوتاه بیایم اما من نمیتوتم کوتاه بیام هر کار میکنم نمیتونم کوتاه بیام و از طرفی فکر نکنم هیچ وقت آوارم فراموشش کرده باشم

 

شونه ای انداخت بالا

_نمیدونم جای تو نیستم تصمیم بگیرم و از طرفی کل داستان و شاید ندونم اما الان پای یه بچه وسطه یکم بشینین حرف بزنین سنگاتونو وا بکنین به جای این بحثا و کارای بی نتیجتون

 

 

×

 

 

وارد خونه شدم و سکوت سرتاسر خونه رو گرفته بود و دیگه صدای گریش بلند نمیشد!

به اطراف نگاهی کردم و ناخوداگاه سمت اتاقش قدم برداشتم

بدون این که در بزنم درو باز کردم و نگاهم به جسم مچاله شدش رو تخت خورد

نفس عمیقی کشیدم و سمتش قدم برداشتم و خیره به پلکای بسته شدش و مژه هایی که هنوز خیس به نظر میومد آروم لب زدم

_چیکار کنیم؟ به نظر تو باید چیکار کنیم!؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.8 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان آسمانی به سرم نیست به صورت pdf کامل از نسیم شبانگاه

    خلاصه رمان:   دقیقه های طولانی می گذشت؛ از زمانی که زنگ را زده بودم. از تو خبری نبود. و من کم کم داشتم فکر می کردم که منصرف شده ای و با این جا خالی دادن، داری پیشنهاد عجیب و غریبت را پس می گیری. کم کم داشتم به برگشتن فکر می کردم. تصمیم گرفتم بار دیگر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان همقسم pdf از شهلا خودی زاده

    خلاصه رمان :       توی بمباران های تهران امیرعباس میشه حامی نیلوفری که تمام کس و کار خودش رو از دست داده دختری که همسایه شونه و امیر عباس سال هاست عاشقشه … سال ها بعد عطا عاشق پیونده اما با ورود دخترعموی بیمارش و اصرار عموش به ازدواج با اون همه چی رنگ عوض می

جهت دانلود کلیک کنید
رمان عشق صوری پارت 24
دانلود رمان خفقان

    خلاصه رمان:         دوروز به عروسیم مونده و باردارم عروسی که نمیدونه پدر بچه اش کیه دست میزارم روی یه ظالم،ظالمی که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 2.8 / 5. شمارش آرا 5 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان من نامادری سیندرلا نیستم از بهاره موسوی

    خلاصه رمان :       سمانه زیبا ارام ومظلومم دل در گرو برادر دوستش دکتر علیرضای مغرور می‌دهد ولی علیرضا با همکلاسی اش ازدواج می‌کند تا اینکه همسرش فوت می‌کند و خانواده اش مجبورش می‌کنند تا با سمانه ازدواج کند. حالا سمانه مانده و آقای مغرور که علاقه ای به او ندارد و سه بچه تخس که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زهر تاوان pdf از پگاه

    خلاصه رمان :       درمورد یه دختر به اسمه جلوه هستش که زمانی که چهار سالش بوده پسری دوازده ساله به اسم کیان وارد زندگیش میشه . پدر و مادرجلوه هردو پزشک بودن و وقت کافی برای بودن با جلوه رو نداشتن برای همین جلوه همه کمبودهای پدرومادرش روباکیان پرمیکنه وکیان همه زندگیش جلوه میشه تاجایی

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هیچکی مثل تو نبود

  دانلود رمان هیچکی مث تو نبود خلاصه : آنا مفخم تک دختر خانواده مفخم کارشناس ارشد معماریه. بی کار و جویای کار. یه دختر شاد و سر زنده که با جدیت سعی میکنه مطابق میل پدرو مادرش رفتار کنه و اونها رو راضی نگه داره. اما چون اعتقادات و نظرات خانواده اش گاهی با اون یکی نیستن مجبوره زیر

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
🙃...یاس
🙃...یاس
1 سال قبل

حمایت از رمانهای خاله فاطی😎
#هشتک_حمایت_❤

علوی
علوی
1 سال قبل

حمایت، حمایت!! ✊🏼 ✊🏼 ✊🏼 ✊🏼 ✊🏼 ✊🏼 ✊🏼

Bahareh
Bahareh
1 سال قبل

جاوید و آوا جفتشونم عوضی حال بهم زنن دو تا لجباز که اشتباهاتشونو قبول ندارن.

سارا
سارا
1 سال قبل
پاسخ به  Bahareh

اگه اشتباهاتشونوقبول داشتن که عین خروس جنگی بجون عواطف واحساسات هم نمیافتادن که عزیزم دوتا دیونه که از بدروزگار باهم درارتباطن

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x