رمان آوای نیاز تو پارت 262 - رمان دونی

 

 

نیمچه لبخندی زدم و نیم نگاهی به چهره ی جاوید کردم، نفس عمیقی کشیدم که صدای جاوید این بار توجهم و جلب کرد

_من چه دِینی به فرزان دارم!؟

 

با گفتن این جمله متعجب بهش خیره شدم

فکر میکردم فراموش کرده این بحث و اما انگار هنوز موضوع پیامکا یادش بود

تو سکوت خیره بهش بودم که نگاهش و بهم داد و ادمه داد:

_یه روز باید بشینیم درباره ی اون پیاما حرف بزنیم… مفصل!

 

 

×

 

 

دوباره نگاه کلافه ای به ساعتش کرد و همین طور که با یه پاش روی زمین ضرب گرفته بود گفت:

_آوا بچه بازی در نیار دیرم شده باید برم جلسه!

 

شونه ای انداختم بالا

_گفتم که تو برو به کارت برس من همین جا تو ماشین می‌مونم… نمیخوام کنارت باشم

 

چند بار حرصی پلک زد

_کار من سه چهار ساعت ممکنه طول بکشه یه زن حامله رو ول کنم وسط پارگینگ برم کجا آخه؟

 

چشمام و محکم باز و بسته کردم بالاخره به اجبار پیاده شدم که در ماشینش و محکم بهم کوبید و جلو تر از من سمت آسانسور رفت!

وارد آسانسور شدیم که خیره به آینه با مکث لب زدم

_حالم بهم می‌خوره از اجبارات و حرفات که آخر به ‌کرسی می‌شونیشون

 

جوابی نداد و فقی نگاهشو ازم گرفت ک آسانسور ایستاد

بی توجه بهش سمت دفترم رفتم‌ و دیگه نیم نگاهی بهش نکردم اما صدای منشیش که خطاب بهش می‌گفت اقای اریانمهر منتظرتونن چقدر دیر کردید از گوشم پنهون نموند!

جلو در دفترم ایستادم و درش و باز کردم اما با دیدن دختر شیک پوشی که دفعه قبل خودش و شهرزاد معرفی کرده بود و شریک‌کاری و سهام دار جدید به حساب می‌یومد خشکم زد!

اونم معتجب به من‌ نگاه میکرد و به اجبار از پشت میزی که مال من بود بلند شد و روبهم گفت:

_خانم برومند!؟

 

معتجب نگاهی به سرتا پاش کردم و با اخم گفتم:

_شما تو دفتر من چیکار میکنید!؟

 

متعجب تر از من گفت:

_دفتر شما!؟

من یه چند روزی میشه این جا کار می‌کنم جاوید این دفتر و به من دادن برای کار

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان رگ خواب از سارا ماه بانو

    خلاصه رمان :       سامر پسریه که یه مشکل بزرگ داره ..!!! مشکلی که زندگیش رو مختل کرده !! اون مبتلا به خوابگردی هست ..!!! نساء دختری با روحیه ی شاد ، که عاشق پسر داییش سامر شده ..!! ایا سامر میتونه خوابگردیش رو درمان کنه؟ ایا نساء به عشق قدیمیش میرسه؟   به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دودمان
دانلود رمان دودمان قو به صورت pdf کامل از منیر کاظمی

    خلاصه رمان دودمان قو :   #پیشنهاد ویژه داستان در مورد نوا بلاگر معروفی هست که زندگی عاشقانه ش با کسی که دوستش داشته به هم خورده و برای انتقام زن پدر اون آدم شده. در یک سفر کاری متوجه میشه که خانواده ی گمشده ای در یک روستا داره و در عین حال بطور اتفاقی با عشق

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف

  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب و رویا دیده!     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به من نگو ببعی

  خلاصه رمان :           استاد شهرزاد فرهمند، که بعد از سالها تلاش و درس خوندن و جهشی زدن های پی در پی ؛ در سن ۲۵ سالگی موفق به کسب ارشد دامپزشکی شده. با ورود به دانشگاه جدیدی برای تدریس و آشنا شدنش با دانشجوی تخس و شیطونش به اسم رادمان ملکی اتفاقاتی براش میوفته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان راه سبز به صورت pdf کامل از مریم پیروند

        خلاصه رمان:   شیوا دختری که برای درس خوندن از جنوب به تهران اومده و چندوقتی رو مهمون خونه‌ی عمه‌اش شده… عمه‌ای که با سن کمش با مرد بزرگتر و پولدارتر از خودش ازدواج کرده که یه پسر بزرگ هم داره…. آرتا و شیوا دشمن های خونی همه‌ان تا جایی که شیوا به خاطر گندی که

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ازدواج اجباری

  دانلود رمان ازدواج اجباری   خلاصه : بهار یه روز که از مدرسه میاد خونه متوجه ماشین ناشناسی میشه که درخونشون پارکه که مسیر زندگیش و تغییر میده… پایان خوش   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان رای

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
camellia
camellia
1 سال قبل

ببخشید این فقط نظر منه.مگه خط قرمزش خیانت نبود این جاوید عوضی.دیگه داره به صورتی کم رنگ می رسه.بلکه تن سفید.😤دیگه داری خیلی کش میدی داستانو.جذابیتش از دست میره.داری همه رمانو زیر سوال می بری.طولانی شدن هم زیاد خوب نیست عزیز جان.این قدر کم می زاری کشش میدی که آدم از خودش بدش میاد.احساس می کنه اسکول شده.درسته رمانه,ولی دیگه آزار دهنده شده,نه یه سر گرمی.ای نظرم بود.دیگه خود دانی.

yegan
yegan
1 سال قبل
پاسخ به  camellia

مودد..حققق🙂🖒🖒

...
...
1 سال قبل

بخدا خاک تو سرت جاوید دلم میخواد خفتتتتت کنم بیشعور الاغ

هامون
هامون
1 سال قبل

ای بابا هر روز دو خط ارسال می کنی این چه وضعیه دیگه خسته شدیم نکنه می خوای هزار قسمتش کنی دلت نمیاد تموم بشه به این چیزایی که شما میزارید نمیگن پارت که دلت خوشه پارت میزاری تمومش کن لطفا بیخود داری کشش میدی حالا برا این که آوا به جاوید بگه فرزان براش چکار کرده هر روز دو خط بنویس عجب گرفتاری شدیم

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط هامون
علوی
علوی
1 سال قبل

😳😳😳🤔 این جدی جدی با زن حامله بازیش گرفته؟ به اجبار آورده دختره رو سر کار که بهش نشون بده دفتر کارش رو داده دست یه دختر سریش و کنه دیگه؟!
خدا تمام مریض‌های روانی رو شفای عاجل عنایت بفرمایید
راستی
ادمین جان، حمایت، حمایت!!!! ✊✊✊✊✊✊✊

پریوش
پریوش
1 سال قبل

انقدرزیادبودک چشمام دردگرفت نویسنده‌ پارت نمیدادی ک سنگین تربود

دسته‌ها
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x