رمان آوای نیاز تو پارت 263 - رمان دونی

 

 

خنده عصبی کردم و گوشزد گرانه روی فامیلی جاوید تاکید کردم و سوالی گفتم:

_منظورتون آقای آریانمهر دیگه؟

 

اخم کمرنگی کرد

_بله

 

_حتما اشتباهی شده چون این جا دفتر کار منه!؟

 

ابروشو این بار داد بالا

_جاوید یعنی آقای آریانمهر این طوری به من نگفتن

 

دستام مشت شد و احساس حسادت تو کل وجودم زبونه کشید… سری به تایید تکون دادم و لبخندی به زور زدم

_عیب نداره درستش می‌کنم!

 

با پایان جملم در دفترم و بستم و عصبی و پر حرص سمت اتاق کنفرانس قدم برداشتم و زیر لب غریدم

_دفتر کار من و میدی به یکی دیگه اونم اون دختره که هیچی نشده پسرخاله شده باهات!؟

 

اخمام پیچید توهم و روبه روی در اتاق کنفرانس ایستادم و صداهای جاوید و چند تا صدای ناآشنا که چک و چونه میزدن سر قیمت به گوشم رسید! می‌دونستم عصبی میشه از ورود ناگهانیم اونم وسط معاملش اما بیخیال این حرفا در اتاق کنفرانس و بدون هیچ در زدنی یک ضرب باز کردم!

با ورود ناگهانیم سه مردی که روبه روی جاوید و آیدین نشسته بودن سکوت کردن و نگاه های سنگین همشون از جمله جاوید روم نشست!

کامل وارد اتاق کنفرانس شدم و لبخند زنان سلامی دادم و نگاه خیرم و دادم به جاوید که خیره بهم اخمی کرد و سوالی و طلب کارانه گفت:

_خانم برومند!؟

 

 

مثل خودش اخمی کردم و کوتاه گفتم:

_تشریف بیارید بیرون!

 

اخماش بیشتر رفت توهمو جدی شد

_هر چی هست بعد جلسه

 

با پایان جملش نگاهش و به سه مرد روبه روش داد و انگار که می‌خواست برای مشتریاش روشن کنه کیم تا سوتفاهمی پیش نیاد

_خانم برومند یکی از سهام داران شرکتمونن

خب کجا بودیم!؟

 

این جملش یعنی برو بیرون اما من عصبی و بلند این بار صداش زدم

_جــــاویــــد!

 

باز نگاه اون مردا روم نشست و جاویدم مات زده نگاهم کرد!

عصبی و نمایشی خنده ای کرد و این بارم برای این که سوتفاهم پیش نیاد و از روی اجبار گفت:

_همسرمم هستن

 

سری به تایید تکون دادم که یکی از مردای طرف قرار داد خطاب به جاوید ادامه داد

_اگه کار واجبیه تشریف ببرید آقای آریانمهر خانواده اولویت هر چیزیه

 

جاوید به تایید سری تکون داد و

_بله ولی الان فقط یه قیمت مونده تا معامله تموم شه… عزیزم شما برو من بعد جلسه میام باهم حرف می‌زنیم

 

نیشخندی زدم و نزدیک میز رفتم

_سر قیمت چونه میزنین پس؟

 

بعد رو کردم به مشتریا

_چه قیمتی مد نظرتونه!؟

 

_ما فقط بیست درصد تخفیف خواستیم‌ چون ثبت سفارشامون زیاد اما آقای اریانمهر مرغشون یه پا داره

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان کوئوکا pdf از رویا قاسمی

  خلاصه رمان:   یه دختر شیطون همیشه خندون که تو خانواده پر خلافی زندگی می کنه که سر و کارشون با موادمخدره ولی خودش یه دانشجوی درسخونه که داره تلاش می‌کنه کسی از ماهیت خانواده اش خبردار نشه.. غافل از اینکه برادر دوست صمیمیش که یه آدم خشک و متعصبه خیلی وقته پیگیرشه و وقتی باهاش آشنا می‌شه صهبا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عزرایل pdf از مرضیه اخوان نژاد

  خلاصه رمان :   {جلد دوم}{جلد اول ارتعاش}     سه سال از پرونده ارتعاش میگذرد و آیسان همراه حامی (آرکا) و هستی در روستایی مخفیانه زندگی میکنند، تا اینکه طی یک تماسی از طرف مافوق حامی، حامی ناچار به ترک روستا و راهی تهران میشود. به امید دستگیری داریا دامون ( عفریت). غافل از اینکه تمامی این جریانات

جهت دانلود کلیک کنید
رمان میان عشق و آینه

  دانلود رمان میان عشق و آینه خلاصه : کامیار پسر خشن که با نقشه دختر عمه اش… برای حفظ آبرو مجبور میشه عقدش کنه… ولی به خاطر این کار ازش متنفر میشه و تصمیم میگیره بعد از ازدواج انقدر اذیت و شکنجه اش کنه تا نیاز مجبور به طلاق شه و همون شب اول عروسی… به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بوی گندم pdf از لیلا مرادی

خلاصه رمان: یه کلمه ، یک انتخاب و یک مسیر میتواند گندمی را شکوفا کند یا از ریشه بخشکاند باید دید دختر این داستان شهامت این را دارد که قدم در این راه بگذارد قدم در یک دنیای پر از تناقض که مجبور است باهاش کنار بیاید در صورتی که این راه موجب آسیب های فراوانی برایش می‌شود و یا

جهت دانلود کلیک کنید
رمان عصیانگر

  دانلود رمان عصیانگر خلاصه : آفتاب دستیار یکی از بزرگترین تولید کنندگان لوازم بهداشتی، دختر شرّ و کله شقی که با چموشی و سرکشی هاش نظر چاوش خان یکی از غول های تجاری که روحیه ی رام نشدنیش زبانزد همه ست رو به خودش جلب میکنه و شروع جنگ پر از خشم چاوش خان عشق آتشینی و جنون آوری

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در جگر خاریست pdf از نسیم شبانگاه

  خلاصه رمان :           قصه نفس ، قصه یه مامان کوچولوئه ، کوچولو به معنای واقعی … مادری که مصیبت می کشه و با درد هاش بزرگ میشه. درد هایی که مثل یک خار میمونن توی جگر. نه پایین میرن و نه میشه بالا آوردشون… پایان خوش به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سارا
سارا
1 سال قبل

نویسنده یموقعی خسته نشی انقدر طولانی مینویسی باباشما نویسنده ها چرا انقدر بعضیاتون مارموذتشریف دارید هان اوایل انقدرطولانی وروزی دوپارت همچین که خیالت راحت شد مخاطب داره رمانت قطره چکونی پارت میزاری خجالتم خوب چیزیه والا مخاطب خسته شدانقدر تأکید کرد لطفا”پارتارواضافه کن.

علوی
علوی
1 سال قبل

1- حمایت حمایت ✊✊✊✊✊✊
2- این آوای بی دست و پای مظلوم هم برای خودش داره ماده گرگ می‌شه! خوشم امود. امیدوارم گند بزنه به قرارداد جاوید.
البته شایدم این خرابکاری کار جاوید نبوده و آیدین به خیال خودش چون آوا دیگه قرار نبوده شرکت بیاد، اتاقش رو داده این دختره نچسب

L. E
L. E
1 سال قبل

واقعا خجالت نمیکشی دو خط پارت میدی
یک لیوان میخوره توضیح میدی لیوان نصفه اب داره از شیر اب پرش کرده بعد بقیش میمونه برای فردا
کل هفته پارتهایی که فرستادی همشون جمع کنی پارت یک روز حساب میشه
برای خواننده و وقتش ارزش قائل شو

ریحان
ریحان
1 سال قبل

نمیر یکوقت انقدر منویسی 😒😒

زلال
زلال
1 سال قبل

خیلی کمه.کاش همه رمانا پارت گذاریشون مثل رمان سایه بود یعنی من کیف کردم بخدا تو اون رمان

Setareh
Setareh
1 سال قبل
پاسخ به  زلال

اره دقیقا تنها رمانی که برای پارت دادن و کم دادن حرص نخوردم

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Setareh narimany
...
...
1 سال قبل
پاسخ به  Setareh

وهم هم عالی بود همیشه طولانی و منظم

دسته‌ها
7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x