رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 2 - رمان دونی

 

 

 

مامان خنده اش گرفت.

-خدا ذلیلت نکنه مگه تقصیر منه…؟!

 

-پس تقصیر کیه که طرف رو خوابونده توی آب نمک…؟! یه گوشه چشم نشون بده ستاره خانوم تا بلکه شما هم از مجردی دربیای…!!!

 

 

-من به همین زندگیم راضی ام…قصد ازدواج ندارم…!

 

دماغ چین دادم…

-عین دخترای بیست ساله شدی که دارن ناز می کننا… ستاره خانوم، عموم داره برات میمیره شما هنوز اندر خم یه کوچه ای…! من جات بودم تو این بی شوهری بله رو که هیچ حتی خونه رو هم براش خالی می کردم…!

 

 

مامان لحظه ای ماند و بعد با صدایی که سعی در کنترل کردنش داشت، گفت: رستا فقط دستم بهت برسه زبونت و از حلقت می کشم بیرون…!

 

 

بلند زیر خنده زدم و سپس آرام گفتم: ببین ستاره خانوم تو باید دستت رو به جای زبون من برسونی به جاهای دیگه…. می خوای برات مثال بزنم…؟!

 

 

هین بلندش باز خنده را به لبم آورد…

 

-بیشرف تو که میای خونه من دهنت و صاف می کنم…!

 

-جووون ستی خانوم شما عمومم و صاف کن که اینقدر دوست داره…!!!

 

اینبار جیغ کشید که خودم گوشی را قطع کردم…

 

کلاسم دیر شده بود که تاکسی جلوی دانشگاه ایستاد…

کرایه تاکسی را حساب کرده و از ماشین پیاده شدم…

 

 

***

 

-ای بمیری مینا تو دیشب کدوم قبرستونی بودی…؟!

 

مینا نیش چاکاند: منم بدتر از تو، مست کردم که میثم اوردم خونه…!

 

با حرص توی سینه اش کوبیدم: آخه الاغ چرا بهم نگفتی که تولدش مختلطه و من بی جنبه جوگیر نشم…!!!

 

-خیلی خب حالا یه مست کردی، انگار چی شده…؟!

 

لگدی به ساق پایش زدم: حمال من دیشب با امیریل رفتم خونه…!!!

 

#پست۸

 

 

خنده روی لبش ماسید…

-دروغ نگو…؟!

 

ادایش را درآوردم و با حرص توی شانه اش کوبیدم..

-مینا هر بلایی امیریل سرم بیاره، دو برابرش و سرت میارم…!!

 

-حالا اون غول بیابونی اونجا چیکار می کرد…؟!

 

-منم مثل تو…. اما از شانس گوهم باهاش برگشتم تازه نمی دونم کنارش چه گوهایی خوردم و چرت و پرت گفتم…؟!

 

 

دستش را تکان داد..

-پس خودت و تموم شده بدون… از خشتک آویزونت می کنه…!!!

 

 

بیچاره وار روی صندلی راهرو دانشگاه می نشینم…

-دهنم و صاف می کنه…!

 

****

 

نمی خواستم به خانه بروم اما مجبور شدم ان هم بعد از تماس مامان که زود به خانه بروم چون خانه عمه فرشته دعوت بودیم…

 

گوه تر از این شانس جایی سراغ نداشتم…!!!

 

از صبح جنگیده بودم و بدتر اعصاب خودم را خورد کردم.

نهایتش این بود که با یک اخم و تخم امیریل برینم به خودم که ان را هم با صبوری و خیلی خانومانه پذیرایش می شدم…

 

 

***

 

– قربونت برم عمه جان…! خوش اومدی…!

 

نیش باز می کنم…

-خدانکنه عمه جون…! من به فدای شما..!!

 

-دور از جونت دخترم…!

 

عمه فرشته دوباره از سرم گرفت و مرا سمت خودش کشید و گونه ام را بوسید.

 

-فرشته خانوم اجازه میدین ما هم این خوشکل خانوم رو زیارت کنیم…!!!

 

با شنیدن صدای حاج یوسف چشمانم برق زد و وجودم پر از شعف شد…

مردان این خانه عجیب به من لطف داشتن و اما لطف من فقط معطوف یک نفر بود…

 

 

عمه فرشته کنار رفت و من را سمت حاج یوسف هل داد…

-بیا حاجی اینم خوشگل خانومت که از صبح تا حالا هی سراغش و می گرفتی…!!!

 

#پست۹

 

 

توی آغوشش فرو رفتم و حس پدرانه اش وجودم را گرم کرد…

 

-سلام حاج عمو… خوبی قربونتون برم…؟!

 

-خدا نکنه دخترم… کجا بودی این چند وقته…؟ سر نزدی بهمون…؟!

 

-ببخشید به خدا درگیر درس و دانشگاه بودم…!

 

خندید و پیشانی ام را بوسید…

-تنت سلامت باشه دخترم…

 

بعد کنار رفتم و با مامان سلام %D

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 156

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان روشنایی مثل آیدین pdf از هانیه وطن خواه

  خلاصه رمان:   دختری که با تمام از دست رفته هایش شروع به سازش می کند… به گذشته نگریستن شده است عادت این روزهایم… نگاه که می کنم می بینم… تو به رویاهایت اندیشیدی… من به عاشقانه هایم…ع تو انتقامت را گرفتی… من تمام نیستی ام را… بیا همین جا تمامش کنیم…. بیا کشش ندهیم… بیا و تو کیش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان انتقام در برابر اشتباه عاشقانه به صورت pdf کامل از دلارام

      خلاصه‌ی رمان:   دخترا متفاوت اند‌. یه وقتایی تصمیمایی میگیرن که پشتش کلی اتفاق براشون میوفته. گاهی یه سریاشون برای اولین بار که عاشق میشن،صبر نمیکنن تا معشوقشون قدم اولو جلو بیاد. خودشون قدم اولو یعنی خاستگاری کردنو بر میدارن. بعضی وقتا این میشه اولین اشتباه اما میشه اسمشو گذاشت عشق عاشقی که برای عشقش هرکاری رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ردپای آرامش به صورت pdf کامل از الهام صفری ( الف _ صاد )

  خلاصه رمان:     سوهان را آهسته و با دقت روی ناخن‌های نیکی حرکت داد و لاک سرمه‌ایش را پاک ‌کرد. نیکی مثل همیشه مشغول پرحرفی بود. موضوع صحبتش هم چیزی جز رابطه‌اش با بابک نبود. امروز از آن روزهایی بود که دلش حسابی پر بود. شاکی و پر اخم داشت غر می‌زد: “بعد از یه سال و خرده‌ای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تیغ نگاه به صورت pdf کامل از نیلا محمدی

        خلاصه رمان:   دختری که توی خاندان بزرگی بزرگ شده و وقتی بچه بوده بابای دختره به مادر پسرعموش تجاوز میکنه و مادر پسره خودکشی میکنه بابای دختره هم میوفته زندان و پدربزرگشون برای صلح میاد این دوتا رو به عقد هم درمیاره و پسره رو میفرسته خارج تا از این جریانات دور باشه بعد بیست

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سکوت تلخ pdf از الناز داد خواه

    خلاصه رمان :         نیکا دختری که تو یه شب سرد پاییزی دم در خونشون با بدترین صحنه عمرش مواجه میشه جسد خونین خواهرش رو مقابل خودش میبینه و زندگیش عوض میشه و تصمیم میگیره انتقام خواهرشو بگیره.این قصه قصه یه دختره دختری که وجودش پر از اتشه پر از اتش انتقام دختری که میخواد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زمستان ابدی به صورت pdf کامل از کوثر شاهینی فر

    خلاصه رمان:     با دندوناش لبمو فشار میده … لب پایینیم رو .. اونو می ِکشه و من کشیده شدنش رو ، هم می بینم ، هم حس می کنم … دردم میاد … اما می خندم… با مشت به کتفش می کوبم .. وقتی دندوناش رو شل میکنه ، لبام به حالت عادی برمی گردن و

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x