رمان رسپینا پارت 18 - رمان دونی

 
چه غلطی کردی تو؟؟
_غلطی نکردم کار درستو کردم.
صدامون به قدری بلند بود که مردم با کنجکاوی نگاهمون میکردن
عرشیا و عرفان سام رو بردن بیرون و سعی کردن جو رو آروم کنن

□■□■□■□

وسایل رو از عرفان گرفتیم
_مرسی بابت رسوندنمون
_خواهش میکنم کاری نکردم.
وارد خونه شدیم ، همونطور که سمت اتاقم میرفتم وسایلمو بذارم سوالمو پرسیدم :
_شام چی بخوریم؟
آرام گوشیشو دراورد :
_غذای فست فودی بخوریم از فردا به سالم خوریت برگرد
_باش ، واسه من مخلوط باشه حتما
سر تکون داد و مشغول شد
شروع کردم وسایلمو چیدم سرجاشون تصمیم گرفتم تا غذا بیاد یه دوش بگیرم .
آرام هی صدام میزد که زود باشم و غذا رسیده سریع از حموم درومدم لباسایی که از قبل گذاشته بودم رو تخت رو پوشیدم کلاه حموممو گذاشتم رفتم ، سر میز ناهارخوری پیتزا و نوشابه و لیوان گذاشته بودن توی سکوت و ارامش خوردیم و جمع کردیم ، شب بخیر گفتم و رفتم تو اتاقم و در رو بستم ، کتابمو برداشتم شروع کردم به خوندن، فردا اول کار باید میرفتم دنبال دوره .
با صدای آلارم چشمامو باز کردم سر کتاب خوابم برده بود پوووف کمرم و دستام خشک شده بودن بلند شدم کیفمو آماده کردم لباسامو پوشیدم ، یه قاضی آماده کردم تو راه بخورم ، برای ناهار میومدم خونه، در خونه رو که باز کردم آوا رو دیدم تعجب کردم اما با دیدن نون بربری دستش تعجبم از بین رفت :
_سلام صبح بخیر ، خدافظ
_وایسا یه قاضی هم نون بربری ببر داغه میچسبه
_بی زحمت خودت بیار برام حال ندارم بند کفشامو باز کنم
_باشه بمون یکم
تند و فرض اومد سمتم توی یه بطری آبمیوه هم گذاشته بود داد دستم
گونه اش رو بوسیدم و راهی شدم ، به سمت مترو حرکت کردم ، معمولا این تایم خلوت بود و راحت بودم.
سر ساعت رسیدم به بوتیک ، در رو باز کردم چراغارو زدم با دیدن کلی بسته بندی وسط بوتیک یعنی جنس اومده و باید چیدشون ، وسایلمو روی صندلی گذاشتم شروع کردم به بسته بندی کاغذ و خودکار گذاشتم جلوم قیمتای جدید رو ثبت میکردم ، آخرای کار بود که دنیا اومد و تایم من تموم شده بود اما ترجیح دادم بمونم کل جنسارو خودم سر و سامون بدم و در نهایت با کمک دنیا زودتر جمع شد ، با دیدن ساعت یکم حساب کردم و حدس زدم بتونم خودمو به آموزشگاه رادان شمس برسونم به دنیا گفتم یه اسنپ برام بگیره .
وسایلمو جمع کردم و بعد چند مین اسنپ رسید سوار شدم هندزفریم رو همزمان در اوردم تا اهنگ گوش بدم ، اعتیاد شدیدی به اهنگ گوش دادن داشتم و تو هر فرصت خالی آهنگ گوش میدادم ، با توقف اسنپ پیاده شدم نگاهم به آموزشگاه افتاد ، نمای ظاهریش زرد و سفید و طلایی استفاده شد و به شدت خیر کننده بود ، به قدری رنگبندی و ترکیبش قشنگ بود که بهم وایب مثبت میداد ، به سمت ورودیش حرکت کردم ، دیشب با یکم تحقیق فهمیده بودم امروز خود رادان شمس هست و یه پوئن مثبت بود که شاید ببینمش و اینطور با خودش هم صحبت میشدم ، وارد که شدم به قدری آروم بود که ناخودآگاه آرامش به وجودم تزریق شد داخل رنگبندی کرم و سفید بود ، به قسمت پذیرش رفتم :
_سلام خسته نباشید ، با آقای شمس کار داشتم
_چند لحظه صبر کنید و به گوشی توی دستش اشاره کرد
از مکالمش متوجه شدم برای همین دوره که میخوام شرکت کنم حرف میزنه :
_عزیزم هزینه اش به نسبت کمه ، اما جناب شمس قسط بندی هم قبول میکنن و هرجور راحت باشید میتونید پرداخت کنید ، ایشون شرایط مالی رو در نظر گرفتن چیزی که مد نظرشون هست علاقه اس .
اینجور که ایشون میگفت شخصیت واقعا معقولی داشت و نظرمو جلب کرده بود

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی

    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم، انگشتان کوچکم زنجیر زنگ زده تاب را میچسبد و پاهایم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به نام زن

    خلاصه رمان :       به نام زن داستان زندگی مادر جوانی به نام ماهور است که در پی درآمد بیشتر برای گذران زندگی خود و دختر بیست ساله‌اش در یک هتل در مشهد به عنوان نیروی خدمات استخدام می شود. شروع ماجرای احساسی ماهور همزمان با آن‌چه در هتل به عنوان خدمات به مسافران خارجی عرضه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاه ماهی pdf از ساغر جلالی

  خلاصه رمان :     حاصل یک شب هوس مردی قدرتمند و تجاوز به خدمتکاری بی گناه   دختری شد به نام « ماهی» که تمام زندگی اش با نفرت لقب حروم زاده رو به دوش کشیده   سردار آقازاده ای سرد و خشنی که آوازه هنرهایش در تخت سراسر تهران رو پر کرده بود…   در آخر سر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف

  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب و رویا دیده!     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آشوک به صورت pdf کامل از سحر مرادی

      خلاصه رمان:   ساره، اسیر دست پدر معتادش، مجبور است به کارهایی تن بدهد که در گذشته کودکی‌‌اش را تباه کرده و حالا قرار است جوانی‌‌اش را هم به تاراج ببرد. کار به جایی میرسد که ساره چیزی برای از دست دادن ندارد و بین مرگ و زندگی دست به انتخاب می‌زند، اما همبازی‌ کودکی‌هایش به موقع

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عاشک از الهام فتحی

    خلاصه رمان:     عاشک…. تقابل دو دین، دو فرهنگ، دو کشور، دو عرف، دو تفاوت، دو شخصیت و دو تا از خیلی چیزها که قراره منجر به ……..   عاشک، فارسی شده ی کلمه ی ترکی استانبولی aşk و به معنای عشق هست…در واقع می تونیم اسم رمان رو عشق هم بخونیم…     به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مَسی
مَسی
2 سال قبل

اووووف بعد از کلی انگار تازه داره میوفته رو ریل ای کاش هم کمتر از الفاظ خارجی استفاده بشه یکم ادبی باش خوب بعد هم گفتین که از این به بعد پارت ها طولانی ایول 😁

الهام
الهام
2 سال قبل

عالی بود هانیه جان😉🙂❤

Raha
Raha
2 سال قبل

رادان کراشممಥ‿ಥ⁩
داریم بهش نزدیک میشیییییم عررر

آرمان
آرمان
2 سال قبل

خیلی کم بود

hani
hani
2 سال قبل

کم بود چون خواستم وقتی رسید به رادان پشت سر هم باشه وسطش قطع نشه که نصفش این پارت نصفش پارت بعد شه

Sety
Sety
پاسخ به  hani
2 سال قبل

آره اینطوری بهتره دمت گرم🤍

Sarina
Sarina
2 سال قبل

داره جالب میشه

Sety
Sety
2 سال قبل

چرا امشب کم دادی؟!! 🥺
ولی خوب خیلی ممنون آخ جون رسیدیم به رادان😁😜

مهشید
مهشید
2 سال قبل

خیلی ک بود خب

دسته‌ها
9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x