رمان رسپینا پارت 19 - رمان دونی

 

_عزیزم آقای شمس تدریس دارن ، الان نمیتونن بیان حدود ۴۵ دقیقه دیگه تدریسشون تموم میشه اگه مایل باشید میتونید منتظر بمونید.
میتونستم همونجا بشینم اما ترجیح دادم یکم برم پاساژای اطراف رو نگاه کنم تا این زمان بگذره
_تا ۴۵ دقیقه دیگه خودمو میرسونم ، خسته نباشید خدانگهدار
_خداحافظ
از آموزشگاهش زدم بیرون قدم زنان رفتم سمت پاساژ جای اینکه حواسم به لباس و اینجور چیزای ویترین باشه بیشتر زوم دکوراسیون بودم ، حقیقت این بود اگه جامعه ما به سمت علایق افراد میرفت خیلی پیشرفته تر و بهتر بود اما متاسفانه اینطور نبود .
بخصوص که یه عده هنر و اینجور مسائل رو عیب میدونستن یا میگفتن کسایی که باهوش نیستن میرن این رشته ها .
با گذشت ۴۵ دقیقه به طور دقیق تو آموزشگاه بودم
به سمت پذیرش رفتم
_عزیزم با ایشون هماهنگ کردم چند لحظه صبر کنید بهشون اطلاع بدم
_بله ممنون
دو دقیقه نشد که در سمت راست رو نشون داد
_دفترشون اونجاست میتونید برید
سر تکون دادم و به یه لبخند اکتفا کردم ، چون به این دوره کمی دیر رسیده بودم خواستم با خودش حرف بزنم بلکه قبول کنه این دوره رو شرکت کنم
در زدم
_بفرمایید
درو باز کردم و آروم وارد شدم
_سلام خسته نباشید
_سلام ممنون بفرمایید بشینید
رو مبل تک نفره ی راحتی که اشاره کرد بود نشستم ، واقعا طبق گفته ها بشدت جذاب بود ، تمام تلاشمو میکردم که زوم نشم روش اما واقعا جذابیتش نفس گیر بود ، به خودم اومدم و دلیلی که بخاطرش اومدم رو بازگو کردم :
_جناب شمس ، من برای دوره خدمتتون رسیدم ، اطلاع دارم که دو یا سه جلسه از کلاسا گذشته ، اما طبق گفته ها آخرین جلسه اس نمیخوام از دستش بدم
_همونطور که اشاره کردید ، سه جلسه از دوره گذشته چون مبانی کلاس بوده بخواید شروع کنید نتیجه چندانی نمیگیرید و کلاسای بعدی که هستید رو به خوبی متوجه نمیشید ، قرار بود آخرین دوره باشه اما بنا به دلایلی یه دوره دیگه هم برگذار میشه و اگه راضی باشید توی دوره بعد شرکت کنید که از اولش باشید .
سر تکون دادم این بهتر بود چون سه جلسه از دست بره خیلیه
_دوره اتون کلا چند جلسه اس و اینکه هزینه اش چه مقداره؟
_۲۵ جلسه اس و هزینه اش …. (بچه ها هزینه ای نمیگم چون دقیق نمیتونم طبق زمان گذشته که فلش بک هس مقدار مشخص کنم).
هزینه اش واقعا نسبت به چیزی که فکر میکردم ارزون تر بود . انگار تعجب تو چهرم خیلی مشهود بود که لبخندی زد و ادامه داد :
_من به هزینه اش واقعا احتیاجی ندارم ، تدریس راجب این رشته جزو علاقه مندی های بنده هس و ترجیح میدم کسایی که علاقه و استعداد زیادی تو این زمینه دارن از تجربه هام بهره مند بشن .
_تاریخ دوره بعدتون کی هست؟
_اواسط فروردین و اوایل اردیبهشت ، قبل از رفتنتون اسمتونو با یه شماره تماس که در دسترس باشه بدید به خانوم علوی یادداشت کنن و موقع شروع بهتون اطلاع بدن .
تشکر کردم و قصد رفتن کردم قبلش طبق گفته اش شمارم و اسمم رو دادم که حتما اطلاع بدن .
با خودم رو راست بودم واقعا توی یه جلسه شیفته اخلاق و ظاهر و متناتش شدم ، همونطور که گفته شده بود علاوه بر جذابیت ظاهری اخلاقش خیلی بیشتر طرفدار داشت.

■□■□■□

ساعت دو بود که به خونه رسیدم ، بوی قیمه ای که پیچیده بود نشون میداد آوا یا آرام ناهار درست کردن ، جفتشون نشسته بودن داشتن فیلم میدیدن ، سلام کردم و یه راست رفتم لباسامو عوض کنم
_غذارو بکشید تا بیام واقعا دارم هلاک میشم
صدای بحثشون میومد که کی غذا رو بکشه ، تو اینجور شرایط دلم میخواست از دستشون سرمو بکوبم به دیوار ، با قطع شدن صداها امیدوار شدم که دست به کار شدن ، لباسای تو خونگیمو که پوشیدم دفتر مشاوره و خودکار و وسایل مورد نظرمو گذاشتم رو میز که بعد ناهار شروع به کار کنم ، از اینکه مستقل باشم و دستم تو جیب خودم باشه به شدت راضی بودم اما گاهی وقتا به آرامش و راحتی که این دو قل داشتن حسرت میخوردم ، یه جورایی از هفت دولت آزاد بودن.
با دیدنشون که به ادامه فیلم داشتن نگاه میکردن کفری شدم کوسن مبل رو برداشتم محکم کوبیدم تو سرشون :
_مرسی واقعا از اینکه انقدر همکاری میکنین و سفره رو پهن کردین
آوا طبق پرویی ذاتیش لبخند زد و ابرو انداخت بالا
_خواهش میکنم کاری نکردم .
هرکی سر نوبت خودش کارارو کنه دیگه جمعه که استراحت مطلقه دو روز اول هفته واسه منه دو روز وسط هفته آوا دو روز آخرم که آرام ، طبق این مشخص میشه نوبت کیه؟ آرام ، سفره رو میندازم اما ظرفا و بقیه کارا با خودته .
سفره رو انداختم مشغول شدیم که آرام پرسید :
_رفتی برای دوره ؟
_آره ، اما سه جلسش گذشته ، با خودش حرف زدم یه دوره دیگه داره و من اون دوره رو میرم از وسطاش نمیرم
_عین حرفایی که میگفتن بود؟ خوشگل و جذاب و اینا
چپ چپ به آوا نگاه کردم :
_جون به جونت کنن دنبال این چیزایی ، ولی آره حتی فراتر از گفته ها بود
_الان که فکر میکنم منم انگار به این رشته علاقه دارم
آرام چپ چپ نگاهش کرد

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان خواب ختن به صورت pdf کامل از منیر کاظمی

  خلاصه رمان:   می‌خواستم قبل‌تر از اینها بگویم. خیلی قبل‌تر اما… همیشه زمان زودتر از من می‌رسید. و من؟ کهنه سواری که به غبار جاده پس از کوچ می‌رسیدم. قبلیه‌ام رفته و خاک هجرت در  چشمانم خانه کرده…   خوابِ خُتَن   این داستان، قصه ای به سبک کتاب «از قبیله‌ی مجنون» من هست. کسانی که اون داستان رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به نام زن

    خلاصه رمان :       به نام زن داستان زندگی مادر جوانی به نام ماهور است که در پی درآمد بیشتر برای گذران زندگی خود و دختر بیست ساله‌اش در یک هتل در مشهد به عنوان نیروی خدمات استخدام می شود. شروع ماجرای احساسی ماهور همزمان با آن‌چه در هتل به عنوان خدمات به مسافران خارجی عرضه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شب از ستاره ها تنها تر است به صورت pdf کامل از شیرین نورنژاد

            خلاصه رمان :   مقدمه طرفِ ما شب نیست صدا با سکوت آشتی نمی‌کند کلمات انتظار می‌کشند من با تو تنها نیستم، هیچ‌کس با هیچ‌کس تنها نیست شب از ستاره‌ها تنهاتر است… طرفِ ما شب نیست چخماق‌ها کنارِ فتیله بی‌طاقتند خشمِ کوچه در مُشتِ توست در لبانِ تو، شعرِ روشن صیقل می‌خورد من تو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آبان به صورت pdf کامل از هاله نژاد صاحبی

  خلاصه رمان:   دو فصل آبان         آبان زند… دختره هفده ساله‌ای که به طریقی خون بس یک مرد متاهل میشه! مردی جذاب که دلبسته همسرشه اما مجبور میشه آبان و عقد کنه!     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 4.4 /

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان فردای بعد از مرگ
دانلود رمان فردای بعد از مرگ به صورت pdf کامل از فریبرز یداللهی

    خلاصه رمان فردای بعد از مرگ :   رمانی درموردیک عشق نافرجام و ازدواجی پرحاشیه !!!   وقتی مادرم مُرد، میخندیدم. میگفتند مادرش مرده و میخندد. من به عالم میخندیدم و عالمیان به ریش من. سِنّم را به یاد ندارم. فقط میدانم که نمیفهمیدم مرگ چیست. شاید آن زمان مرگ برایم حالی به حالی بود. رویاست، جهان را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دردم pdf از سرو روحی

    خلاصه رمان :         در مورد دختری به نام نیاز می باشد که دانشجوی رشته ی معماری است که سختی های زیادیو برای رسیدن به عشقش می کشه اما این عشق دوام زیادی ندارد محمد کسری همسر نیاز که مردی شکاک است مدام در جستجوی کاری های نیاز است تا اینکه… به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
انیسا
انیسا
2 سال قبل

سیلام عالیییی بود

Sety
Sety
2 سال قبل

خیلی قشنگ داری پیش میری مرسی🤍

hani
hani
2 سال قبل

فراموش کردم بفرستم عکس رادان رو ، فردا میذارم حتما

مَسی
مَسی
2 سال قبل

مگه قرار نبود عکس رادان بزارین ؟؟😐این همه تعریف

༺زلیخا༻
2 سال قبل

کاش عکس رادان رو بذارید
دوست دارم بدونم چه شکلیه

دسته‌ها
5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x