مانتوم رو به چوب لباسی وصل کردم ، شالم رو روی سرم مرتب کردم و رفتم بیرون ، تنها جای خالیم کنار زندایی اولیم بود بالاجبار رفتم اون سمت و نشستم
_رسپینا خانوم ، افتخار دادین اومدین ، چه عجب ما شمارو دیدیم
لبخند تصنعی روی صورتم نشوندم
_درگیر دانشگاه و درس و … هستم و یه مدت سر نزدم و کوتاهی از من بوده
_اوضاع درسی خوبه الحمدلله ؟ چند سال دیگه از درست مونده؟
_خوبه ، ۲ سال دیگه باقی مونده .
_حالا که داری درستو میخونی یه نامزدی عقدی کن ، میمونی رو دست مامانت ایناها
منتظر همین جملش بودم ، همیشه خدا همین بود و کم کم زبونش نیش دار میشد
_ من فعلا قصد ازدواج ندارم ، درسم و آینده ای که میخوام بسازم برام مهمتره ، و اون قدیم بود که ازدواج دختر اگه دیر میشد عیب بود چون کمتر کسی درس میخوند و هدفدار زندگی میکرد .
در کمال ادب و احترام حرفی که لازم بود رو زدم تا بحث رو ادامه نده اما سخت در اشتباه بودم
_درسته ، اما قدیما همه دخترا نمیرفتن عمل زیبایی کنن و مصنوعی شن ، اینکه بمونی هم جای تعجب نداره .
کل این حرفا در کمال خونسردی بود اما این حرفش اشتباه محض بود ، همونطور که بلند میشدم برم یه جا دیگه بشینم آروم جواب دادم
_همونطور که سارا جان (دخترداییم) تونست ازدواج کنه با عمل و مصنوعی بودن منم میتونم .
لبخند زدم و فرصت تیکه پرونی رو ازش گرفتم و رفتم سمت ریما و کنارش رو دسته مبل نشستم و طوری رفتار کردم که انگار باهاش حرف دارم ، اما در واقع فراری بودم از حرفای فامیل.
تا آخر شب به همین روال گذشت و زودتر از همه بلند شدیم که بریم و باعث شد نفسی از آسودگی بکشم ، هرچند کاملا مشخص بود از فردا غیبت کردنا و حرفا پشت سر من شروع میشه و قرار نبود اهمیت بدم

روی تخت دراز کشیده بودم و پیام آرام نگاه میکردم ، ازشون خواسته بودم اگه چیز خاصی نبود کلا بهم خبری نرسونن و یه مدت در آرامش سر کنم اما حالا …
_رسپی امیر و رها اومدن تهران ، از مابین حرف عرفان فهمیدم ، دقیق نمیدونم چی شده اما رادان و امیر کلانترین .
اینکه رادان و امیر باهم درگیر شدن مثل روز روشن بود ، پوف کلافه ای کشیدم مثل اینکه آرامش به من نیومده بود .
خوب بود که تهران نبودم وگرنه امیر سراغ اولین کسی که میومد من بودم
گوشیمو رو حالت پرواز گذاشتم پتومو کشیدم روم که بخوابم ، همش سه روز دیگه قرار بود بمونم و میخواستم هم استراحت کنم هم کمی درسایی که جا موندمو بخونم و کلا دور باشم از گوشی، هر اتفاقی هم میوفتاد ترجیح میدادم خبر دار نشم ، خیلی زود خوابم برد °•°•°•°•°•

این سه روز مثل برق و باد گذشت و من درست رسیده بودم تهران ، این سه روز بابام کلی کمکم کرده بود برای تصمیم گیری ، سمت آژانس خوده ترمینال رفتم و وسایلم رو توی صندوق یه آردی گذاشتم و آدرس دادم ، بعد سه روز گوشیمو روشن کردم ، چندتا پیام از آوا و آرام داشتم و چندتا از بچه های دانشگاه ، این ترم هم زیادی غیبت داشتم هم زیادی درسو رها کرده بودم و باید درستش میکردم
پیاما رو نخوندم و گذاشتم برم خونه رو در رو ببینم جریان از چه قراره .
بعد از کلی ترافیک راننده جلوی در خونه توقف کرد هزینه رو پرداخت کردم و پیاده شدم ، با دیدن اسپورتیج اونم درست جلوی در خونه ، از حرکت ایستادم ، ماشینه امیر بود هم میخواستم بدونم اینجا چیکار داره هم نمیخواستم منو ببینه ، کنجکاویمو نتونستم سرکوب کنم و آروم در رو باز کردم وسایلم رو یه گوشه پنهون کردم و رفتم سمت در خونه تا صداهارو گوش بدم فقط …..
(بچه ها واقعا شرمنده ام ، دیروز گوشیم هنگ کرد و دادم فلش شه و امروز غروب به دستم رسید و دوتا پارت سریع نوشتم ، امیدوارم از این به بعد مشکلی پیش نیاد که مانع پارت گذاری من بشه و تمام سعی ام رو میکنم دوباره طبق روال پارت گذاری انجام شه🥺🥲🤍)

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۰ / ۵. شمارش آرا ۰

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سر گشته
دانلود رمان سر گشته به صورت pdf کامل از عاطفه محمودی فرد

    خلاصه رمان سر گشته :   شیدا، برای ساختن زندگی که تلخی های آن کمتر به دلش نیش بزند، هفت سال می جنگد و تلاش می کند و درست زمانی که ناامیدی در دلش ریشه می دواند، یک تصادف، در عین تاریکی، دریچه ای برای تابیدن نور به زندگی اش می‌شود     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاه ماهی pdf از ساغر جلالی

  خلاصه رمان :     حاصل یک شب هوس مردی قدرتمند و تجاوز به خدمتکاری بی گناه   دختری شد به نام « ماهی» که تمام زندگی اش با نفرت لقب حروم زاده رو به دوش کشیده   سردار آقازاده ای سرد و خشنی که آوازه هنرهایش در تخت سراسر تهران رو پر کرده بود…   در آخر سر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست

    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می ایستد به ظاهر همه چیز با یک معامله شروع میشود.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان درجه دو

    خلاصه رمان :       سیما جوان، بازیگر سینما که علی رغم تلاش‌های زیادش برای پیشرفت همچنان یه بازیگر درجه ۲ باقی مونده. ولی ناامید نمی‌شه و به تلاشش ادامه می‌ده تا وقتی که با پیشنهاد عجیب غریبی مواجه می‌شه که می‌تونه آینده‌اش و تغییر بده. در مقابل پسرداییش فرحان، که تو حرفه خودش موفقه و نور

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آسمانی به سرم نیست به صورت pdf کامل از نسیم شبانگاه

    خلاصه رمان:   دقیقه های طولانی می گذشت؛ از زمانی که زنگ را زده بودم. از تو خبری نبود. و من کم کم داشتم فکر می کردم که منصرف شده ای و با این جا خالی دادن، داری پیشنهاد عجیب و غریبت را پس می گیری. کم کم داشتم به برگشتن فکر می کردم. تصمیم گرفتم بار دیگر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دژ آشوب pdf از مریم ایلخانی

  خلاصه رمان:     داستان خاندانی معتبر در یک عمارت در محله دزاشیب عمارتی به نام دژآشوب که ابستن یک دنیا ماجراست… ماجرای یک قتل مادری جوانمرگ پدری گمشده   دختری تنها، گندم دختری مهربان و سرشار از محبت و عشقی وافر به جهاندار خان معین شهسواری پیرمردی چشم به راه فرزند سفر کرده… کامرانی که به جرم قتل

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سوگل
سوگل
2 سال قبل

بخشید عزیزم ولی همش با کنکور داری و نمیتونی پارت بدی یا گوشتی هنگ میکنه 😁

Hani
Hani
2 سال قبل

پارت گذاری میشه دو پارت در روز یکی ۱۰ شب یکی ۱۰ صبح

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x