رمان رسپینا پارت 4 - رمان دونی

 

#part 4

با صدای جیغ آوا بیدار شدم البته بیدار که نه از خواب پریدم و اخمالو نگاهش کردم :
_این چه طرز بیدار کردنه نمیگی سکته میکنم تو خواب ؟ احمقی؟ زوال عقلی داری؟
خنده دندون نمایی کرد و ابرو انداخت بالا :
_پاشو آماده شو که هم بریم بیرون هم بریم شیشه بگیریم الاغ خوبم
بالش زیر سرمو پرت کردم سمتش که جا خالی داد و خورد به در
_میتونی گمشی بیرون تا من حاضر شم بیام
خیلی عادی نشست روی صندلی میز آرایشیم :
_ محاله این صحنه رو از دست بدم
و با هیزی سر تا پامو نگاه کرد ، از طرز نگاهش خندم گرفت سری به تاسف نشون دادم و رفتم سمت دستشویی آرام روی مبل لم داده بود حاضر و آماده همیشه تیپ های خاص و شیک میزد ، آب زدم به صورتم تا پف چشمام بخوابه و دستامو با حوله خشک کردم تا از دستشویی اومدم با صدای پخ کردن از ترس جیغ زدم که آوا غش غش زد زیر خنده
با حرص نگاهش کردم اما الان وقت تلافی نبود بعدش تلافی میکردم اما الان نه ، چپ چپ نگاهش کردم و رفتم سمت اتاقم تا حاضر شم ، کرم پودرمو زدم یه خط چشم نازک با کمی ریمل و یه رژ کالباسی ، لباسایی که میخواستم بپوشم یه شلوار جین سفید تیشرت ساده سفید مانتو بلند و جلو باز کالباسی و شال حریر مانند سفید با حاشیه های کالباسی ، موهامم حالت فرق باز گذاشتم عینک آفتابیمو زدم بالای چشمم ساعت استیلم رو دستم انداختم کیف و کفش ست کالباسیم رو هم سریع برداشتم گوشی و کیف پولمو انداختم توی کیف و رفتم سمت در و با بچه ها زدیم بیرون

□■□■□■□■

با غرغر برگشتم سمت آوا
_خاک تو سرت زدی شیشه رو شکستی
خیلی تیز برگشت سمتمو چشم غره رفت :
_ تو آدم بودی تکون نمیخوردی تا شیشه نشکنه
با حرفش صدا خنده ی آرام بلند شد :
_بس کنید بابا دوتا گاوین دیگه چه انتظاری از هم دارید
آوا: میدونی الان هم خودتو هم منو گاو فرض کردی و جدا از اون مامان و بابارو ؟ تو جا حرف زدن یکم فکر کن خواهری
آرام کیفشو طوری کوبید تو سر آوا که من دردم اومد جا اون
با دیدن یه عده که جمع شده بودن دورمون معلوم بود شرفمون رفته سرمو انداختم پایین رد شدم دوتاشون پشت سرم اومدن
_یکم آبرو داری کنید شرفمون رفت عین بچه ها میزنین تو سر و کله هم
حدس اینکه الان چشاشون داره از کاس در میاد بخاطر تعجب سخت نبود ، لبامو رو هم فشار دادم نخندم اما با صدای جیغ آوا نتونستم و بلند زدم زیر خنده
سه تا خل و چل بودیم و جای تعجب نداشت.
بعد کلی گشت و گذار به پیشنهاد من رفتیم رستوران برای شام ،وسط رستوران سر مسخره بازی آوا و آرام مونده بودیم آوا میز وسط انتخاب کرده بود آرام سمت راستی ، از دستشون میخواستم سرمو بکوبم به دیوار
_نه راست نه وسط میریم سر میز سمت چپ من دفعه آخرم باشه با شما بیام بیرون
به آوا اشاره دادم :
_بدو برو سفارش بده من مخلوط میخوام
آرام : من مخصوص
آوا سر تکون داد و رفت
خسته و کلافه سرمو گذاشتم رو میز ، از فردا دوباره باید برمیگشتم سر کارم ، کارم سخت به نظر نمیومد اما چون تایم زیادی ازم‌ میگرفت خستم میکرد و رمق و نایی برام نمیذاشت اما بهایی بود که باید میپرداختم بخاطر آرزوهام ، رویاهام .
با یاد آوری هدفم لبخند محوی روی صورتم نشست ، همین علاقم به هدفم منو سرپا نگه داشته بود
توی همین فکرا بودم که دستی موهامو به سمت عقب کشید ، حدسش سخت نبود آواعه احتمالا کفری توپیتم بهش :
_ آوا الهی کفنت کنم موهامو کندی بیا بتمرگ حتما باید جیغ منو در بیاری ؟ خدا لعنتت نکنه و…
با برگشتنم و دیدن کسی ک پشت سرم بود قیافم عین سکته ایا شد اینکه آوا نبود در واقع آوا کنارش بود و بزور جلو خودشو گرفته بود تا پاره نشه از خنده
وای وای امروز تا قطعی آبروم نره نمیشه

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان رثا pdf از زهرا ارجمند نیا و دریا دلنواز

  خلاصه رمان:     امیرعباس سلطانی، تولیدکننده ی جوانیست که کارگاه شمع سازی کوچکی را اداره می کند، پسری که از گذشته، نقطه های تاریک و دردناکی را با خود حمل می کند و قسمت هایی از وجودش، درگیر سیاهی غمی بزرگ است. در مقابل او، پروانه حقی، استاد دانشگاه، دختری محکم، جسور و معتقد وجود دارد که بین

جهت دانلود کلیک کنید
رمان زیر درخت سیب
دانلود رمان زیر درخت سیب به صورت pdf کامل از مهشید حسنی

  خلاصه رمان زیر درخت سیب به صورت pdf کامل از مهشید حسنی :   من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود   فشاری که روی جسم خسته و این روزها روان آشفته اش سنگینی میکند، نفسهای یکی در میانش را دردآلودتر و سرفه های خشک کویری اش را بیشتر و سخت تر کرده او اما همچنان میخواهد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گل سرخ
دانلود رمان گل سرخ به صورت pdf کامل از زیبا سلیمانی

    خلاصه رمان گل سرخ :   ـ گلی!! صدایش مثل همیشه نبود. صدایش با من قهر بود و من مگر چند نفر بودم که ببینم و بشنوم و باز بمانم؟ شنیده‌ها را شنیده و دیده‌ها را دیده بودم؛ وقت رفتن بود. در را باز کردم و با اولین قدمم صدایش اینبار از زیر دندان‌های قفل شده‌اش به گوشم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عاشک از الهام فتحی

    خلاصه رمان:     عاشک…. تقابل دو دین، دو فرهنگ، دو کشور، دو عرف، دو تفاوت، دو شخصیت و دو تا از خیلی چیزها که قراره منجر به ……..   عاشک، فارسی شده ی کلمه ی ترکی استانبولی aşk و به معنای عشق هست…در واقع می تونیم اسم رمان رو عشق هم بخونیم…     به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گیتاریست شرور به صورت pdf کامل از ماه پنهان و هانیه ثقفی نیا

    خلاصه رمان :   داستان درباره دختری به اسم فرنوشه که شب عروسیش، بی رحمانه مورد تجاوز گیتاریست شیطان پرستی قرار میگیره و خانوادش اونو از خودشون میرونن. درنهایت فرنوش مجبور میشه به عقد اون مرد مرموز دربیاد ولی با آشکار شدن رازهای زیادی به اجبار پا به دنیایی میذاره که به سختی ازش فرار کرده بوده و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان التهاب

    خلاصه رمان :     گلناز، دختری که برای کار وارد یک شرکت ساختمانی می‌شود، اما به‌ واسطهٔ یک کینه و دشمنی، به جرم رابطه با صاحب شرکت کارش به کلانتری می‌کشد…       به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Niki
Niki
2 سال قبل

عالی بود هانی جونم ، خسته نباشید 😘❤😍🥰

hani
hani
پاسخ به  Niki
2 سال قبل

فدات عزیزم

مانلی
مانلی
2 سال قبل

کی بود؟
خیلی کمه هانی🤕

hani
hani
پاسخ به  مانلی
2 سال قبل

اینکه کی بود فردا مشخص میشههههههه ، میخاید حدس بزنید
بخدا بیشتر از این نمیرسم بنویسم ، از پارت 6 به بعد سعی میکنم بیشتر شه

Fat_k.m
Fat_k.m
پاسخ به  hani
2 سال قبل

لابد رادان بود😢😂

hani
hani
پاسخ به  Fat_k.m
2 سال قبل

نو ، رادان حالا حالاها نمیاد ، مونده تا بیاد ، نمیشه حدس زد درواقع چون اوایل رمانه

دسته‌ها
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x