رمان صدای سکوت پارت اول

ژانر:عاشقانه،معمایی

 

 

 

با صدای آزار دهنده‌ی برادر گرامی از خواب بیدار شدم

 

-نمیخوای گمشی بری دانشگاه؟

-امروز با استاد خرم کلاس دارم نمیرم

-هدی به من توهین نکنااا اصلا خودم میرم تو بمون

با این حرف به غلط کردن افتادم .

-باشه باشه وایسا الان میام

من هدیه راد،دانشجوی پزشکی ترم دوم،دختر سامان راد و مادر خدا بیامرزم مریم راد هستم.

برادر خر و کله شق و شری هم دارم که اسمش سپهره و نامزد داره،

نامزدش همسن خودمه و یک جورایی خواهر همدیگه حساب میشیم.

از تختم بلند شدم و به طرف توالت رفتم و کار های مربوطه رو انجام دادم.

به اتاقم برگشتم و یک آرایش مناسب دانشگاه کردم ، مقنعه مشکیم و مانتوی مشکیم رو برداشتم و پیش به سوی دانشگاه…

برادرم سپهر ۶ سال ازم بزرگتر و زرنگ تره.. استاد دانشگاه من هستش و یک دکتر حسابیه تقریبا نصف واحد هامو با داداشم برداشتم اینجوری خیلییی بهتره کوثر نامزد سپهر هم مثل خودم واحد ها رو برداشت..

از اتاقم بیرون رفتم و ی شکلات گذاشتم دهنم و رفتم توی ماشین سپهر و ظبط رو روشن کردم…

مادرم وقتی من ۱۰ سالم بود فوت شد اون زمان خیلی ضربه‌ی بدی خوردم اما پدرم برامون هم مادر بودم هم پدر اون بهترینه منه! قهرمان زندگیمه

….

-سپهر ازت متنفرم

اونم مثل خودم با داد گفت

-منم همینطور

‌….

نصف بچه های دانشگاه نمیدونن که من و سپهر خواهر برادر هستیم.. چون فامیلیمون یک پسوند هم داره آقایی راد بیشتر سپهر رو راد میگن و من رو آقایی

یک اکیپ هم توی دانشگاه داریم که از سه تا دختر و دوتا پسر به جز سپهر تشکیل میشه، فقط این اکیپه که از خواهر برادر بودن و از کوثر و سپهر خبر داره

…..

 

دم خونه‌ی کوثر بودیم مثل همیشه از جلو به عقب منتقل شدم و هندزفری هام رو زدم به گوشم تا این دوتا مرغ عاشق کمی با هم راحت باشن

 

متوجه‌ی تکون های کوثر شدم و هندزفریم رو در آوردم

-رسیدیم؟

-آره عشقم رسیدیم

-سپهر کجا رفت؟

-وای خب اون همیشه زودتر از ما میره پیاده شو ماشینو قفل کنم بریم.

 

از ماشین پیاده شدم و بعد از قفل کردن ماشین توسط کوثر از پارکینگ بیرون اومدیم و به سمت حیاط حرکت کردیم

توی راه کاوه رو دیدیم یکی از عضو های شوخ اکیپمون

اکیپ ما همونطور کت گفتم از شیش نفر تشکیل شده

(سپهر،من،کوثر،سیمین،کاوه و پویا)

پویا خرخون کلاسمون بود و همیشه نمرات خوبی داشت

هرچند که من و اون توی یک رقابت تنگاتنگی بودیم چون هر دو نمراتمون بین ۱۸ تا ۲۰ بوده و اما کاوه و کوثر… امان از این دوتا نظراتشون بین ۱۰ تا ۱۵ عه ولی کوثر با پارتی بازی توسط سپهر کمی نمراتش میاد بالا

سیمین هم مثل کاوه و کوثره

 

-به آقا گاوه

 

عشوه‌ی خرکی اومد و به شونم زد

 

-عیی وا صد بار گفتم به من نگو گاوه جانم من صغرام صغراااا

 

با گفتن این حرفش هر دومون مثل بمبی ترکیدیم اون هم سعی میکرد جدی باشه اما متاسفانه موفق نشد و با ما شروع به خندیدن کرد.

کوثر-بدویید بریم دیر نرسیم وگرنه سپهر کلمونو میکنه بدوید

 

با گفتن این حرف کوثر پا تند کردیم به سمت محوطه‌ی دانشگاه و بعد هم کلاس.

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۵ / ۵. شمارش آرا ۱

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ما دیوانه زاده می شویم pdf از یگانه اولادی

  خلاصه رمان :       داستان زندگی طلاست دختری که وقتی هنوز خیلی کوچیکه پدر و مادرش از هم جدا میشن و طلا میمونه و پدرش ، پدری که از عهده بزرگ کردن یه دختر کوچولو بر نمیاد پس طلا مجبوره تا تنهایی هاش رو تو خونه عموی بزرگش پر کنه خونه ای با یه دختر و دو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بازی های روزگار به صورت pdf کامل از دینا عمر

          خلاصه رمان:   زندگی پستی و بلندی های زیادی دارد گاهی انسان ها چنان به عمق چاه پرتاب می شوند که فکر میکنن با تمام تاریکی و دلتنگی همانجا میمانند ولی نمیدانند که روزی خداوند نوری را به عمق این چاه میتاباند چنان نور زیبا که بر عالوه سیاه چال ،دلت را هم نورانی میکند.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی

      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم برای همه مون این اتفاق افتاده! گلشنِ قصه ی ما

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دختران ربوده شده
دانلود رمان دختران ربوده شده به صورت pdf کامل از کیانا بهمن زاده

      خلاصه رمان دختران ربوده شده :   مردی متولد شده با بیماری “الکسی تایمیا” و دختری آسیب دیده از جامعه کثیف اطرافش، چه ترکیبی خواهند شد برای یه برده داری و اطاعت جاودانه ابدی. در گوشه دیگر مردی تاجر دختران فراری و دختران دزدیده شده و برده هایی که از روی اجبار یا حتی از روی اختیار همگی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یکاگیر

    خلاصه رمان:         ارمغان، تکنسین اتاق عمل که طی یه اتفاق مرموز از یک دختر خانواده دوست و برونگرا، تبدیل به دختر درونگرا که روابط باز با مردها داره، میشه. این بین بیمار تصادفی توی بیمارستان توجه‌اش رو جلب می‌کنه؛ طوری که وقتی اون‌و چند روز بعد کنار خیابون می‌بینه سوارش می‌کنه و استارت آشناییش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی

          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع که فهمیدم این پسر با کسی رابطه داشته که…! باورش

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

12 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Karen
Karen
1 سال قبل

این رمان دیگه میخواد بزنه رو دست دلارای😂کمتر پارت بذار 😂آفرین ادامه بده

ghazal
ghazal
1 سال قبل

ای غزال خرشانسه بی عدب اسم تو تو رمانا هس اما من ن 😐😭گریم گرف نویسنده جون نمیشه یکم پارتی بازی کنی برام؟

ghazal
ghazal
پاسخ به  Asal_m
1 سال قبل

نه غزال ک اسم صغراس من غزلم❤
البته ولش کن شوخی کردم نمیخواد ❤❤❤🙂

ghazal
ghazal
پاسخ به  Asal_m
1 سال قبل

تنکس❤

نفس
نفس
1 سال قبل

میخوام بدونم منطقت‌ برای اینکه ی نفر ک طبق توضیحات رمان در واقع ۴ سال و خورده ای نهایتا ۵ ساله ک پزشکی میخونه استاد دانشگاس چیه دقیقا؟
(برادرش از خودش ۴ بزرگتره و دختره ترم دومه‌) مگ استاد پزشکی کشکه؟ فقط می‌نویسید ک نوشته باشید؟

a̷t̷e̷n̷a̷
a̷t̷e̷n̷a̷
پاسخ به  نفس
1 سال قبل

تو فک کن استادیار هس

صغرا دختر اصغر
صغرا دختر اصغر
1 سال قبل

عیی وا صد بار گفتم به من نگو گاوه جانم من صغرام صغراااا
.
.

😂 🤣

دسته‌ها
12
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x