رمان ملورین پارت 41 - رمان دونی

 

 

گره‌ی کورِ ابروهایش حتی زمانی که پشت فرمان هم نشسته بود باز نشد.

 

پشت چراغ قرمز، دخترِ کوچکی که دسته‌ای گل رز در دست داشت، پشت شیشه‌ی ماشین ایستاد و چند تقه به شیشه کوبید.

 

شیشه را پایین فرستاده و خیره به دخترک با مهربانی گفت:

 

– جونم عمو!

 

دخترک به دسته گلی که در دست داشت اشاره زد و با مظلومیتی کودکانه گفت:

 

– عمو گل میخری؟

 

گل‌هایش با اینکه کوچک بود ولی زیبا و پر از گلبرگ بودند.

 

سری به نشانه‌ی تایید تکان داد و کیف پولش را از روی صندلی شاگرد برداشته و گفت:

 

– هر شاخه چنده عمو؟

 

– بیست تومنه عمو، چون شما خوشتیپی پونزده تومن بده!

 

خنده‌اش گرفته بود و دو تراول صد تومانی از کیف پول بیرون کشیده و گفت:

 

– کل دست گلت چند تا گل داره عمو؟

 

دخترک با هیجان شروع به شمردن کرد و کارش که تمام شد گفت:

 

– ۱۷ تا، همشو میخوای عمو؟

 

سری به نشانه ی تایید تکان داد و تراول ها را به دستِ دخترک داده و گفت:

 

– بیا عمو جون، دو تا صدیه، میشه دویست تومن، دسته گلو میدی؟

 

 

 

دخترک تراول ها را از دستش چنگ زده و با دقت نگاهشان کرد و سپس گفت:

 

– عمو یه سوال بپرسم؟

 

مهربانانه گفت:

 

– بپرس؟

 

دست به کمر و شاکی چشم در کاسه چرخاند و اینبار بر خلاف چندی پیش که مظلوم بود با تخسی گفت:

 

– عمو سما تو دبستان ریاضیتو با همین تیپ خوشتیپت پاس کردی؟

 

گیج گفت:

 

– جانم؟

 

دخترک تراول ها را با دستِ کوپکش بالا گرفته و در هوا چرخاند و گفت:

 

– صد و چهل تومن کم دادی عمو! میخوای من بهت پول قرض بدم؟ در ضمن ریاضیت خیلی ضعیفه!

 

از بهت و تعجب به خنده افتاده بود!

دستی به پیشانی ساباند و دوباره کیف پولش را برداشته و دو تراول دیگر بیرون کشید.

 

رو به دخترک که اینبار با اخم‌هایی در هم و با تخسی نگاهش می‌کرد گفت:

 

– بیا عمو، حساب کن ببین درسته!

 

تابی به گردنش داد و با قر و غمیشی کودکانه گفت:

 

– بله عمو! زیادم هست ولی اینم واسه خودم بر میدارم که بهت ریاضی یاد دادم.

 

دست گل را به دست محمد داده و کف دست کوچکش را به ارامی روی ته ریشِ زبرش کشید و گفت:

 

– به خانم خوشگلتم سلام برسون عمو جون!

 

 

لباس‌های زمستانی مینو را یک به یک داخل چمدان چید.

هر چند که طفلِ معصوم یک لباس درست و حسابی‌ هم نداشت!

 

به چهره‌ی خواب آلود و شاکی‌اش نگاه کرد و اهسته پچ زد:

 

– خوابت یاد عزیزم؟

 

دخترک عروسکش را محکم در چنگ گرفته و دستی روی شکمش کشید:

 

– گشنمه ابجی!

 

– واست ماکارونی بار گذاشتم الان دیگه درست میشه.

 

از روی زمین بلند شد و بندِ تاپش را که آزادانه روی شانه‌اش رها شده بود درست کرد.

 

به سمت اشپزخانه رفت و پای گاز ایستاد.

هر چه که می‌خواست به ماجرای چند ساعت پیش فکر نکند نمی‌شد.

 

بچه که نبود دیگر!

در کدام شرکتی دسته گل بین رئیس و کارمند رد و بدل می‌شد؟

 

صدای زنگ خانه که آمد، بی حواس و با صدایی بلند خطاب به مینو گفت:

 

– مینو ابجی برو درو باز کن.

 

صدای چشم مینو را که شنید، دو بشقابِ پلو خوری از داخل کابینت برداشت.

 

کفگیر فلزی را داخل رشته های ماکارانی فرو کرده و مشغول کشیدن غذا شد و همان لحظه حس کرد صدایی آشنا در گوشش پیچید:

 

– سلام خانم خوشگله!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان طهران 55 pdf از مینا شوکتی

  خلاصه رمان :       در مورد نوا دختری جسور و عکاسه که توی گذشته شکست بدی خورده، اما همچنان به زندگیش ادامه داده و حالا قوی شده، نوا برای نمایشگاهه عکاسیش میخواد از زنهای قوی جامعه که برخلاف عرف مکانیک شدن عکس بگیره، توی این بین با امیریل احمری و خانواده ی احمری آشنا میشه که هنوز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تب pdf از پگاه

  خلاصه رمان :         زندگی سه فرد را بیان می کند البرز ، پارسا و صدف .دختر و پسری که در پرورشگاه زندگی کرده و بعدها مسیر زندگی شان به یکدیگر گره ی کور می خورد و پسر دیگری که به دلیل مشکلاتش با آن ها همراه می شود . زندگی ای پر از فراز و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نارگون pdf از بهاره شریفی

  خلاصه رمان :       نارگون، دختری جوان و تنها که در جریان ناملایمتی های زندگی در پیله ی سنگی خودساخته اش فرو رفته و در میان بی عدالتی ها و ناامنی های جامعه، روزگار می گذراند ، بازیچه ی بازی های عجیب و غریب دنیا که حال و گذشته ی مبهمش را بهم گره و آینده اش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بن بست 17 pdf از پگاه

  خلاصه رمان :     رمانی از جنس یک خونه در قدیمی‌ترین و سنتی‌ترین و تاریخی‌ترین محله‌های تهران، خونه‌ای با اعضای یک رنگ و با صفا که می‌تونستی لبخند را رو لب باغبون آن‌ها تا عروس‌شان ببینی، خونه‌ای که چندین کارگردان و تهیه‌کننده خواستار فیلم ساختن در اون هستن، خونه‌ای با چندین درخت گیلاس با تخت زیرش که همه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان درجه دو

    خلاصه رمان :       سیما جوان، بازیگر سینما که علی رغم تلاش‌های زیادش برای پیشرفت همچنان یه بازیگر درجه ۲ باقی مونده. ولی ناامید نمی‌شه و به تلاشش ادامه می‌ده تا وقتی که با پیشنهاد عجیب غریبی مواجه می‌شه که می‌تونه آینده‌اش و تغییر بده. در مقابل پسرداییش فرحان، که تو حرفه خودش موفقه و نور

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عشق ممنوعه pdf از زهرا قلنده

  خلاصه رمان:   این رمان در مورد پسری به اسم سپهراد که بعد ۸سال به ایران برمی گرده از وقتی برگشته خاطر خواهای زیادی داشته اما به هیچ‌کدوم توجهی نمیکنه.اما یه روز تو مهمونی عروسی بی نهایت جذب خواهرش رزا میشه که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x