صدای سکوت پارت ۲۰ - رمان دونی
  1. -من با تو کار دارم هدیه

-من مگه…

پویا داد زد

-خفه شو

هدیه دیگه حرفی نزد، امیر هم کمی ترسیده بود

اما به روی خودش نیاورد.

پویا عصبی بود،کلافه بود از یک طرف قضیه فاطمه و از یک طرف ناراحتی امیر و از طرفی دیگر هدیه و درگیری هایش

نمی‌دانست باید چیکار کند، نمیخواست هدیه را برنجاند اما او حق نداشت که بدون هماهنگی با پویا امیر را بیرون ببرد!

و آن هم بعد از تاریک شدن هوا بخواهد به خانه بیاید تا یک مرد مزاحم آنها بشود و بخواهد به آنها حمله کند.

ماشین را آنقدر تند می‌راند که دیگر هدیه هم ترسیده بود

امیر آرام در گوش هدیه گفت

-هدیه من میترسم چرا اینجوری شده؟

-بعدا بهت میگم عشقم باشه؟

امیر سرش را تکان داد و دیگر چیزی نگفت.

وقتی به خانه رسیدند امیر روی پای هدیه خوابش برده بود.

پویا سریع از ماشین پیاده شد و متوجه اینکه امیر خوابش برده بود نشده بود.

هدیه همانطور مانده بود که باید چکار کند؟

پس از چند دقیقه در محکم باز شد و پویا با اخم

گفت – چرا نمیاید؟

و بعد امیر را دید که خوابیده.

چیزی نگفت و امیر را بغل کرد.

….

هدیه روی مبل نشسته بود و به تلویزیون خاموش نگاه می‌کرد.

پویا از اتاق بیرون آمد و روی دسته‌ی مبل نشست

پس از چند ثانیه سکوت گفت

-به چه حقی بدون اینکه به من بگی رفتی بیرون؟

هدیه ناراحت شده بود،او چه کاره‌ی هدیه میشد که هدیه برای بیرون رفتن باید از آن اجازه میگرفت؟

-باید به تو جواب پس بدم؟

آن صدای پویا بالا رفت

-معلومه که آره، تو با بچه رفتی بیرون،بچه ای که مسئولیتش با منه باید حتما به من خبر میدادی

-میخواستم بهت بگم اما تو برگشته بودی گفته بودی تو کارات دخالت نکنم، رفته بودی تو اتاق خودت رو حبس کرده بودی اگر میومدم تو اتاق سرم داد نمیزدی؟ میزدی.

در ضمن من خودم عقل دارم و میتونم تصمیم بگیرم چیکار کنم یا چیکار نکنم

-آره خیلی خوب عقل داری که به من التماس میکردی بیام نجاتت بدم، هم تو این شرایط همه موقعه ای که خونتون دزد اومده بود

هدیه از این حرف پویا خیلی ناراحت شد.

-من هیچوقت به تو التماس نمیکنم تو اصلا لیاقت نداری…

هدیه از عصبانیت گریه اش گرفته بود، می ترسید حتی اگر یک کلمه دیگر هم بگوید اشکش بریزد.

به طرف اتاق دویید.

در را بست و نفس عمیقی کشید، لباس هایش را در ساکش گذاشت میخواست برود.

از عصبانیت و ناراحتی نفس نفس میزد و اعصابش خورد بود.همچنین مواظب بود تا امیر بیدار نشود

 

 

 

نمی‌دانست به چه کسی زنگ بزند تا به دنبال او بی آید.

گوشی اش زنگ خورد، کاوه بود

-آره کاوه میتونه کمکم کنه

-الو

-سلام چطوری هدیه بی ریخته

-بی ریخت عمته کاوه؟

-جونم؟

-به کمکت احتیاج دارم

-چیشده؟

-ببین الان من خونه پویام میتونی بیای دنبالم از اینجا ببری منو؟

-چیشده چرا اونجایی؟

-برات تعریف میکنم، میتونی بیای یا نه؟

-اتفاقا میخواستم بهت بگم بیایم بریم بیرون با سیمین الان میام دنبالت

-سیمین اومده؟

-آره

-اوکی زود بیا فقط

گوشی را که قطع کرد

ساکش را در دستش گرفت و از اتاق بیرون رفت، در را آرام بست تا امیر بیدار نشود.

پویا روی مبل سرش را در دستانش گرفته بود و تا هدیه را با ساک دید از جایش بلند شد

-کجا؟

-به تو چه

-میگم کجا

-به تو چه که کجا میرم؟ چیکارمی؟ شوهرمی؟ دوست پسرمی؟ داداشمی؟ بابامی؟ چیکارمی؟ چرا باید بهت جواب پس بدم؟ چرا انقدر ازم سوال میپرسی انگار که باید بهت جواب بدم! باشه آقا من گوه خوردم امیر رو با خودم بردم بیرون غلط کردم، غلططط غلط اضافی‌…

چرا؟ یه دلیل منطقی میخوام؟ یه دلیل برام بیار که….

پویا داد زد

-لعنتی چون من دوست دارم، دوست دارمم

هدیه با شنیدن این جمله از دهن پویا شوکه شد! دوستش داشت؟

نمی‌دانست باید چکار کند… پویا او را دوست داشت؟

سر جایش خشکش زده بود… پویا به خودش آمد و به سمت اتاقش رفت.

پس از چند دقیقه هدیه با صدای زنگ تلفنش به خودش آمد و و جوابش را داد

-الو

-بیا پایین هدیه

کاوه رسیده بود…

به سمت در رفت تا در را باز کند

پویا – کجا میری؟

هدیه حتی سرش را برنگرداند

و سریع از در بیرون رفت.

وقتی سوار ماشین کاوه شد نمی‌توانست چیزی بگوید

کاوه- هدیه خوبی؟ رنگت پریده چرا؟

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان از هم گسیخته

    خلاصه رمان:     داستان زندگی “رها “ ست که به خاطر حادثه ای از همه دنیا بریده حتی از عشقش،ازصمیمی ترین دوستاش ، از همه چیزایی که دوست داشت و رویاشو‌در سر می پروروند ، از زندگی‌و از خودش… اما کم کم اتفاقاتی از گذشته روشن می شه و همه چیز در مسیر جدید و تازه ای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یکبار نگاهم کن pdf از baran_amad

  خلاصه رمان : جلد اول     در مورد دختری ۱۵ ساله است به نام ترنج که شیفته دوست برادرش ارشیا میشه اما ارشیا اصلا اونو جز ادم ها حساب نمیکنه … پایان خوش.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دنیا دار مکافات pdf از نرگس عبدی

  خلاصه رمان :     روایت یه دلدادگی شیرین از نوع دخترعمو و پسرعمو. راهی پر از فراز و نشیب برای وصال دو عاشق. چشمانم دو دو می‌زند.. این همان وفایِ من است که چنبره زده است دور علی‌ِ من؟ وفایی که از او‌ انتظار وفا داشته‌ام، حالا شده است مگسی گرد شیرینی‌ام… او که می‌دانست گذران شب و

جهت دانلود کلیک کنید
رمان آخرین بت
دانلود رمان آخرین بت به صورت pdf کامل از فاطمه زایری

    خلاصه رمان آخرین بت : رمان آخرین بت : قصه از عمارت مرگ شروع می‌شود؛ از خانه‌ای مرموز در نقطه‌ای نامعلوم از تهران بزرگ! حنا خورشیدی برای کشف راز یک شب سردِ برفی و پیدا کردن محموله‌های گمشده‌ی دلار و رفتن‌ به دل اُقیانوس، با پلیس همکاری می‌کند تا لاشه‌ی رویاهای مدفون در برف و خونش را از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بادیگارد pdf از شراره

  خلاصه رمان :     درمورد دختریه که بخاطر شغل باباش همیشه بادیگارد همراهشه. ولی دختر از سر لجبازی با پدرش بادیگاردها رو میپیچونه یا … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ما دیوانه زاده می شویم pdf از یگانه اولادی

  خلاصه رمان :       داستان زندگی طلاست دختری که وقتی هنوز خیلی کوچیکه پدر و مادرش از هم جدا میشن و طلا میمونه و پدرش ، پدری که از عهده بزرگ کردن یه دختر کوچولو بر نمیاد پس طلا مجبوره تا تنهایی هاش رو تو خونه عموی بزرگش پر کنه خونه ای با یه دختر و دو

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
rafa
rafa
1 سال قبل

چه زود اعتراف کرد!
یاده یه رمانی افتادم چند سال پیش وقتی نوجوان بودم خوندمش و دقیقا همین صحنه ها رو داشت ،

ولی مشکل اینه اون رمانی که من چند سال پیش خوندم ، الان جزو رمان های آبکی و مسخره اس!

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x