رمان آرزوی عروسک پارت 111

3.7
(3)

 

مثل خودش سرمو سمتش کج کردم و آهسته گفتم:
_چرا؟ چی شده؟
_فکرکنم همون پسره که اون شب اومده بود اینجاست!

_چی؟؟؟؟؟ آرش؟ مطمئنی؟
_هیس بابا تابلو نکن.. ماشینش جلو دره!
بابا_ چیزی شده دخترا؟
مامان_ سارگل باز تو روی دسته مبل کوفتی نشستی؟

سارگل بلند شد و گفت:
_کجا نشستم مادرمن بهش تکیه داده بودم!
من هم درجواب بابا گفتم:
_نه قربونت برم چی میخواد بشه

رفته بودم توی جو فیلم سارگل زحمت بیرون کشیدنم رو کشید..
بعدش زیرلب ونا مفهموم به سارگل گفتم:
_بشین جلب توجه نکن…

بی اراده ضربان قلبم تند شده بود و اونقدر خودشو محکم به دیواره ی سینه ام میکوبید که حس میکردم الانه از حلقم بزنه بیرون..
صبرکردم یه کم بگذره و حواسشون پرت فیلم بشه..

آهسته ازجام بلند شدم و به طرف اتاقمون رفتم..
بارون به شدت روی پنجره میبارید و بیرون رو نمیتونستنم ببینم..
مجبورشدم پنجره رو بازکنم..

بادیدن ماشین آرش نفسم تند شد و ضربان قلبم شدت بیشتری گرفت..
پنجره رو بستم و برگشتم روی تختم نشستم..
اینجا چیکار میکنه؟ چرا اومده؟ خدایا چرا اینجوری میکنه بامن؟

توهمین فکرها بودم و داشتم به دست های لرزونم نگاه میکردم که صدای بابا باعث شد ترسیده ازجا بپرم…
_چیزی شده باباجان؟

_هیعع!! واییی..
_نترس دخترم منم.. چی شد؟
دستمو روی قلبم گذاشتم و همزمان که آب دهنمو قورت میدادم گفتم:
_وای بابا.. ترسیدم… پوووف.. سکته کردم!

نزدیک تر اومد و با آرامش گفت:
_ببخشید نمیخواستم بترسونمت…
_خواهش میکنم قربونت برم مهم نیست.. تقصیرشما نیست من توفکربودم!

_چه فکری عزیزم؟ چیزی شده؟ مشکلی پیش اومده؟
یه دفعه یادم اومد واسه چی اومدم و آرش روبه روی پنجره اتاقمه…

_هان؟ نه.. نه بابا.. مشکل واسه چی؟ چیزی نشده!
_آخه وسط فیلم پاشدی اومدی تو اتاق و رفتی توی فکر…
_نه.. چیزی نیست.. چیزه.. یعنی خب..

دلم یه دفعه تیر کشید.. پیش میاد دیگه.. وسط فیلم دل وکمرم درد گرفت..
بابا که انگارمتوجه منظورم شد سری به نشونه ی تایید تکون داد وگفت:

_آهان.. باشه باباجان.. میخوای بگم به مامانت چیزی واست بیاره؟
یه لحظه خجالت کشیدم.. نگاهمو ازش دزدیدم وگفتم:
_نه قربونت برم ممنون.. چیزی نمیخوام..

سری تکون داد وگفت :
_پس من میرم بیرون.. پتورو بپیچ به خودت و خودتو گرم نگهدار..
ازخجالت بدنم داغ شد.. فقط تونستم نا مفهموم چشم بگم…

بابا که رفت چند ثانیه بعدش سارگل اومدتوی اتاق..
_چی شد؟ بابا چیزی نفهمید؟ خودشه بود؟
ازجا پریدم در اتاقو بستم و گفتم:
_وای سارگل…نزدیک بود گند بزنم…

نمیدونم این یارو اینجا چیکار میکنه!؟ واسه چی اومده جلوی خونه ی ما آخه؟
_بخدا آجی این پسره عاشقت شده حالا ببین کی گفتم!

_پرت وپلا نگو این خودش زن داره!
_زن کجا بود خواهرمن نامزد داره که اونم به راحتی میشه به همش زد!
_بجای خیال بافی برو حواست به مامان اینا باشه یه وقت نفهمن الکی الکی آبروم بره!

بی توجه حرفم رفت کنارپنجره و گوشه ی پنجره رو باز کرد و حیرت زده گفت:
_این پسره نه تنها عاشقه بلکه روانی هست! چرا وایستاده زیر بارون؟

ترسیده یه دونه زدم توی صورتم و باعجله رفتم کنارسارگل و یواشکی به آرش که زیر شست بارون ایستاده بود نگاه کردم..

به ماشینش تکیه داده بود و به زمین زل زده بود..
_خاک به سرم چیکارکنم؟.. الان یکی ببینه آبرومون میره!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4 (8)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mandana
Mandana
1 سال قبل

دققا جای حساس تموم شد. اگر میشه یکم بیشتر پارت بذارید😫

پ ا
پ ا
1 سال قبل

بسم الله رحمان رحیم
ارش اومد و سارام رفت دم پنجره همین تموم خب قوربون دستت چرا ۲۰ خط نوشتی ۱ خطیو

editor
editor
1 سال قبل

آقا چرا بیشتر نمیزاری جون عزیزت یا جون مادرت بیشتر بزار

Zahra...
Zahra...
1 سال قبل

پارت امروز
سارا فیلم میدید
آرش پشت پنجره بود
سارگل گفت عاشقت شده
آرش زیر باران به زمین خیره شد بود
سارا زد تو صورتش و گفت خاک بسرم

مرسی نویسنده این حجم خیلی زیادیه ایقد ننویس خسته میشی بخدا 😂

Heli
پاسخ به  Zahra...
1 سال قبل

:)هعب من فهمیدم چرا کم مینویسی واسه این ک مثلا بگی رمان من ۱۱۱ پارت داره😐🤏🚶🏽‍♀️

Nahar
Nahar
پاسخ به  Zahra...
1 سال قبل

ناز شصتت🤣

دسته‌ها

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x