رمان آرزوی عروسک پارت 74

3
(2)

 

دستم رو گرفت و با مهربونی گفت:
_بودنت توی این خونه آزارت میده؟
_نه.. البته که نه! درسته که دوری از خانواده ام سخته اما کنار شما بودن رو دوست دارم و اصلا اذیت نمیشم! باور کنید ازته دلم میگم!

دستمو نوازش کرد وبا حسرت آهی کشید!
_اگه بخوام من هم مثل تو از ته دلم حرف بزنم…
یه کم مکث کرد ودست هامو ول کرد.. باکلافگی دست هاشو روی صورتش کشید و ادامه داد:

_به بودنت عادت کردم..
لبخندی به صورت مثل برفش زدم..
_بهت گفته بودم که خدا به من دو فرزند داد؟
متعجب گوشه ی چشمم روچین دادم وگفتم؛
_دوتا؟ نه اولین باره که می شنوم!

پس اون یکی بچه تون کجاست؟
آهی کشید و گفت:
_دختر بود.. بچه ی اولم بود و نازار کرده ی یه خاندان!
نمیدونی مادر خدابیامرزم چقدر خوشحال بود که! نه تنها کل بیمارستان یلکه تموم اون منطقه هم شیرنی داد!

بازم مکث کرد و این بار یه کم طولانی شد اما به خودم اجازه پرسیدن ندادم!
_چشم هاش قشنگ و صورت مثل برف.. قرص ماه! واسه همون اسمش رو گذاشتیم مهگل! یه وقت فکرنکنی چون بچه ام بوده اینجوری میگما! نه!

به جون آرش که میخوام دنیا نباشه، حقیقت رو میگم!
_قبول دارم عزیزم.. ندیده هم میتونم حدس بزنم چقدر زیبا هستن!
_بود.. دیگه ندارمش!

بی اراده اخم هام توهم کشیده شد وبا گیجی گفتم :چی؟
_دوسالش بود و تازه حرف زدن رو دست وپا شکسته یاد گرفته و اوج شیرین زبونیش بود که یه شبه آسمون واسمون به زمین رسید …
فهمیدیم مهگل بیماری قبلی داره و اونقدر پیشرفته بود که به مداوا نرسید و به دوماه نکشید که دخترم توی دستام پرزد!

دست هاشو بالا آورد وبا غم به دست هاش نگاه کردو ادامه داد؛
_توهمین ‌دست هام جون داد و تنهام گذ‌اشت

باغصه سرم رو پایین انداختم وگفتم:
_متاسفم! غم بزرگیه!
_بعداز اون، قسم خودم و باخودم عهد بستم که هرگز بچه نیارم و هیچکس رو جایگزین مهگلم نکنم!
دوسال گذشت و غم مهگل هرروز تازه تر می شد واونقدری که چندبار دست به خودکشی زدم و موفق نشدم!

تااینکه یه شب حالم بد شد و رفتم بیمارستان واسه چکاپ!
اونجا بود که فهمیدم آرشم رو باردارم وقراره دوباره مادربشم!
ارسلان با این خبر تو ابرها بود و میتونم بگم اگه بال داشت، تا پیش خدا پرواز میکرد تا ازخدا تشکر کنه!

اما من نمیخو‌استمش و نمیخواستم کسی جای مهگلم رو بگیره!
ارسلان عا‌شقم بود و باخودم گفتم اگه تصمیمم رو که ازبین بردن بچه بود رو بهش بگم، موافقت میکنه اما اون ‌‌شب قیامت به پا کرد و حتی تهدید کرد اگه اون کار رو بکنم، خودشو می کشت!

خب.. من هم عاشقش بودم.. نرسیدم نکنه واقعا این کاررو بکنه و شروع کردم به امتحان کردن روش های مختلف که وانمود کنم بچه خودش سقط شده!
دست به هرکاری زدم تا ازدستش بدم اما شیرپسرم انگار قصد نداشت مادرشو تنها بذاره و قوی تراز این حرف ها بود!

بعدازبه دنیا اومدنش فهمیدم بزرگ ترین لطفی که خدا بهم کرده بود آرشم بود!
مهگل فراموش نشد اما همه زندگیم، قلبم، قلبم، نفس هام و‌اسه آرشم شد!
حالا این آتیش پاره شده بلای جونم و میخواد تنهام بذاره!

فکررفتنش قلبم رو آتیش میزنه و داغونم میکنه!
بازم با غم سرمو پایین انداختم چیزی نگفتم!
_میدونم داره میره! میدونم بلیط گرفته!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.3 (6)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.6 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
اشتراک در
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
پ ا
پ ا
1 سال قبل

خوب بود ولی چرا اینقد کشش میدی بابا جان مادرت به خدا خسته شدم اونقد منتظر موندم ی اتفاقی بین این دوتا ملخ بیوفته اه تموم کن این بازیو

𝑬𝒍𝒊𝒊𝒊𝒊♡︎
𝑬𝒍𝒊𝒊𝒊𝒊♡︎
1 سال قبل

داستان بچهدار شدن مادر ارش چه غم‌انگیز بود دلم گرفت.
ارش چرا میخواد بره .؟؟؟ اسکل دیوونه 🥲🥺
مادرش دوسش داره
امیدوارم سارا بتونه راضیش کنه که نره
کاش سارا کاملا عاشق ارش بشه
کوهیار بهش خیانت کرد😭💔
ارش و دوس دارم باحاله😛و این نسیمم رو مخمه نمد چی کار میخواد بکنه 🤨
به احتمال زیاد اصلا ارش و نسیم عاشق هم نیستنننن

حیران
حیران
1 سال قبل

جییییییییییییییییییغ
یعنی فقط جیغ یه روز منتظر میمونی واسه چهار خط
جییییییییییییییییغ

Heli
1 سال قبل

خدایا منو گاو کن!
فک نمیکنی خیلی کمه؟
هوم؟نظرت چیه نویسنده!

گز پسته ای
گز پسته ای
1 سال قبل

مگه هنوز شروع کردم ب خودندن ک سریع تموم شد😐😒نویسنده هم نویسنده الفبای سکوت

دسته‌ها

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x