رمان آرزوی عروسک پارت 79

3.5
(4)

 

صبح بااسترس ودلشوره ی بدی از خواب بیدارشدم ..
یعنی اگه بگم تموم مدت درحال دیدن کابوس بودم دروغ نگفتم..
توی جام نشستم و زیرلب زمزمه کردم:

_حالا من با چه رویی تو چشم های آرش نگاه کنم ای خدا!
ساعت نزدیک به ۹ صبح بود وبیشتر از اون نمیتونستم توی اتاق بمونم!

اجبارا دستی به سر وروم کشیدم و آرایش کمرنگی کردم و ازاتاق رفتم بیرون!
زیرلب ذکر میگفتم و دعا میکردم آرش خونه نباشه اما هیچ موقعه شانس بامن یار نبود!

ارسلان رفته بود و آرش ومادرش هم توی پزایریی مشغول نوشتن چیزی بودن!
با خجالت سری افتاده سلام کردم و اولین کسی متوجهم شد آرش بود..

آمنه با خوش رویی جوابم رو داد و آرش هم با صدایی که بدون شک خودشم نشنیده باشه سلام کرد..
_معذرت میخوام من خواب موندم…
آمنه میون حرفم پرید وگفت:

_این حرفا چیه عزیز هنوز که کله صبحه! بیا، بیا اینجا توهم نظرتو بده واسه امشب!
درحالی که سعی میکردم آرش رو نادیده بگیرم رفتم کنارشون ایستادم و نگاهی به برگه ی روی میز انداختم وگفتم:

_خیرباشه آمنه جونم امشب خبریه؟
_خیره مادر.. امشب مهمونی داریم نوبت دوره ی من رسیده و میخوام همه چیز خوب به نظر برسه!
واسه شام سه نوع پلو و دو نوع کباب و یک نوع خورش درنظر گرفتم و….

با یادآوری مهمونی آه از نهادم بلند شد ودیگه هیچکدوم از حرف های آمنه رو نشنیدم!
خبرمرگم اومده بودم ازش مرخصی بگیرم ویه جوری خودمو ناپدید کنم!
با بشکنی که آرش جلوی چشمم زد به خودم اومدم وگیج نگاهش کردم!

چشمکی زد وگفت:
_حواست کجاست؟ اینجا نیستیا!
معذب به آمنه که با لبخند داشت نگاهم میکرد، نگاه کردم وگفتم:
_معذرت میخوام.. حواسم پرت شد!

آمنه که انگار حسابی کیفش کوک بود برعکس همیشه که میپرسید چی شده وچرا تو فکری و… گفت:
_داشتم میگفتم نظرت راجع به غذاها چیه؟ منوی خوبی انتخاب کردم؟

درحالی که حتی اسم غذاهارو نشنیده ومتوجه نشده بودم سرم رو به نشونه ی تایید تکون دادم وگفتم:
_عالیه آمنه جونم بهترین غذاهارو انتخاب کردید به نظر من هم خیلی خوب میشه!
صدای تک خنده ای آرش باعث شد باشک بهش نگاه کنم!

باخنده گفت:
_انگار واقعا توباغ نیست! مامان که هنوز غذایی انتخاب نکرده!
ای واییی سارا از این خنگ ترت کنه خب چی میشد قبل زر زدن سوال کنی!

اجبارا خندیدم وگفتم؛
_ وای ببخشید.. من که گفتم حواسم نبود.. چه غذاهایی انتخاب کردید آمنه جون؟
کاغذ رو از دست آرش کشید و گفت:

ببین اینارو بخون! من میگم این لیست باشه اما آرش میگه دارم شلوغش میکنم و ولخرجی میشه! راست میگه؟ یه وقت فکرنکنن دارم خودنمایی میکنم یا چیزی رو به رخ میکشم!

به لیست غذاها نگاهی کردم و روبه آرش گفتم:
_نظر شما چیه؟ شما دوست دارید چی باشه!؟!
شونه ای بالا انداخت و گفت:
_من که نیستم اما به نظرم این همه ریخت وپاش واسه کسانی که هر هفته همدیگه رو می بینن زیادیه!

آمنه با عصبانیت و پرخاش گفت:
_تو بیخود میکنی نباشی! دفعه های قبلم پیچوندی واین دفعه بخوای حتی برای یک ثانیه هم جیم بزنی آرش بدجوری قاطی میکنم آرششش!

آرش اما درمقابل پرخاش تند مادرش با آرامش جواب داد:
_مامانم من هزارتا مشکل و گرفتاری….
آمنه یه جوری صداشو بالا برد وحرف آرش رو قطع کرد که بجای آرش من غالب تهی کردم!

_هیچ بهونه ای قبول نمیکنم آرش یک کلام! حرفم عوض نمیشه و یه کاری نکن کلاهمون توی هم بره! امروز ازخونه تکون نمیخوری، پات از اون در بره بیرون قلم پاتو خورد کردم.. شیرفهم شد؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.3 (6)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.6 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
اشتراک در
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
پ ا
پ ا
1 سال قبل

یعنی چی واقعا ؟؟؟ من نمی فهمم ! چقدر دیگع قراره التماس کنیم
هر کسی که این رمان و میزاری روز به روز پارت هاشو (نویسنده یا هرکس) لطف کن به نویسنده عزیز هم بگو یا ننویس یا درست بنویس این چ وضع نوشتن هر پارتت کلا سر جم ۲۰ خط نمیشه اتفاقایی هم میوفته هیچی نیست یا پارت نده یا میدی بشین درست بنویس ملت علاف نیستن که پارت ۸۰ هم فردا میاد هنو هیچ اتفاقی نیوفتاده تکلیف و مشخص کن دیگه معلوم نیست این دختره پسر باز با کدومه😏 با این وضع پارت گذاری فک کنم نوه هام باید بیان سر قبرم بقیشو تعریف کنن

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط پ ا
دختری تنها
دختری تنها
1 سال قبل

این قسمت ختم شد به بیدار شدن سارا و انتخاب منو غذا برای مهمونی😒😒😒😒

مهتاب
مهتاب
1 سال قبل

قبلا باید از نویسنده رمان گلاویژ خواهش میکردیم پارت هارو طولانی کنه حالا باید از نویسنده این رمان خواهش کنیم پارت هارو طولانی کنه
خداااااااااا

مانلی
مانلی
1 سال قبل

هعیییی گلاویژ طولانی شد این یکی پارتاش کم شد خودااااااا

دسته‌ها

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x