رمان آرزوی عروسک پارت 84

3.7
(3)

 

احساس کردم اون حرفش یه کم خارج ازتحمل من بود و ممکن بود هر لحظه بپرم و مثل وحشی ها دونه دونه موهاشو بکنم!
گوشه ی چشمم رو چین دادم و متعجب پرسیدم:
_چی شد؟ متوجه نشدم!

انگار اونم عصبی بود و حرص داشت! اما واسه چی؟ یا اگرم هست به چه ربطی داشت که سر من خالی کنه؟
باحرص جواب داد؛
_من اونقدر واضح توضیح دادم که متوجه بشی!
دستشو به طرف خونه نشونه گرفت و ادامه داد:

_خواهش میکنم برگرد داخل.. فردا هم روز خداست و فردا هرکجا دلت خواست میتونی بری!
دستمو توی هوا واسش تکون دادم گفتم؛
_برو بابا..
وباقدم های بلند از خونه زدم بیرون!
صدایی از پشت سرم نشیدم و این نشون میداد به طور واضح بهش فهموندم که نه خودش ونه نظرش واسم مهم نیست!

بیخیال آژانس شدم و داشتم به خیابون اصلی میرسیدم که ماشین آرش باصدای ترمز خیلی بدی جلوتر ازمن پچیده شد!
باترس جیغ خفه ای کشیدم و دستم روی قلبم گذاشتم!
این پسره دیونه اس؟ چه مرگشه امشب؟

قبل از اینکه حرکتی کنم اومد پایین..
باصدای بلند اما کنترل شده گفتم؛
_دیونه ای؟ این چه کاریه؟ واسه چی….
باعصبانیت و صدای دورگه ای میون حرفم پرید وگفت؛
_برو بشین توماشین سارا منو دیونه نکن.. به حدکافی ازدستت عصبی هستم!

_چی میگی تو؟ اولا سارا خانوم! دوما من باتو چیکاردارم که بخوام عصبیت کنم؟ اصلا واسه چی نامزدت رو تنها گذاشتی افتادی دنبال من؟
یه دفعه بازوم رو توی دستش گرفت و به طرف ماشینش کشیدم و همزمان گفت:
_اولا تو نه شما! دوما وقتی میگم سوار شو مثل بچه آدم سوار شو من تواین خراب شده آبرو دارم.. اینقدرم نامزدم نامزدت واسه من نکن یه کاری دست جفتمون میدما!

_عع وا! چیکار میکنی دیونه؟ ولم کن ببینم.. نمیخوام سوارشم.. چیکارم داری؟ ای بابا این دیونه بازی ها چیه آخه؟
به زور سوار ماشینش کردم و در رو محکم روی هم کوبید..
تا اومدم پیاده شم خودشم سوار شد و قفل مرکزی رو زد و یه جوری گاز داد که صدای جیغ لاستیک هاش بلند شد!

با چشم های گرد شده به سرعت عمل و کارهاش نگاه کردم…
_بهت میگم برو خونه میگی برو بابا و میری آره؟؟
_آره! چیکارمی به حرفت گوش کنم؟ من واسه تو کار نمیکنم که ازت دستور بگیرم! از کسی که باید، اجازشم گرفتم.. تورو سننه؟
_که اینطور! آدم شدی واسه من؟ آره؟
_آی! درست حرف بزن یه دفعه دیدی کیفم اومد توصورتت ها!

این چه طرز حرف زدنه؟ اصلا واسه چی دنبال من افتادی؟ هان؟
_وقتی جلوی بابا ایستادی و بابت فضولی کردن جواب پس دادی میخوام ببینم این زبون درازت همینطوری کار میکنه یانه!
با تعجب نگاهش کردم.. چشم هام نزدیک بود از حدقه بزنه بیرون!

_چی؟ از چی حرف میزنی؟
_از حقم! از نقشه ای که واسم کشیده بودین! میخوای بری؟ همین امشب خلاصت میکنم! اماقبلش بابام به من و توبه بابام، باید جواب پس بدین!
_زده به سرت؟ من چه نقشه ای میتونم کشیده باشم؟ اگه نقشه ای داشتم واسه چی اومدم راستشو بهت گفتم؟

خیلی داشت تند میرفت و بیشتر از حرفش از رانندگیش ترسیده بودم!
آب دهنمو قورت دادم و باصدای ترسیده تری ادامه دادم:
_میشه آروم تر بری؟ داری منو میترسونی!
بی توجه به حرفم به روبه روش خیره بود و سکوت کرده بود!

_کجا میری؟ بهت میگم آروم تر برو! من میترسم! آرششششششش!
وقتی دیدم نه تنها قصد حرف زدن نداره بلکه گاز کوفتی هم بیشتر کرده زیرلب اشهدمو خوندم..
گوشیش مدام زنگ میخورد و چون کنار دنده گذاشته بودش متوجه اسم نسیم شده بودم!

_ببین چیکار میکنی؟!!! اگه متوجه غیب شدن جفتمون بشه ممکنه فکر اشتباه کنه و آبروم بخاطر کار نکرده بره!
_کار نکرده؟ کاری هم مونده نکرده باشی؟
_چیکار کردم مگه؟ داری اشکمو درمیاری ها! این بی صاحب رو آروم تر برون دارم بالا میارمممم!
گاز ماشینو کم کرد و پیچید توی یه خیابون خلوت و کنار خیابون ایستاد و گوشیشو که داشت خودشو میکشت جواب داد!

باصدای بلند گفت:
_بله نسیم؟؟؟؟؟
نمیدونم چی گفت که جواب داد:
_وقتی جواب نمیدم حتما قصد ندارم جواب بدم..این سوال احمقانه چیه می پرسی؟
_……………؟؟؟…؟؟؟؟؟؟؟؟
_یه کار مهم پیش اومده نمیتونم بیام توهم برگرد خونه شب میام پیشت حرف میزنیم!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.3 (6)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.6 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
اشتراک در
اطلاع از
guest

7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
KAYLA
KAYLA
1 سال قبل

حالم بد شد باز تا فردا باید صبر کنم این چ وضعشه خا 😑😑

پ ا
پ ا
1 سال قبل

پسر حول دختر حولتر

گز پسته ای
گز پسته ای
1 سال قبل

فک کنم فردا یا پس فردا شاهد اعتراف یکیشون بشیم😅😆😆

Heli
1 سال قبل

خوب بود ولی کم

Nahar
Nahar
1 سال قبل

کم کم کم😑💔

mahsa
1 سال قبل

الان میکشتش😳

:)
🙂
1 سال قبل

کمهههههه

دسته‌ها

7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x