رمان پروژه عشق پارت 28 - رمان دونی

رمان پروژه عشق پارت 28

پارت 28

(پشت به همه ایستادم و با یه جیغ بلند دسته گلمو پرتاب کردم و زود برگشتم رو ب جمعیت یعنیا دسته گل عدل تو کله آرسین فرود اومد دسته گل بدبخت هیچی ازش نمونده بود آرسین دسته گلو از روی زمین برداشت و با یه لبخند)

آرسین:ایشالله عروسی خودم

اسرا:ایشالله بری خونه بخت ایشالله بچه هاتو ببینم خانوم خوشگله

(آرسین وا رفته به اینکه اسرا خانوم خطابش کرده بود نگاه کرد و اسرا مس تراکتور که قرار بود روشن شه می‌خندید آرسین یه نیشگون از بازوی اسرا گرفت)

آرسین:ورپریده چش سفید

اسرا:بی شعور چرا میزنی پرپر شده

(با خنده بهشون چشم دوخته بودیم که آرمین دم گوشم شروع به پچ پچ کرد)

آرمین:احیانن نمی‌خوای بریم خونه بخدا کلی کار رو سرم ریخته

_مثلاا چ کاری

آرمین:حفاری

_خیلی پرویی

آرمین:می‌دونم

****

آرمین:من عروس نکشونم نمیشه حتما باید بکشونم خوب عروس پا داره مثل بشر راه بره

اسرا:جیغغغغغغغغغ

آرمین:تو روحتتتتتتت

_چرا همچین می‌کنی لامروت

آرمین:شیشه رو بده بالا اسرا مارو کرد از بس صدای نکره شو ب رخمون کشید

(دسته گله پر پر شدمو که آرسین بهم پس داده بود کوبیدم بسرش)

آرمین:شیلاااا نکن پدرسگ نکن تخمه جن نکننننن

شیلا:صداتو ببر

(آرسین بهمون نزدیک شد و با داد گفت)

آرسین:داداش چرا عربده میزنی یواش ما هیچی بچت کر شد

(آرمین نگاهی بمن بعد به اسرا انداخت)

آرمین:قربونو صدام تو اسرارو خفه کن ما می‌بندیم

آرسین:گوه نخور

(ساعت 3 نصفه شب بود و داشتیم از خستگی میمردیم همه از ماشین پیاده شدیم کیان گیتارشو دراوور وای خدا دیگه نه اسرا دفه رو از پشت ماشین آورد بیرون باران روی کاپوت ماشینمون نشستو گیتارو رو پاش گذاشت )

اسرا:1,2

آرسین:3

اهورا:زنگ مدرسه

روژین:گوه بخوره

آرمین:جمعه همیشه

_کی

باران:اسرا

اسرا:ته لوزالمعده

(بعد شروع کرد دفه زدن و باهم شروع کردن خوندن منم تا اهنگو شندیدم با آرمین شروع کردیم)

اسرا:امشب تمومه عاشقا با ما میخونن یک صدا

همه:

♪ میگن تویی عاشق ترین عروس دنیا …♪

 

♪ دلمو وردار و ببر کوچه به کوچه شهر به شهر …♪

 

♪ بگو که نظر چشماته ای عروس دلبر …♪

 

♪ یه جفت چشم سیاهو یه حلقه ی طلایی …♪

 

♪ یه فرش یاس و الماس و دلی که شد فدایی …♪

 

♪ آره من مسته مستم با این عهدی که بستم …♪

 

♪ پیش اون آیینه ی چشمات وای نپرس از من کی هستم …♪

 

♪ ای عروس مهتاب ای مستیه می ناب …♪

 

♪ امشب با صد تا بوسه دومادو دریاب …♪

 

♪ حالا که با تو هستم دنیارو میپرستم …♪

 

♪ نگی که یه وقت نگفتم عاشقت هستم تا کی تا زنده هستم …♪

 

♪ امشب شب ماست سحر نداره …♪

اسرا:جیغغغغغغ

آرمین:تو روحتتتتتتت یواش

اسرا:شیلا چرا فاز گریت نمیاد مام گریه کنیم بگیم هیچی نیست زود زود میاییم بهتون سر میزنم

_وقتی می‌دونم فردا صبح اینجایید گریه چیکار میخوام عنترای بی ریخت

(ماشین مامان بابام آروم کنارمون پارک شد مامان پیاده شد پشت اون بابا مامانمو تند فشردم ولی افسوس گریه م نمیومد آروم زیر گوشم پچ پچ میکرد نمی‌فهمیدم چی میگه ولی سرمو تند تند تکون میدادم ازش جدا شدم تند گونمو بوس کرد منم همین کارو کردم بعد اون بابارو بغل کردم و ازهم جداشدیم)

اسرا:سلامتی اون روزا

روژین:مس خرا

باران: میریدیم ب پسرا

آرمین:سلامتی شما

آرسین:با قافیه ها

اهورا :می بافید به هما

کیان:ریدم ب همتون

(آرسین یکی زد تو شکمش)

آرسین:آدم شو

(کیان شکمشو مالش داد)

اسرا:سلامتی توت

آرسین: تو گلوت

باران:خیلی منحرفی بکشید کنار

اسرا:اوکی کلا سلامتی دورانی که یه اکانته فیک داشتیم نیمه پسرای شهرو ایسگا کردیم

اون روزایی که می‌رفتیم پارک ب پسرا می‌گفتیم میشی دوماد ننم، سلامتی….

باران:ببند از وقته خوابت گذشته

آرسین:موافقم

اسرا:ببندیددد

کیان: آخ اخ

(اسرا با چشمای ریز شده به بارانو کیان نگاه کرد بعد با قهقهه )

اسرا:آب شنگولی زدید لامصبا

باران:ک چی

اسرا:این دفعه باهام راه بیا میشم مشتری

باران:بیا بریم اون پشت اژدهای تک چشم نشونت بدم

ارسین:اتفاقا اسی منم تو خونه یه قورباغه دارم بالفیکس میزنه

آرمین:چقد شاخ اینجاست انگار رشته کوهه

(صدای بزرگترا به گوشمون میرسه: چرا جمع شدید اختلاس ایجاد نکنید

اسرا:اختلاس یعنی چی حالا

(آرسین اسرا رو گرفت و انداختش تو ماشین)

آرسین:آرمین شیلا داداهام شبتون تا صبح عملی

شیلا:والا مال شماهم فک کنم تو همون مایه هاس

(آرسین با تک خند دنده عقب گرفت و رفت پشت سر اونا روژینو اهورا بعد هم با یه آغوش بارانو کیان راهی شدن بزرگتراهم بعد تبریک رفتن)

آرمین:به به

_مرض

 

بچه امیدوارم خوشتون اومده باشه⁦♥️⁩ خیلییی دوستون

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان حکم نظر بازی pdf از مژگان قاسمی

  خلاصه رمان :       همتا زنی مطلقه و ۲۳ ساله زیبا و دلبر توی دادگاه طلاقش با حاج_مهراد فوق العاده جذاب که سیاستمدارم هست آشنا میشه اما حاجی با دیدنش یاد بزرگ ترین راز زندگی خودش میفته… همین راز اونارو توی یک مسیر ممنوعه قرار میده…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سکوت سایه ها pdf از بهاره شریفی

  خلاصه رمان :       رمان حاضر در دو زمان حال و گذشته داستان زندگی و سرگذشت و سرنوشت دختری آرام، مهربان و ترسو به نام عارفه و پسری مغرور و یکدنده به نام علی را روایت می کند. داستان با گروهی از دانشجویان که مجمعی سیاسی- اجتماعی و….، به اسم گروه آفتاب به سرپرستی سید علی، در

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در وجه لعل pdf از بهار برادران

  خلاصه رمان :       لعل دوست پسر و کارش را همزمان از دست می دهد و در نقطه ای که امیدی برای پرداخت بدهی هایش ندارد پاکتی حاوی چندین چک به دستش می رسد… امیرحسین داریم بسیار خفن… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان روابط
دانلود رمان روابط به صورت pdf کامل از صاحبه پور رمضانعلی

    خلاصه رمان روابط :   داستان زندگیِ مادر جوونی به نام کبریاست که با تنها پسرش امید زندگی می‌کنه. اونا به دلیل شرایط بد مالی و اون‌چه بهشون گذشت مجبورن تو محله‌ای نه چندان خوش‌نام زندگی کنن. کبریا به‌خاطر پسرش تو خونه کار می‌کنه و درآمد چندانی نداره. در همین زمان یکی از آشناهاش که کارهاش رو می‌فروخته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تو فقط بمان جلد اول pdf از پریا

  خلاصه رمان :     داستان در مورد شاهین و نفس هستش که دختر عمو و پسر عمو اند. شاهین توی ساواک کار می کنه و دیوانه وار عاشق نفسه ولی نفس دوسش نداره و دلش گیر کس دیگست.. داستان روایت عاشقی کردن و پس زدن نفسه.. و طبق معمول شاهینی که کوتاه نمیاد.     به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
رمان تابو
رمان تابو

دانلود رمان تابو خلاصه : من نه اسم دارم نه خانواده، تنها کسی که دارم، پدرمه. یک پدر که برام همه کار کرده، مهربونه، دلرحمه، دوست داشتنیه، من این پدر رو دوست دارم، اون بهم اسم داد، بهم شخصیت داد، اون بهم حس انتقام داد. من این پدر رو می‌خوام بکشم، من پاییز عزیزنظامم که قصد قتل پدر کردم. این

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Asi
Asi
2 سال قبل

نه هنوز تموم نشده 🥺⁦♥️⁩⁦♥️⁩ چشممم حتما بلندترش میکنم مرسییی برای انرژیت🥺⁦♥️⁩

eli
eli
2 سال قبل

تموم شد عههه خیلی کوتاه بود تورخدا بلند تررر ادامش بده فصل دو

Asi
Asi
2 سال قبل
پاسخ به  eli

نه هنوز تموم نشده 🥺⁦♥️⁩⁦♥️⁩ چشممم حتما بلندترش میکنم مرسییی برای انرژیت🥺⁦♥️⁩

هستی
هستی
2 سال قبل

💖💖♥️

Asi
Asi
2 سال قبل
پاسخ به  هستی

⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩

دسته‌ها
5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x