رمان گرداب پارت 176

5
(2)

 

 

سامیار هومی گفت و حلقه ی دست هاش رو شل کرد تا سوگل بتونه بلند بشه…

 

سوگل دستی به شکمش کشید و اروم و با احتیاط لبه ی تخت نشست…

 

از جاش بلند شد و خودش رو به سرویس رسوند و ابی به دست و صورتش زد و با حوله خشک کرد….

 

کارش که تموم شد، بیرون اومد و رفت سمت کمدش و لباس خواب کوتاه و حریرش رو با یک تیشرت و شلوارک ست مشکی رنگ عوض کرد….

 

موهاش رو شونه کرد و با یک کلیپس بالای سرش جمع کرد…

 

دستی به صورتش کشید و ابروهاش رو مرتب کرد و رژ لب صورتی ماتی به لب هاش زد…

 

قبل از بیرون رفتن از اتاق، دوباره سمت تخت رفت و دستش رو روی بازوی برهنه ی سامیار کشید و خم شد….

 

روی گوشش رو بوسید و همونجا لب زد:

-پاشو عشقم..دیرت میشه ها..

 

سامیار غلتی تو جاش زد و با صدایی که هنوز گرفته بود “باشه”ای گفت…

 

لبخندی به صورت خوابالودش زد و از اتاق بیرون رفت..

 

مستقیم خودش رو به اشپزخونه رسوند و چایی ساز رو روشن کرد و مشغول اماده کردن صبحانه شد…

 

میز صبحانه ش که کامل و اماده شد، چایی رو دم کرد و گذاشت وقتی اومدن براشون داخل فنجون بریزه….

 

با لبخندی عمیق و پررنگ راه افتاد سمت اتاق سابق خودش که الان متعلق به سورن بود…

 

تقه ی ارومی به در زد و وقتی جوابی نشنید، اروم در رو باز کرد و سرش رو داخل برد…

 

 

 

با دیدن سورنِ غرق خواب، لبخندش بزرگتر شد و کامل رفت داخل…

 

لبه ی تخت نشست و دستی به موهای بهم ریخته ی سورن کشید و اهسته صداش کرد:

-سورن..سورن جان..

 

وقتی جوابی نشنید، دستش رو روی گونه ش کشید و بلندتر صداش کرد:

-سورنم..

 

سورن تکونی خورد و خوابالود گفت:

-الان بلند میشم پرند..

 

سوگل دلش لرزید اما اروم خندید و با محبت گفت:

-بیدارشو تنبل خان..صبحونه اماده اس..درضمن سوگلم نه پرند خانوم…

 

سورن پلکی زد و چشم های قرمز از خوابش رو اروم باز کرد..

 

با دیدن سوگل چشم های خمارش گرد شد:

-سوگل..

 

سوگل موهای بهم ریخته ش رو نوازش کرد و دوباره خندید:

-جون دلم..انگار دلت خیلی تنگ شده ها..

 

سورن شوکه تو جاش نشست و با خجالت دستی به موهاش کشید:

-اوم..نه..چیزه..یه لحظه حواسم نبود کجام..

 

-من که چیزی نگفتم..پاشو صبحونه درست کردم..امروز کلی کار داریم..باید مفصل باهم حرف بزنیم….

 

سورن نگاهش رو دزدید و درحالی که از روی تخت بلند میشد گفت:

-یه دوش بگیرم میام..

 

 

 

سوگل هم از روی تخت بلند شد و همینطور که از اتاق بیرون میرفت گفت:

-باشه عزیزم..زود بیا..

 

در اتاق رو بست و پشت در اروم زد زیر خنده و دوباره رفت سمت اشپزخونه و زیرلب گفت:

-انگار دل داداشمون بدجور گیر کرده..

 

سری تکون داد و خندون فنجون ها رو برداشت و مشغول چایی ریختن شد…

 

انقدر غرق فکر بود که متوجه اومدن سامیار نشد و با حلقه شدن دست هاش دور کمرش، تکون سختی خورد….

 

هینی گفت و شوکه سرش رو چرخوند و با دیدن سامیار نفسش رو فوت کرد بیرون:

-سامیار..ترسوندیم..متوجه اومدنت نشدم..

 

سامیار حلقه ی دست هاش رو تنگ تر کرد و پیشونیش رو روی شونه ی سوگل گذاشت و تو گوشش لب زد:

-انقدر غرق فکر بودی که متوجه نشدی..به چی فکر می کردی؟…

 

سوگل خندید و با ذوق گفت:

-رفتم سورن رو بیدار کردم..

 

سامیار با شکایت بامزه ای گفت:

-واسه این ذوق کردی؟..

 

سوگل فنجون توی دستش رو روی کانتر گذاشت و چرخید سمت سامیار و با هیجان گفت:

-نه..وقتی صداش کردم بیدار بشه، فکر کرد من پرندم..گفت الان بیدار میشم پرند…

 

سامیار لبخنده کجی زد و به چشم های سوگل که از خوشی برق میزد خیره شد:

-قربونت برم که چشات برق میزنه..

 

سوگل دست های رو از روی سینه ی سامیار بالا کشید و برد پشت گردنش و تو هم قفلشون کرد و گفت:

-خدانکنه..خیلی ذوق کردم سامیار..انگار یه اتفاق هایی افتاده…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x