1 دیدگاه

هم دانشگاهی جان پارت۶

5
(1)

هم دانشگاهی جان

 

 

مبینا: خدا کرده دلی

 

بعد از حرف مبینا گارسون ناهارو آورد هممون قورمه سبزی سفارش داده بودیم

 

_ولی غذاهای بیرون هیچوقت مزه‌ غذاهای ‌خونه رو نمیده حتی اگر بهترین رستورانم باشه

 

مائده: اهوم

 

ناهارمونو خوردیم و عزم رفتن کردیم انقد خسته بودیم که دیگه نای شوخی نداشتیم ولی با این حال بدون شوخی نمیتونستیم زندگی کنیم

 

یه پیر مرد با موهای جو گندمی اونطرف خیابون دیدم که تیپ خیلی قشنگی داشت با وجود سن پیرش

 

_وااای مبیناااا

 

مبینا: مرگ،چته؟

 

_میگم شوگر ددیت پیدا شد نگا کن چقدم خوش پوشه

 

مبینا: این برا عمت اورجیناله برو بده به همون

 

یگانه: خاک‌تو سرت مبینا انقد عقل نداری تو دختر؟ نگاش کن چقد تمیز و مرتب واستاده اوووه مبیناا گوشیشم آیفون سیزدهه

 

مائده: وای مبینا بپذیرش ما از کِی عروسی نرفتیم

 

مبینا: اگه دلت خیلی عروسی میخواد بیا این دلی رو عروس کن از شرش خلاص شیم

 

قیافم‌ پوکر شد

 

_ بی شوهر چرا از من مایه میذاری؟

یگانه رو بگو که ترشیده

 

یگانه: تو دوباره ترشیدگی منو به روم آوردی؟ خو چیکار کنم شوهر کمه

 

ترکیدیم‌ از خنده

 

با کلی خنده و شادی مسیر رستوران تا خونه رو طی کردیم و رسیدیم به خونه هر کدوم رفتیم سمت اتاقامون من و مبینا پیش هم یگانه و مائده هم پیش هم بودن

 

_‌بچه ها نظ…

 

گوشیم داشت زنگ میخورد حتما مامانمه رفتم سمتش ولی شماره ی ناشناس بود خواستم جواب ندم اما با قدرت تمام جواب دادم

 

_ الو؟ بفرمایید؟

 

…: سلام دلوین خانم حالتون چطوره؟

 

_ سلام ممنونم ببخشید شما؟

 

…: ببخشید مزاحم شدم من رادمهر هستم آرتین رادمهر راستش قصد مزاحمت نداشتم فقط خواستم یه قرار باهاتون بذارم از نزدیک ببینمتون

 

_ نه خواهش میکنم،بله از اشناییتون خوشبختم،شرمنده من نمیتونم توی این شهر غریب با کسی که باهام تماس گرفته و من فقط اسمشو می‌دونم قرار بذارم

و ببینمش

اگر که امری دارید از همینجا پشت گوشی بهم بگید

 

آرتین: من قصدم مزاحمت نیست واقعا فقط میخواستم یه چیزی باهاتون درمیون بذارم تلفنی نمیشه شما هرکاری که بگید من انجام میدم تا اعتماد شما جلب بشه

 

_ کاری نیاز نیست انجام بدید شمارتون همینه؟ خودم بهتون خبر میدم که میام یا نه خداحافظتون

 

آرتین: خدانگهدار

 

مائده: کی بود دلی؟

 

_ نمیدونم گفت ارتینه‌ اسمش میخواست یه قرار بذاره که برم ببینمش و یه چیزی رو در میون بذاره باهام اصلا اولین باره اسمشو می‌شنوم

 

مائده: منم‌نمیشناسمش ولی برو دلی حتما میخواد چیز مهمی بگه

 

یگانه: اره دلی برو ماهم میایم هواتو داریم

 

_ فعلا که زوده بذارین یه ساعت دیگه بشه بهش بگم

 

انقد خسته و درمونده بودیم که رو‌همون کاناپه ها خوابمون برد ولی من فقط تونستم بیست دقیقه بخوابم و مغزم درگیر این بود که این یاروعه کیه؟ چی میخواد بگه اصلا؟

 

گوشیمو برداشتم و به همون شماره پیام دادم

 

_ سلام کجا میتونم ببینمتون و چه ساعتی؟

 

به ثانیه نکشید که جوابمو داد

 

آرتین: سلام،ساعت شیش عصر کافه لندن آدرسش هم مجتمع ونک پارکه میبینمتون

 

_ آها بله،بلدم فعلا

 

ساعت چهار و نیم بود و باید آماده میشدم که تو این ترافیک دیر نرسم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 3.6 (5)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
e_xiu_om
1 سال قبل

داره جالب میشه🤔😂

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x