رمان آوای نیاز تو پارت 121 - رمان دونی

 

 

×××

 

 

در ماشین باز شد و بوی عطر اوِنتوسش پیچید تو ماشین… نگاهم و بهش دادم که لبخندی زد و گفت:

_فکر نمی‌کردم بیای!

 

 

سری تکون دادم

_به عنوان یه دوست یا یه همکار یا یه پسرعمو یا هر چی خودت فکرش و بکنی اومدم جز شوهرت ژیلا…

این و گفتم سوتفاهم پیش نیاد

اونم چون می‌دونم پدر مادرت و بعد مدت ها می‌خوای ببینی و تقریبا حست و درک می‌کنم همین

 

 

چهرش یکم توهم رفت

سکوت کرد که ماشین و روشن کردم و راه افتادم و نیم نگاهی بهش انداختم و اولین چیزی که تو چهرش دیدم و از نظرم خیلیم تو ذوق میزد موهای به شدت بلونده عروسکیش بود

نگاهم و ازش گرفتم و سری به چپ و راست تکون دادم که صداش اومد

_جاوید

 

نیم نگاهی بهش کردم که ادامه داد

_هنوز به آوا فکر میکنی؟

 

نیشخندی زدم

_هنوز به فرزان فکر میکنی؟

 

در عرض صدم ثانیه اخماش توهم کشیده شد

_نه چون اون یه اشتباه بچه گانه بود یه حماقت بود چند بار باید این و بگم؟… اصلا دلیلی نداره من به اون فکر کنم الان

 

 

سری تکون دادم و بدون این که نگاهش کنم جوابشو دادم

_پس منم باید بگم آره چون آوا یه اشتباه نبود و انتخابم بود!

 

_جالبه اونی که ادعا داشت خیانت خط قرمز داره خودش خیانت میکنه؟

 

با خنده تمسخر آمیز نگاهی بهش انداختم

_من؟!

 

_آره تو چون…چون الان اسمت تو شناسنامه منه دلیل از این واضح تر که نباید فکرت ذهنت جای دیگه باشه؟ من شاید خیانت کردم ولی همون اندازه هم مجازات شدم هم پشیمون ولی تو که میگی خیانت خط قرمزته چی؟!

 

 

نفس عمیقی‌کشیدم و کلافه ازین موقعیت لب زدم

_ببین بزار روشنت کنم

تعهد با دوتا تیکه و دوتا اسم شکل نمی‌گیره اونم وقتی من بهت گفتم به هیچ وجه برات شوهر نمی‌شم و توهم قبول کردی گفتی من فلان می‌کنم عاشق می‌کنم و از این حرفا… پس من هیچ تعهدی نسبت به تو ندارم و عذاب وجدانیم‌ نمی.گیرم سر این موضوع که فکرم یه جا دیگست!

وَ هنوز احساس تعهد دارم نسبت به آوا پس سعی نکن مثل دیشبــــ…

 

 

دیگه ادامه حرفم و ندادم نیشخند با صدایی زدم و خودش می‌گرفت مضوعو دیگه؟

صداش با بغض اومد

_پس چطور وقتی من وقتی تو حالت عادی نبودم با فرزان برای یک لحظه رفتم اون جوری باهام برخورد کردی و انداختیم کنار؟ هنوز که هنوز می‌زنیش تو سرم ولی الان آوا رفته با فرزان هیچی نیست؟ خودم دیدمشون تو مراسم عروسیمون باهم بودن حتما باید تو تخت بِ…

 

نگاه تندی بهش انداختم که ساکت شد و فرمون و تو دستم فشردم و لب زدم

_کاری نکن پشیمون شم از بیرون بردنت و اومدن فردام

وَ خیانت تو هم فقط تو اون صحنه ای که دیدم تعریف نمیشه! به این‌ که قبلش همراه من بودی ولی فکرت با اون بود، با من بودی ولی یه گوشه ذهنت به این فکر‌ می‌کردی فرزان بیاد سمتم قِید جاوید و می‌زنم‌

فرزان نشد عیب نداره جاوید تو آب نمک هست!

 

 

چشمام و محکم رو هم گذاشتم و ادامه دادم:

_اون موضوعم به طور کل برای من که دیگه تموم شدست و اهمیتم نداره دیگه… درضمن خودم می‌دونم دارم چیکار می‌کنم تو نیازی نیست دخالت کنی دختر عمو!

 

 

سکوت شد که صدای نشونت میدم زیر لبیش اومد اما چیزی نگفتم و به رانندگیم ادامه دادم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی

        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم دراحساسات وگذشته ی اوسبب ساز اتفاقاتی میشه و….    

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یلدای بی پایان pdf از زکیه اکبری

  خلاصه رمان :       یلدا درست در شب عروسی اش متوجه خیلی چیزها می شود و با حادثه ای رو به رو می شود که خنجر می شود در قلبش. در این میان شاید عشق معجزه کند و او باز شخصیت گمشده اش را بیابد … پایان غیرقابل تصور !..   به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آفرودیته pdf از زهرا ارجمندنیا

  خلاصه رمان :     داستان در لوکیشن اسپانیاست. عشقی آتشین بین مرد ایرانی تبار و دختری اسپانیایی. آرون نیکزاد، مربی رشته ی تخصصی تیر و کمان، از تیم ملی ایران جدا شده و با مهاجرت به شهر بارسلون، مربی دختری به اسم دیانا می شود… دیانا یک دختر اسپانیایی اصیل است، با شیطنت هایی خاص و البته، کمی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طعم جنون pdf از مریم روح پرور

    خلاصه رمان :     نیاز دختر شرو شیطونیه که مدرک هتل داری خونده تا وقتی کار براش پیدا بشه تفریحی جیب بری میکنه اما کیف و به صاحباشون برمیگردونه ( دیوانس) ازطریق یه دوست کار پیدا میکنه تو هتل تهران سر یه اتفاقاتی میشه مدیراجرایی هتل دستشه تا زمانیه که صاحب هتل ک پسر جونیه برگرده از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خشت و آیینه pdf از بهاره حسنی

    خلاصه رمان :   پسری که از خارج میاد تا یه دختر شیطون و غیر قابل کنترل رو تربیت کنه… این کار واقعا متفاوت خواهد بود. شخصیتها و نوع داستان متفاوت خواهند بود. در این کار شخصیت اولی خواهیم داشت که پر از اشتباه است. پر از ندانم کاری. پر از خامی و بی تجربگی.می خواهیم که با

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هذیون به صورت pdf کامل از فاطمه سآد

      خلاصه رمان:     آرنجم رو به زمین تکیه دادم و به سختی نیم‌خیز شدم تا بتونم بشینم. یقه‌ام رو تو مشتم گرفتم و در حالی که نفس نفس می‌زدم؛ سرم به دیوار تکیه دادم. ساق دستم درد می‌کرد و رد ناخون، قرمز و خط خطی‌اش کرده بود و با هر حرکتی که به دستم می‌دادم چنان

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رمان
رمان
1 سال قبل

ای بابا چرا پس جمع بندی نمیکنی تمومش کن دیگه داستان خیلی داره چرت میشه احساس میکنم نمی تونی ادامه رمانتو بنویسی نمی تونی به آخرش برسی

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x