رمان آوای نیاز تو پارت 170 - رمان دونی

 

 

سیاوش بدون حرف از کنارم رد شد و من وارد اتاق شدم

در و پشت سرم بستم و گاهم و به فرزانی دادم که دو روز قید سرکار رفتن و زده بود و از اتاق کارشم بیرون نیومده بود، خیره بهش لب زدم

_همرو شنیدم

 

_خب؟

 

_از من چیا به جاوید دروغ گفتی برای این‌ که روح و روان مریضت و درمان کنی برای این که…

 

 

هنوز حرفم تموم نشده بود که صدای تقریبا عصبیش بلند شد

_آوا!

 

ساکت شدم

خیره نگاهش کردم و دلم خیلی گرفته بود

دوست داشتم یه حرفی یه چیزی از مرد روبه روم بشنوم تا قانع شم… نفس عمیقی کشید و خیره بهم این بار آروم و خونسرد لب زد

_ببین من الان تو شرایط درستی نیستم بهتر باهم حرف نزنیم!

 

_نه من دیگه نمیتونم… یه توضیح بهم بده یه توضیح قانع کننده

 

_باید بابت چی بهت توضیح بدم؟

 

عصبی جلو رفتم

_بابت همون چیزی که من و نگه داشته تو خونت!

من میفهمم خونسردی و صورت بی حست اَدا…

من میفهمم برای این که احساساتت کار دستت نده این نقابو زدی رو صورتت من همون دو شب پیش فهمیدم برعکس چیزی که نشون میدی آدم احساسی هستی

پری از احساساتی که داری خفشون می‌کنی

من میفهمم تنهاییو انتخاب کردی تا کسی از حال روحی روانیت بویی نبره…

من میفهمم داری از بیماری که داری فرار میکنی من میدونم روانشناسی خوندی تا خودتو درمان کنی من اینارو میفهمم که موندم این جا تا این لحظه…

اما بهم ثابت کن…

ثابت کن فرزان من نشدم وسیله سرگرمی روح و روانت مثل ژیلا!

 

تو سکوت خیره نگاهم میکرد و در آخر نگاهش و ازم گرفت و به نقطه دیگه ای خیره شد

_برو بیرون آوا

 

سری به چپ و راست تکون دادم

_تا کی میخوای فرار کنی؟

تا کی میخوای ادا آدمای قوی بدون درد و بازی کنی؟!

تو هیچی نمیفهمی از زندگیت چون زندگی این قدر وقت نداره که تو بخوای همیشه فرار کنی از خودت… خود واقعیت

 

 

کمی اخماش رفت توهم و ادامه دادم

_من نمی‌خوام ترکت کنم چون چون… نمیدونم ولی نمیخوام از این جا برم و دوباره تتها شم ولی تو هم اگه میخوای من بمونم برام توضیح بده چرا و برای چی من و آوردی تو بازیت… وگرنه میرم

 

هیچی نگفت که پشتم و کردم و بدون حرف دیگه ای از اتاقش خارج شدم.

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان اوج لذت
دانلود رمان اوج لذت به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی

  خلاصه: پروا دختری که در بچگی توسط خانوادش به فرزندی گرفته شده و حالا بزرگ شده و یه دختر ۱۹ ساله بسیار زیباست ، حامد برادر ناتنی و پسر واقعی خانواده پروا که ۳۰ سالشه پسر سربه زیر و کاری هست ، دقیقا شب تولد ۳۰ سالگیش اتفاقی میوفته که نباید ، اتفاقی که زندگی پروا رو زیر رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هیچ ( جلد دوم) به صورت pdf کامل از مستانه بانو

      خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل شود. نازخاتون چشم از رفتن پسرش گرفت و به ترمه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قاب سوخته به صورت pdf کامل از پروانه قدیمی

    خلاصه رمان:   نگاه پر از نگرانیم را به صورت افرا دوختم. بدون توجه به استرس من به خیارش گاز می زد. چشمان سیاهش با آن برق پر شیطنتش دلم را به آشوب کشید. چرا حرفی نمی زد تا آرام شوم؟ خدایا چرا این دختر امروز دردِ مردم آزاری گریبانش را گرفته بود؟ با حرص به صورت بیخیال

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ماه مه آلود جلد اول

  دانلود ماه مه آلود جلد اول خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه زیر و رو می کنه؛ زندگی که شاید از اول برای مها

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اسمارتیز

    خلاصه رمان:     آریا فروهر برای بچه هاش پرستار میگیره اونم کی دنیز خانم مرادی که تو شیطنت و خراب کاری رو دستش بلند نشده حالا چی میشه این آقا آریا به جای مواظبت از ۳ تا بچه ها باید از ۴ تا مراقبت کنه اونم بلاهایی که دنیز بچه ها سر باباشون میارن که نگم …

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصاص pdf از سارگل حسینی

  خلاصه رمان :     آرامش دختر هجده ساله‌ای که مورد تعرض پسر همسایه شون قرار میگیره و از ترس مجبور به سکوت میشه و سکوتش باعث میشه هاکان بخواد دوباره کارش رو تکرار کنه اما این بار آرامش برای محافظت از خودش ناخواسته قتلی مرتکب میشه که زندگیش رو مورد تحول قرار میده…   به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
علوی
علوی
1 سال قبل

سلام بازم سال نو مبارک
ادمین جان، ساعتت رو اصلاح کن. امسال ساعت تابستونی نداریم، ساعت 8 پارت گذاشتی که البته استقبال هم می‌کنیم ما 😉😉
ولی وارد تنظیمات دستگاهت بشو، در قسمت ساعت و تاریخ، یا تیک ساعت تابستانه رو بردار، یا زون زمانی رو از 4:30+ بذار رو 3:30+ یا دستی خودت زمان بده و بی‌خیال اینترنتی به روز شدن ساعت بشو

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x