_بگو‌ باباجان ، ببینم چیشده دخترم زنگ زده بهم.
نمیدونستم چطور بگم ماجرا رو و بابام از سکوتم متوجه شده بود
_بگو عزیز دردونه انقدر لقمه رو نپیچون
کمی لحنش شوخ شد
پیشت نیستم که بزنمت راحتی
صدای خندم بلند شد
_آخه خیلی دست بزن داری بابا ! یه چیزی بگو قابل باور باشه تو محاله دست رو من بلند کنی
_پس از چی میترسی ؟
_ترس نیست
صداش جدی شد
_پس یه غلطی کردی خجالت میکشی
آروم آره گفتم و سکوت کردم
_از سکوتت باید بفهمم‌؟
سعی کردم خجالتم از اینکه پنهون کردم رو بذارم کنار و توضیح بدم …. از ماجرای شمال رفتن تا امروزو آروم و واضح توضیح دادم ، البته با کمی سانسور ، که میدونستم بابام خودش متوجه میشه ولی به روم نمیاره
بعد حرفام بابام سکوت کرد ، یکم ترسوند منو
_بابا
_رسپینا ، دخترم ، مطمئنی عقل داری؟
آروم یه چرا گفتم
_من الان باید بفهمم؟ کی از چیزی منعت کردم که پنهون میکنی؟ شمال با یه پسر ؟ من اونقدر آزادی دادم بهت که تنهایی مسافرت بری اما نه با یه پسر غریبه ، الکی نگو غریبه نیست دوستش دارم ، دوست داشتن دلیل نمیشه اشتباه کنی ، این از این ماجرا ، اون باید به تو بگه منو در جریان بذاری؟ عزیز دلم تو بزرگتر نداری؟ بی کسی مگه ؟ تورو میخواد بیاد به خودم بگه ، علنی پا پیش بذاره ، من دخترمو بزرگ نکردم بشه عروسک خیمه شب بازیه بقیه ، اگه برام احترام قائلی ارتباطتو قطع میکنی تا رسمی پا پیش بذاره ، اینکه رفتی تو ساختمونی که هست و کلاساش رو کوتاه میام چون اولی برای امنیتته دومی برای علاقت ، اما ارتباطتو قطع کن برای دلیلشم حرفای منو بزن ، اگه دوست داشته باشه ، مطمئن باش زودتر از این حرفا پا پیش میذاره تا ارتباطتون از سر گرفته شه ، اگر هم همش حرف باشه بهتر که بیشتر وابسته نشی.
برای کل حرفاش حق داشت ، اما خب دوری از رادان همینجور هم برام سخت بود ، اما اعتراض کردن قطعا بدترش میکرد و بیشتر بابام مقابلم میموند ، بهش حق میدادم تو این جامعه که اکثر پسرا ، دخترارو عروسک خیمه شب بازی میدونن ، این حرکت بابام درست ترینه .
_باشه بابا ، هرچی تو بگی
_ نبینم ناراحت بشی ، من دخترم سر همچین چیزی از پا در نمیاد ، نمیگم علاقه چیز کمیه نه ، اما دختر من قوی تره
کمی با بابام حرف زدیم و در نهایت قطع کردم .
خسته تمام حرفای بابامو واسه ی رادان سند کردم و دراز کشیدم ، راه ما طولانی بود و صبر میخواست

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۰ / ۵. شمارش آرا ۰

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ناگفته ها pdf از بهاره حسنی

  خلاصه رمان :           داستان در مورد دختر جوانی به اسم نازلی کسروی است که بعد از فوت مادربزرگ و بعد از سالها دور به ایران برمیگردد، آشنایی او با جوانی در هواپیما و در مورد زندگی خود، این داستان را شکل می دهد …   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تو فقط بمان جلد دوم pdf از پریا

  خلاصه رمان :   شیرین دختر سرهنگ سرلک،در ازای آزادی برادر رئیس یک باند خلافکار گروگان گرفته میشه. درست لحظه ای که باید شیرین پس داده بشه،بیگ رئیس باند اون رو پس نمیده و پیش خودش نگه می داره. چی پیش میاد اگر بیگ عاشق شیرین بشه و اون رو از نامزدش دور نگه داره؟       به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حکم نظر بازی pdf از مژگان قاسمی

  خلاصه رمان :       همتا زنی مطلقه و ۲۳ ساله زیبا و دلبر توی دادگاه طلاقش با حاج_مهراد فوق العاده جذاب که سیاستمدارم هست آشنا میشه اما حاجی با دیدنش یاد بزرگ ترین راز زندگی خودش میفته… همین راز اونارو توی یک مسیر ممنوعه قرار میده…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تردستی pdf از الناز محمدی

  خلاصه رمان :   داستان راجع به دختری به نام مریم که به دنبال پس گرفتن آبروی از دست رفته ی پدرش اشتباهی قدم به زندگی محمد میذاره و دقیقا جایی که آرامش به زندگی مریم برمیگرده چیزایی رو میشه که طوفانش گرد و خاک بزرگتری توی زندگی محمد و مریم به راه میندازه… به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زندگی سیگاری pdf از مرجان فریدی

  خلاصه رمان : «جلد اول» «جلد دوم انتقام آبی» دختری از دیار فقر و سادگی که ناخواسته چیزی رو میفهمه که اون و به مرز اسارت و اجبار ها می کشونه. دانسته های اشتباه همراز اون و وارد زندگی دود گرفته و خاکستری پسری می کنه که حتی خدا هم ازش نا امید شده به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شکسته تر از انار pdf از راضیه عباسی

  خلاصه رمان:         خدا گل های انار را آفرید. دست نوازشی بر سرشان کشید و گفت: سوار بال فرشته ها بشوید. آنهایی که دور ترند مقصدشان بهشت است و این ها که نزدیکتر مقصدشان زمین. فرشته ها بال هایشان را باز کرده و منتظر بودند. گل انار سر به هوا بود. خوب گوش نکرد و رفت

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
wicked girl
wicked girl
2 سال قبل

یکی از این بابا ها لطفا🥺

لادن
لادن
2 سال قبل

سلام فاطمه جان
عزیزم لطفا به نویسنده بگو یکم پارت ها رو بیشتر کنه نیازی نداریم به ۳ پارت یه پارت طولانی هم کافیه

لادن
لادن
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

بله عزیزم منم درک میکنم
چیز زیادی هم ازشون نمیخوام فقط میخوام که وقتی حرفی میزنن رو حرفشون باشن

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x