رمان رسپینا پارت 151 - رمان دونی

رمان رسپینا پارت 151

_ خب آماده ای؟

_ هوم ، اونم خیلی زیاد

دستاشو برداشت و آروم چشمام رو باز کردم ، میشه گفت با دیدن صحنه ی مقابلم خشکم زد حتی با دیدن نوشته هایی که رو به روم بود میدونستم برگردم با چه صحنه ای مواجه میشم .

نوشته ی MARRY ME     کنارش بادکنکای سفید طلایی و روی میز کنارش شمع هایی که مرتب چیده شده بودن به شکل قلب و وسطش حرف R  مگه میشد با دیدن چنین چیزی نفهمید چه چیزی در انتظارته …

دستامو روی صورتم گذاشتم ، نمیتونستم جلوی لبخندمو بگیرم و لحظه به لحظه بیشتر میشد

هیچوقت نمیتونستم تصور کنم رادان انقدر رمانتیک باشه که همچین چیزی برنامه ریزی کنه .

برگشتم سمت رادان ، مثل من لبخند رو لبش بود ، روبه روم وایساد و دستامو گرفت

_ نمیخوام حرفو کش بدم اما ، …….. خدا دوتا آدمو بی دلیل نمیاره پیش هم ، یا امتحانه یا عشقه … ، داستان ما هم …. عشقه .

با وجود تو ….. به عشق رسیدم و داستان ما یه عشق بی پایان میشه….

من جلوی کسی زانو نزدم اما …جلوی عشقم زانو میزنم

دستامو رها کرد و زانو زد ، اشک تو چشمام جمع شده بود و لبخند از روی لبم نمیرفت

_ من با تو از اول متولد شدم ، ………… با تو خانواده میشم …… با تو هم میمیرم

تا آخرین نفسم ، تاج سرم ، همه وجودم و خانوم خونه ام میشی؟

میتونستم یک عمر تو همین لحظه و همین دقیقه بمونم

یه لحظه هایی هست ، آدم هیچوقت نمیخواد تموم شه ، به پایان برسه …

همونطور که میخندیدم اشکام سر ریز شدن

_ این همه زانو زدم ، رمانتیک بازی دراوردم  ، یه چیزی بگو آره یا …….. نه ؟

_ معلومه که ….. آره

نفسشو محکم بیرون داد ، حلقه رو دستم کرد و بلند شد ، پیشونیمو بوسید

 

_ اگه آماده ای ، شروع کنیم ؟

چیزی متوجه نشدم سر تکون دادم که منظورت چیه ؟ ، به قدری قفل کرده بودم حتی نمیتونستم حرفی بزنم

دکمه ای رو زد و آهنگ پخش شد ، دستاش دور کمرم قفل شد و دستام رو روی شونه هاش گذاشتم

_ میدونستی خیلی دیوونه ای ؟ و …. عاشق این حالتم ؟

_ فقط این حالم ؟ یا تموم حالتا ؟ …. اونم از همون اولش

تنها جوابم خنده بود

من عاشق تموم حالتاش بودم ، عصبی ،خوشحال، ناراحت ، دیوونه ، از همون اولش ، از لحظه ای که دیدمش

بزرگترین جایزه تو زندگی اینه که به عشقت برسی ، اینه که یک عمر چشم تو چشم باهاش زندگی کنی ، و من بزرگترین جایزه ی زندگیم رو امروز گرفته بودم و یک عمر قراره با کسی که دوسش دارم زندگی کنم….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان کنعان pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:       داستان دختری 24 ساله که طراح کاشی است و با پدر خوانده اش تنها زندگی می کند و در پی کار سرانجام در کارخانه تولید کاشی کنعان استخدام می شود و با فرهام زند، طراح دیگر کارخانه همکار و … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار

    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو پرت می‌کنه، اصلا اون چیزی نیست که نشون می‌ده. نه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آمیخته به تعصب

    خلاصه رمان :     شیدا دختریه که در کودکی مامانش با برداشتن اموال پدرش فرار میکنه و اون و برادرش شاهین که چند سالی از شیدا بزرگتره رو رها میکنه.و این اتفاق زندگی شیدا و برادر و پدرش رو خیلی تحت تاثیر قرار‌ میده، پدرش مجبور میشه تن به کار بده، آدم متعصب و عصبی ای میشه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در جگر خاریست pdf از نسیم شبانگاه

  خلاصه رمان :           قصه نفس ، قصه یه مامان کوچولوئه ، کوچولو به معنای واقعی … مادری که مصیبت می کشه و با درد هاش بزرگ میشه. درد هایی که مثل یک خار میمونن توی جگر. نه پایین میرن و نه میشه بالا آوردشون… پایان خوش به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان برگریزان به صورت pdf کامل

    خلاصه رمان : سحر پدرش رو از دست داده و نامادریش به دروغ و با دغل بازی تمام ارثیه پدریش سحر رو بنام خودش میزنه و اونو کلفت خونه ش میکنه. با ورود فرهاد …   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 3.6 / 5.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بادیگارد pdf از شراره

  خلاصه رمان :     درمورد دختریه که بخاطر شغل باباش همیشه بادیگارد همراهشه. ولی دختر از سر لجبازی با پدرش بادیگاردها رو میپیچونه یا … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
14 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Sogol
Sogol
1 سال قبل

الان یک ماه شد بازم پارت نداریم 🙄

رضا
رضا
1 سال قبل

نویسنده ی عزیز خب همه رو از اول ی جا بذار

Mahsa
Mahsa
1 سال قبل

خدا بیامرزتش
رمان خوبی بود

نرگس
نرگس
1 سال قبل

الان یک ماه شده اگه میخوای اینجوری بذاری بگو تاما الکی هی نیاییم تورمان رسپینا وقتی هم که سایت باز شد همه ی پارت هارو باهم بذار امیدوارم بخونی و عمل کنی
باتشکر

Mahsa
Mahsa
1 سال قبل
پاسخ به  هانا

لطفا هر موقع ک باز شد یه دفعه همه شو بزارید

P:z
P:z
1 سال قبل
پاسخ به  هانا

سلام
یعنی هنوزم که هنوزه پارت گذاری انجام نمیشه؟
نمیشه فاطمه جون پارت هاتون رو بارگذاری کنن؟؟
الان تقریبا یک ماه گذشته از روزی که شما موفق نشدید به پارتگذاری

رضا
رضا
1 سال قبل

یادش رفته بنظرم..

مهسا
مهسا
1 سال قبل

چی میشه بیام و ببینم پارت گذاری هابه موقع هست
حالا رفت تا یک ماه دیگه

Sogol
Sogol
1 سال قبل

باز دوباره چیشده🤔
چرا پارت نداریم نویسنده ❗❗❗

Mahsa
Mahsa
1 سال قبل

چیشد باز؟؟تموم شد؟؟

مهسا
مهسا
1 سال قبل

سلام نویسنده خیلی خوب بود عالی بود اگه میشه عکس حلقه روهم بذار ممنون ولطفا پارت152رو بذار باتشکر

Maya
Maya
1 سال قبل

رمان تموم شد؟یا چیزی مونده هنوز؟
درسته دیره اما بازم ممنونم نویسنده که دوباره برگشتی و پارت گذاشتی…توی این یه ماهی که پارت نذاشتی ضعیف عمل کردی اما تونستی جبران کنی❤

دسته‌ها
14
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x