گوشیم صفحش روشن شده بود و امیداور رفتم سمتش شاید عرفان باشه و خبری بده
_شاهینو از کجا میشناسی ؟ اون فقط دو نفر براش مهم بود خزان و لاله ، هیچوقت اسمی از رسپینا نبرد
با غم تایپ کردم
_اگه وقت داری بیا اینجا حرف بزنیم ، خودم تا ۱۱ بیشتر وقت ندارم اگه میخوای بیای زود بیا تا مهلت شه حرف بزنیم
_زود خودمو میرسونم

ساعت ۷ صبح زنگ خونه خورد ، احتمال میدادم عرفان باشه ، ساعت ۶ صبح گفته بود میاد
از آیفون نگاه کردم خودش بود در رو باز کردم ، در ورودی هم نیمه باز گذاشتم که بیاد ، میخواستم ببرمش اتاق عکاسی شاهین ، توان گفتن ماجرا رو نداشتم ، در خودم نمیدیدم بخوام تعریف کنم و آروم بمونم و نمیخواستم جلوش اشک بریزم ، با صدای بسته شدن در برگشتم سمتش
_سلام ، همراهم بیا
توان حرف زدن ساده هم نداشتم چه برسه به تعریف ماجرای خودمو شاهین .
بی حرف دنبالم اومد در اتاق عکاسی رو باز کردم و اشاره دادم وارد شه ، کمی اخم کرده بود اما جلو در خشکش زده بود ، منم بودم تعجب میکردم اون همه عکس از من و شاهین ، من و شاهین و لاله ، من تنها ، شاهین با لباس افسری
آروم گفتم
_نمیری داخل
_خزان تو بودی؟ پس چرا نگفت رسپینا، گفت خزان؟
_رسپینا یعنی پاییز ، میگفت خزان هم میشه بهت گفت و من بهت میگم خزان ، منم عادت کرده بودم به خزان گفتنش.
_ تو شاهینو از کجا میشناختی؟
_پسرعممه
_ناتنی ، خیلی دنبال آدرس خانواده عمت گشتم اما پیدا نکردم ، منو میشناسن
چشماش غمگین شد
_عمم حالش خوب نیست ، داره نابود میشه ، دو ساله داغونه ، میبرمت همو ببینین شاید بهتر شه
تا ساعت ۱۰ حرف زدیم و خاطراتو مرور کردیم و باعث شد بیشتر تو خودم فرو برم
بلند شدم
_کلاس دارم با رادان ، باید برم ، ببخشید تا اینجا هم کشوندمت
_ نه مشکلی نیست راحت باش ، راهم نمیخوره به اونور وگرنه میرسوندمت
_خودم میرم بابا ، این همه وسیله

خدافظی کردیم و رفت ، خوراکی تو خونه نبود و وقتی میخواستم برگردم باید خرید میکردم ، سمت کمدم رفتم شلوار ساده و زیرمانتویی مشکی مانتو فیروزه ای ، شال فیروزه ای هم برداشتم ، کیف و کفش مشکی فیروزه ای ، هیچ آرایشی نکردم جز یه رژ کالباسی کمرنگ که رنگ پریدگیم کمتر مشخص باشه .
از خونه زدم بیرون و از فروشگاه یه کیک و شیرکاکائو گرفتم که معدم خالی نباشه و حالم بد نشه ، به سمت ایستگاه مترو رفتم و مطالبی که از جلسه های قبل نوت برداشته بودم شروع به خوندن کردم.

بعد چندتا ایستگاه عوض کردن رسیدم اما با کمی تاخیر ، آروم به در کوبیدم و با بفرماییدش وارد شدم
اشاره داد بشینم و اولین صندلی خالی نشستم و شروع کردم به گوش دادن
یه قسمتی از گوشه لبش پاره شده بود و کنار گونه اش کبودی به چشم میخورد اما کمرنگ و محو بود ، نشونه ی دعواش با امیر بود …

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۰ / ۵. شمارش آرا ۰

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان آدم و حوا pdf از گیسوی پاییز

  خلاصه رمان :   نمی دانی که لبخندت خلاصه ای از بهشت است و نگاه به بند کشیده ات ، شریف ترین فرش پهن شده برای استقبال از دلم ، که هوایی حوا بودن شده …. باور نمی کنی که من از ملکوت نگاه تو به عرش رسیدم …. حرف های تو بارانی بود که زمین لم یزرع دلم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نقطه کور

    خلاصه رمان :         زلال داستان ما بعد ده سال با آتیش کینه برگشته که انتقام بگیره… زلالی که دیگه فقط کدره و انتقامی که باعث شده اون با اختلال روانی سر پا بمونه. هامون… پویان… مهتا… آتیش این کینه با خنکای عشقی غیر منتظره خاموش میشه؟ به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در حسرت آغوش تو pdf از نیلوفر طاووسی

  خلاصه رمان :     داستان درباره ی دختری به نام پانته آ ست که عاشق پسری به نام کیارشه اما داستان از اونجایی شروع میشه که پانته آ متوجه میشه که کیارش به خواهرش پریسا علاقه منده و برای خواستگاری از پریسا پا به خونه ی اونها میذاره اما طی جریاناتی کیارش مجبور میشه که پانته آ رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مانلی
دانلود رمان مانلی به صورت pdf کامل از فاطمه غمگین

    خلاصه رمان مانلی :   من مانلیم…..هجده سالمِ و از اونجایی که عاشق دنیای رنگ‌ها هستم، رشته هنر رو انتخاب کردم و در حال حاضر   سال آخر هنرستان رو پشت سَر می‌ذارم. به نظرم خیلی هیجان انگیزِ  که عاشق نقاشی و طراحی باشی و تو رشته مورد علاقه‌ات تحصیل کنی و از بازی با رنگ‌ها لذت ببری. در کنار

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دامینیک pdf، مترجم marya mkh

  خلاصه رمان :     جذابیت دامینیک همه دخترهای اطرافش رو تحت تاثیر قرار می‌ده، اما برونا نه تنها ازش خوشش نمیاد که با تمام وجود ازش متنفره! و همین انگیزه‌ای میشه برای دامینیک تا با و شیطنت‌ها و گذشتن از خط‌قرمزها توجهشو جلب کنه تا جایی که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دانشجوهای شیطون

  دانلود رمان دانشجوهای شیطون خلاصه: آقا اینجا سه تا دخترا داریم … اینا همین چلغوزا سه تا پسرم داریم … که متاسفانه ازشون رونمایی نمیشه اینا درسته ظاهری شبیه انسان دارم … ولی سه نمونه موجودات ما قبل تاریخن که با یه سری آزمایشاته درونی و بیرونی این شکلی شدن… خب… اینا طی اتفاقاتی تو دانشگاهشون با هم به

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سوگل
سوگل
2 سال قبل

نویسنده جان از اینکه دو پارت میزاری ممنون ولی احساس میکنم پارتا داره آب میره اولا خیلی طولانی تر بود لطفا تو دیگه نشو مثله بقیه که اولش زیاده بعد کم میشه 😐 تو دیگه نویسنده
خوبی باش تا ما هم رمانتو دوست داشته باشیم.😘😁 آفرین عزیزم😊

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط سوگل
Stin
Stin
2 سال قبل

خوب!
منتظرم ببینم عمه عرفان کیه🧐
احساس میکنم شاهین و رسپینا یه رابطه ای خانوادگی باهم دارن یا شاید دوستی

سوگل
سوگل
پاسخ به  Stin
2 سال قبل

(شاید دوستی)😐😂

Stin
Stin
پاسخ به  سوگل
2 سال قبل

دیونه😅🤣

سوگل
سوگل
پاسخ به  Stin
2 سال قبل

😁

یکی ...
یکی ...
2 سال قبل

رمان خیلی خوبی هست
لطفاً یکم پارت ها طولانی باشه

دسته‌ها
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x