تک تک وسایلی که از آن روز نحس در آتلیه مانده بود مقابل چشمانم بود. چانه ام لرزید و لب زیرینم را محکم به دندان گرفتم.

 

با نوگ انگشت لمسشان کردم و با دیدن دوربینی که پشت شیشه ی مشروب بود، نفس در سینه ام حبس شد.

 

یادم آمد که آن روز از رابطه مان فیلم گرفته بود که مثلا اولین رابطه مان را ثبت کند.

 

با فکر به اینکه عامر اینها را جمع کرده و فیلم را دیده باشد یخ بستم و روح از تنم پر کشید.

 

خیلی از نحوه ی کار دوربین اطلاعی نداشتم و طبق غریزه و خواندن متن دکمه هایش، روشنش کردم.

 

با دیدن تن های لخت و عورمان که با شدت به هم کوبیده میشد، تنم از خجالت گر گرفت.

 

دوربین میان دستانم مشت شد و همین که خواستم خاموشش کنم صدای عماد را شنیدم.

 

_ جان جان خوشگل من… چقد داغی لعنتی…

 

داشتم از خجالت میمردم اما دلتنگی ام به حدی عمیق بود که شنیدن صدایش هم برایم حکم جانی دوباره داشت.

 

_ اوم عمادم… محکم تر… دوس دارم وقتی توم حست میکنم…

 

من بودم که این خزعبلات را میگفتم؟!

هیچ چیز به یاد نداشتم، هیچ چیز…

لعنت به آن مایع مزخرف، دودمانمان را به باد داده بود…

 

صدای آه و ناله ام گوشم را پر کرد و نگاهم روی عمادی ماند که انگار طبق خواسته ی خودم ضرباتش را شدیدتر کرده بود.

 

_ داری چه غلطی میکنی؟!

 

از صدایش هم میترسیدم. وحشت زده جیغ کوتاهی زدم و دوربین از میان انگشتانم سر خورد و روی زمین افتاد.

 

هنوز هم صدای ناله هایم به وضوح شنیده میشد و من انگار صاعقه به جانم خورده بود که توان تکان دادن انگشتانم را برای خاموش کردنش نداشتم!

 

بفرما رسید، چه موقعی ام رسید😓

 

«غرق جنون»

#پارت_۱۳۱

 

با چشمانی گشاد شده یک آن به دوربین نگاه میکرد و یک آن به صورت رنگ پریده ی من.

چند لحظه ای فقط نگاهم کرد و بعد با ناباوری غرید:

 

_ خجالت نمیکشی بیشرف؟ کفن شوهرت خشک نشده زدی تو خط کثافت کاری؟

 

از فکری که راجع به من کرده بود تنم به عرق نشست و نگاهم لرزید.

فیلم را ندیده بود، اگر دیده بود که میفهمید…

 

در یک سمتِ ذهنم بابت اینکه فیلم رابطه مان را ندیده بود پایکوبی شده و سمت دیگر بابت ذهنیت غلطش عزا گرفته بود.

 

_ نه… نه… اشتباه میکنی… توضیح مید…

 

موهای بازم که میان انگشتانش گره خورد و جسم بی جان و لرزانم را روی زمین کشید، از شدت درد حرف زدن از یادم رفت و فقط جیغ کشیدم.

 

پوست سرم داشت کنده میشد و او حین فحاشی، بی رحمانه مرا روی زمین کشید و از اتاق بیرون برد.

 

_ چقد تو کثیفی دختر، عماد دلشو به چیه توی لجن داد؟

کدوم حروم زاده ای به تو اجازه داد بری تو اون اتاق؟

 

وسط خانه رهایم کرد و تمام اعضای بدنم یک صدا درد را فریاد میزدند.

به همان یک حرکت وحشیانه اش بسنده نکرد و لگدی به ران پایم کوبید

 

_ به چه زبونی باید باهات حرف بزنم که تو اون کله ی بی مصرفت بره؟ ها؟

 

هیچ از صحبت هایش نمیفهمیدم و تنها عصب هایی که در تنم با قدرت در حال فعالیت بودند، اعصاب درد بود.

 

چشمانم چیزی را نمیدید اما نشستنش را کنارم حس کردم.

پشت دستش را به گونه ام کوبید و جوری توی صورتم فریاد زد که قبض روح شدم.

 

_ میخوای چیو ثابت کنی؟ که حرفای من واست مهم نیست؟ آره؟ گل لگد میکردم این همه وقت؟

آدمت میکنم باوان…

 

«غرق جنون»

#پارت_۱۳۲

 

اشک تمام صورت و گردنم را خیس کرده بود. بی رحم نامرد، حتی به شرایطم هم رحم نمیکرد.

دست و پای علیلم به کنار، بارداری ام چه؟ آن هم برایش مهم نبود؟

 

دستش روی یقه ی لباسم مشت شد و محکم تکانم داد. حس میکردم استخوان کتفم در حال خرد شدن است.

 

_ باید غل و زنجیرت کنم؟ میخوای یه قفس بگیرم برات عین حیوون بندازمت اون تو؟

همینو میخوای؟

مگه نگفتم نزدیک اون اتاق نمیشی؟ مگه نگفتم؟

 

محکم تر از قبل تکانم داد و فریادش چشمانم را تا انتها باز کرد.

 

_ جوابمو بده کثافت… یه اتاق از داداشم برام مونده، به اونم رحم نمیکنی؟

واسه چی رفتی تو اون اتاق؟ واسه چی گوه زدی به اون اتاق؟

 

با صدای بلند زار میزدم و نگاهم در آن عسلی های تیره شده اش قفل شد. با تمام بدبختی و دردی که میکشیدم نالیدم:

 

_ دلم… تنگ… شده براش…

 

دستش از حرکت ایستاد و همانطور که هنوز یقه ام میان انگشتانش چلانده میشد، نیشخندی زد.

 

_ گِل میگیرم در اون دلتو، تو حق نداری دلتنگش بشی… توی بیشرف حق نداری اصلا بهش فکر کنی.

مغزتو میپاشم بیرون اگه یه لحظه به عماد فکر کنی، عماد واسه تو ممنوعه… ممنوع…

 

چقدر بی رحم شده بود. چطور دلش می آمد؟

رسما افسارگسیخته شده بود، ذره ای رحم و مروت در آن نگاه سرخ و تیره نمیدیدم…

 

بلند شد و سایه اش که از سرم برداشته شد، نفس راحتی کشیدم اما با رفتنش سمت اتاق همان نفس در سینه ام ماند و تکان نخورد.

 

_ عامر… دا… عامر… صبر کن… آخ… درد دارم… نرو…

 

_ به جهنم، امیدوارم انقدر درد بکشی تا بمیری!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 89

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان ماه مه آلود جلد دوم

  دانلود رمان ماه مه آلود جلد دوم   خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه زیر و رو می کنه؛ زندگی که شاید از اول

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به من نگو ببعی

  خلاصه رمان :           استاد شهرزاد فرهمند، که بعد از سالها تلاش و درس خوندن و جهشی زدن های پی در پی ؛ در سن ۲۵ سالگی موفق به کسب ارشد دامپزشکی شده. با ورود به دانشگاه جدیدی برای تدریس و آشنا شدنش با دانشجوی تخس و شیطونش به اسم رادمان ملکی اتفاقاتی براش میوفته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در جگر خاریست pdf از نسیم شبانگاه

  خلاصه رمان :           قصه نفس ، قصه یه مامان کوچولوئه ، کوچولو به معنای واقعی … مادری که مصیبت می کشه و با درد هاش بزرگ میشه. درد هایی که مثل یک خار میمونن توی جگر. نه پایین میرن و نه میشه بالا آوردشون… پایان خوش به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
رمان کویر عشق

  دانلود رمان کویر عشق خلاصه رمان کویر عشق : بهار که به تازگی پروانه‌ی وکالتشو بعد از چند سال کار آموزی کنار وکیل بنامی گرفته و دفتری برای خودش تهیه کرده خیلی مشتاقه آقای نوید رو که شُهره‌ی خاصی در بین وکلا داره رو از نزدیک ببینه و از تجربیاتش استفاده کنه … بالاخره میبینه ولی نه اونطورکه میخواسته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شهر زیبا pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:       به قسمت اعتقاد دارید؟ من نداشتم… هیچوقت نداشتم …ولی شاید قسمت بود که با بزرگترین ترس زندگیم رو به رو بشم…ترس دوباره دیدن کسی که فراموشش کرده بودم …آره من سخت ترین کار دنیا رو انجام داده بودم… کسی رو فراموش کرده بودم که اسمش قسم راستم بود… کسی که خودش اومده بود تو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان والادگر نیستی
دانلود رمان والادگر نیستی به صورت pdf کامل از سودا ترک

      خلاصه رمان والادگر نیستی : ماجرای داستان حول شخصیت والادگر، مردی مرموز و پیچیده، به نام مهرسام آشوری می‌چرخد. او که به خاطر گذشته‌ای تلخ و پر از کینه، به مردی بی‌رحم و انتقام‌جو تبدیل شده، در جستجوی عدالت و آرامش برای خانواده‌اش است. اما وقتی که عشق در دل تاریکی و انتقام جوانه می‌زند، همه چیز

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x