با اخم فراوان از بغلم بیرون اوردمش و وسایلشو برداشتم و تشر زدم
_بدو بیا بیرون زوود
سر به زیر اومد بیرون رضا ماشین رو جلو اورده بود پیاده شد و مائده رو پرت کردم تو ماشین و وسایلو کذاشتم پشت و سوار شدم و قفل مرکزی رو زدم بی توجه به رضا حرکت کردم
_میخاستی فرار کنی؟ ارههه؟
_نمیخاستم….
داد زدم
_خفههه شووو، این بود دوست داشتنتتت؟ برات دارم مائده دیگه اون علی مهربون مرد باید بفهمی عاشق کردن من بها داره
گلوم داشت خفه میشد
_این بود عشقت؟ لعنتی تو این 5 ساعتی که گم شدی عین مرغ سر کنده بال بال میزدم یه اب از گلوم پایین نرفت بعد تو میخاستی منو تنها بزاری و بری؟ خیلی نامردی
با گریه گفت:
_بخدا زهره خانم گفت بعد اومدنم تو زندگیتون خراب شد من نمیخاستم رو سقف یکی دیگه اوار شم نمیخان اه اون زندگیمو خراب کنه
مطمئنم زهره اینقدر پیشش ننه من غریبم بازی دراورده که اونطوری کرده خدا لعنتت کنه زهره
_حالا که تو نمیخای باشی پیشم منم مجبورت میکنم تا بفهمی بهای عاشقی چقدره
دیکه ازادی تموم شد مائده خانوم تموومممم
گوشیم فرط و فرط زنگ میخورد وقتی دیدم مامانه جواب دادم
_بله مامان
_پیدا شد؟
_اره پیداش کردو
_بفرما برا همین میگم بدرد هم نمیخورین هنوز بچس، این بود عاشقیش؟
خسته از حرفای مامان
_بعدا صحبت میکنیم
_باشه میبندم دهنمو ولی این ماجرا اینجا تموم نمیشه
زود قطع کرد
رسیدیم به خونه درو باز کردم و دستشو گرفتم کشیدمش تو اسانسور یه ریز داشت گریه میکرد پارد خونه شدیم و درو قفل کردم
_میخاستی منو بزاری بری؟
_نمیخام زندگیتون خراب شه
داد زدم
_تو چی میدونی از زندگی من که نمیخای خرابش کنییی؟ هااان؟ میدونستی اگر پیدات نمیکردم چه اتفاقی برات میوفتاااد؟
هیچی نمیگفت و سرش پایین بود
_از این به بعد در همه جا قفله حتی پنجره و بالکن، هرشب تو اتاق خودم بغل من میخابی فهمیدی؟
_چ.. چشم
هق میزد و گریه میکرد، دلم خواهان بغلش بود ولی نمیتونستم از خطاش بگذرم اگز ایندفعه چشم پوشی میکردم دفعع بعد حتما طوری میرفت که دیگه دستم بهش نرسه
هنوزم باورم نمیشه منو میخاست بزاره و بره
(مائده)
خوشحالم از اینکه نزاشت برم ولی اینقدر ازم عصبی و ناراحت بود و فکر نکنم حالا حالا علی مهربون برگرده
(محمد علی)
معدم به جوش و خروش در اومده بود سردرد داشت بیهوشم میکرد
با اخم وارد اشپزخونه شدم و مثلا بی توجه بهش دنبال قرص بودم. داشتم میرفتم بیزون از اشپزخونه که صدای جیغش در اومد، اب جوش که برای برنج گذاشته بود چپه شده بود روی دستش زود دست به کار شدم و دستشو گرفتم زیر اب یخ
همینطوری داشت گوله گوله اشک میریخت، زخم و قرمزی دستش روانمو بهم میریخت
_اخه من از دستت چکار کنم؟ همش خرابکاری همشش اصلا نمیخاد غذا درست کنی از فردا خدمتکار میگیرم
یه لحظه صدای گریه ش قطع شد و مردمک چشماش تو چشام دو دو میزد طاقت نگاه کردن بهش نداشتم و زود چشامو دزدیدم و با اخم دستشو باند پیچی کردم بعد چند وانیه بلند تر از قبل زد زیر گریه عصبی از اینکه نمیتونم بغلش کنم داد زدم
_اهه بسه دیگه مغزم رفت
ساکت شد و منتظر موند تا کارم تموم شه ریز ریز هق میزد و سکسکه ش گرفته بود
کارم که تموم شد زود رفت توی اتاق و درم محکم بست عصبی از دست خودو رفتم تو اتاقم منتظر ایستادم تا برق اتاقش خاموش بشه
بعد یک ربع دیدم چراغش خاموشه و خابیده رفتم تو اتاقش، نور چراق اباژور صورت خیس از اشکشو نشون میداد، هنوزم توی خاب هق میزد. سعی کردم زخم دستشو نادیده بگیرم تا حالم بدتر نشه
صورتشو اروم ناز کردم و اشکاشو پاک کردم
تا دم دمای صبخ رو صندلی نشسته بود و نگاهش میکردم صبح که داشتم میرفتم از ترس اینکه بازم به سرش نزنه فرار کنه درو قفل کردم و رفتم.
به ماهگل خانم گفتم امروز میارمش اینجا چون زهره رفته بود و منم پیش مائده بودم پس بهتر بود بیاد اینجا و قابل اعتماد بود
(مائده)
اونقدری که بی محلی محمد علی قلبمو اتیش ژد سوزش دستم نزد
حقم داشت من داشتم فرار میکردم از کسی که جونم به جونش وصل بود
ولی من الان به اون محمد علی که بهم میگفت وروجک و اتیش پاره رو میخاد نه محمد علی که بخاطر گریه کردنم دعوام میکنه
صبح که بلند شده بودم نبود و در همه جا حتی پنجره هارو هم قفل کرده یود و رسما شده بودم یه زندانی
چیزی از گلوم پایین نمیرفت و فقط دو تا شکلات خوردم
نزدیکای ظهر بود که صدای اسانسور شنیدم و زود رفتم سمت در و منتظر شدم درو باز کنه
وقتی در باز شد قامت محمد علی اخمالو با یه زن میانسال رو دیدم
_سلام
با اخم گفت:
_سلام
بدون توجه به من رفت داخل و ماهگل خانم با سلام و اجازه وارد خونه شد
_ماهگل خانم اشپزخونه اینجاست بفرمایید
پس کو پارت ادا جون لطفا بزار
ادا پارت گذاری تو من موندم😐
ادا جون پارت جدید کی میاد شما گفتی راس ساعت شش می زاری؟
پارت جدید چی شد؟
پارت جدید کو؟
عزیزم پارت جدید چه ساعتی میاد؟
غروب راس ساعت شش
پس کو ادا جون میشه بزاری🥲🥺
چقدر عصبانیی😐چرا پنجره رو کشیده خب🚶♀️🤦♀️😂
انداختش تو قفس دیگ😂
اداجان اگه چند روز نیومدم سایت نگرانم نشو میخوام برگردم تهران احیانا نتونم خیلی گوشی دستم بگیرم تا جایی که بتونم میام برات کامنت میزارم اگر نیومدم نگرانم نشو باشه دردونه
باش مراقب خودت باش💚
عزیزی🥀
ادا جان شما احیانا فردا مدرسه ندارید به امید خدا🤨 چرا هنوز بیداری بچه
چرا دارم🤣
تازه ام از اخراجی در اومدم ولی خابم. نمیاد😂
بگیر بخواب بچه
اگر اون گوشی لامصب رو بذاری کنار خوابت میبره
چشم رفتم شب بخیل💚😂
🤨
میشع اینطوری نگا نکنی؟ 😐🔪😂
من مقصرم مگ؟
نه مگه برای تو فرستادم فسقلی داشتم ایمیلم رو درست میکردم ببینم پروفایلم درست میشه یانه😂
اها اخه همش با این استیکر ادمو ارشاد میکنی😐😂😂
فسقلی😂
حالا اسپاسم چیا؟
امکان. مرگ هس؟
امکان چی هستتت؟
امکان مرگ!😂 نه عزیزم موجب درد و گرفتگی میشه یک با یکدونه آرامبخش برطرف میشه
عیشش😐🔪😂
حالا اسپاسم چیا؟
امکان. مرگ هس؟
امکان چی هستتت؟؟
😂
🤣🤣🤣🤣خدایی گرفتار شدیما
گرفتار نه هااااا
گرفتاااااللررر😐🔪😂
🤨
🤨
سرم رو بکوبم به دیوار🤦♂️🤨
چرا سایت اینجوری میکنه
نه نکوب سردرد میگیری😐😂
ببین سایت… شده میخاد اعصابمو بریزع بهم که فوش بدم ولی من صبور تر از این حرفام اره😊🔪🔪
اصلاااا صبور نیستنمممم😐🔪
برا توهم سایت تبلیغ میاره؟؟؟
آفرین دردونه صبوری کن😂
فحشم نده دختر خوبی باش
صبر در وجود و سرشت من نیست🙂🔪
پدصگگگگ وانمیکنههه😑🔪🔪
ادااا آرام خواهرمن
نفس عمیق میکشم😊
راستی علی یه سوال
من اکثر وقتا سمت راستم بغل کتفم خیلی تیر میکشه مشکلش از چیه؟
یا وقتایی که عصبی میشم تا یه هفته دست و کتف سمت چپم گرفته؟ چرا؟
اسپاسم عصبیه
ها؟ 😐🔪
بنطرت من دکترای تجربی دارم بدونم یعنی چی؟ 😐🔪😂😂
یعنی گرفته گی اعضلات وقتی آدم خیلی عصبی میشه ماهیچه های بدن منقبض میشن تا بتونن از قلب و اطراف قلب محافظت کنن وقتی جوونی و سنی نداری ماهیچه های بدنت منقبض میشه نتیجه اش میشه درد تو منقطه ی گرفتگی ولی وقتی پا به سن بزاری ماهیچه ها ضعیف میشن علاه بر اینکه ماهیچه ها ی اطراف میگیره به عروق قلبم آسیب میزنه
واییی چه جالبب🤣🤣
خوشمان امد به به🤣🤣
من وختی میدوم هم همین حالتو دارم😂
اون بخاطر کم تحرکی فسقلی اگر روزی نیم ساعت ورزش کنی اینجوری نمیشی
اصلااا حوصله ش نیست😐🔪😂
ها؟ 😐🔪🤣
بنطرت من دکترای تجربی دارم بدونم یعنی چی؟ 😐🔪😂😂
اسم نویسنده محترم این رمان چیه همتون یامیگیدادا یا خودشون رو رمانزدن جوجه رنگی ،میشه بگید اکر راضی هستیدالبته، ممنون
ادا هستم عزیزم
اسم مستعارم جوجه رنگی هست
چطور؟
دردونه نیستی؟
امدمممم
خوش اومدی فسقلی
یاالله
صاحب خونه
کسی خونه نیست؟
هستم هستم بزا چادرمو سر کنم عاهاا
بفرماین خوش اومدین😂
بفرما چادر سرمونه هاهاها😂
من هستم 😂
چطوری نیم وجبی
خوبم خودت چطوری داداش؟؟
انگار خیلی رو به راه نیستی:(
خداروشکر که خوبی آبجی
راستشو بخوای نه روبه راه نیستم ولی میگذره با بدی خوبی میگذره آبجی
الان گوشیم شارژ ندارع و زیاد سرتم نمیبرم
اما اینو بدون زمین گرده و میچرخه لطفااا به جنبه مثبتش فکر کن خب؟؟ یه مدت بیخیال بقیه شو یکم به فکر خودت باش ببین چقد به خودت زخم زدی بعد به خودت قول بده خودت مرحم روی زخمات باشی باور کن همه ادما یه روزی به ادم ضربه میزنن از نظر من خود ادم تکیه گاه خودش باشه خیلی بهتره من هیچ وقت دوست ندارم با کسی درد دل کنم و خودم همیشع باعت حال خوبم بودم و از این بابت راضیم توام همین باش یه مدت بیخیال همه شو اولویتت فقط و فقط خودت باش و خودت خب؟؟ کارایی که بهشون علاقه داری و انجام بده من اگر مرد بودم واسع یه مدت همه رو ول میدادم میرفتم گوشیمم خاموش میکردم به هیچیم فکر نمیکردم تا ذهنم اروم شه تا قلبم روحم اروم شه بعد برمیگشتم اونم قوی تر از قبل
و الان به خودت به ادا که خیلی نگرانته و حتی من قول بدع خودت حالتو خوب کنی نزاری کسی باعث حال خرابیت باشه
با تشکر خیلیم حرف زدم😂
بفرما اینو نفسم فهمید که عین بز نگرانتم و خودت اصلا به فکر خودت نیستی😐🔪😂
باید باشه وگرنه انقدر رو مخش راه میریم تا خسته شه همون کارو انجام بده😂
دورازجونت فسقلی بز چیه آخه😂 شما جوجه رنگی هستی
والا دیگه
اونکه بعله😌😂
کجا گوشیشو خاموش کنههه پس من چیی🔪😐😐
چرا دیگه میخوام یک مدت گوشیم رو خاموش کنم😈😉😂
خاموش کن ببین چی میشه
امتحانش مجانیه ولی کسایی که امتحانش کردن پشیمون شدنا😊🔪😐😑😂😂
🤣🤣🤣🤣 از دست تو آتیش پاره
عزیزدلی نیم وجبی
خواهر قوی خودمی
چشم قول میدم سعی کنم یک مدت برای خودم باشم
درسته دلم میخواد یک مدت بزنم به کوه و بیابون برای خودم باشم گوشمم خاموش کنم راستشو بخوای زدم به دل کوه ولی نتونستم بیخیال اطرافیانم باشم گوشی که دم به دقیقه زنگ میزنه رو نادیده بگیرم بگم گور بابای دنیا و آدماش
اهم چند تا خاهر داری😐🔪😑😑😑
حسود کوچولو
طفلی نفسم خواهرمه
چاقوهم بده من عموجون خطرناکه
درسته درسته😐🔪😑
حالا چون خاطر نفس عزیزه میزارم ابجیت بمون😌🔪
اععع بازم گفتی 😐😂😂😂😂
دستت طلا
قلبونت💚
ادا ژونم مرسی عالیه 😍❤
خاهش ولی فردا یه پارت داریم دیگ😊🔪😂
نهههههههه ولی خواهشن زیاد باشه یک پارت کمه 🥲😭
باشه😐🔪
منم بلدم از چاقو استفاده کنم🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪😂😂
نخیر چاقو فقد برا منه😐😂
امشب پارت دیگع نمیذاری؟
ترو خدا مارو تو خماری نزار) ♡