78 دیدگاه

رمان نغمه دل پارت24

4.3
(4)

 

با اخم فراوان از بغلم بیرون اوردمش و وسایلشو برداشتم و تشر زدم

_بدو بیا بیرون زوود

سر به زیر اومد بیرون رضا ماشین رو جلو اورده بود پیاده شد و مائده رو پرت کردم تو ماشین و وسایلو کذاشتم پشت و سوار شدم و قفل مرکزی رو زدم بی توجه به رضا حرکت کردم

_میخاستی فرار کنی؟ ارههه؟

_نمیخاستم….

داد زدم

_خفههه شووو، این بود دوست داشتنتتت؟ برات دارم مائده دیگه اون علی مهربون مرد باید بفهمی عاشق کردن من بها داره

گلوم داشت خفه میشد

_این بود عشقت؟ لعنتی تو این 5 ساعتی که گم شدی عین مرغ سر کنده بال بال میزدم یه اب از گلوم پایین نرفت بعد تو میخاستی منو تنها بزاری و بری؟ خیلی نامردی

با گریه گفت:

_بخدا زهره خانم گفت بعد اومدنم تو زندگیتون خراب شد من نمیخاستم رو سقف یکی دیگه اوار شم نمیخان اه اون زندگیمو خراب کنه

مطمئنم زهره اینقدر پیشش ننه من غریبم بازی دراورده که اونطوری کرده خدا لعنتت کنه زهره

_حالا که تو نمیخای باشی پیشم منم مجبورت میکنم تا بفهمی بهای عاشقی چقدره

دیکه ازادی تموم شد مائده خانوم تموومممم

گوشیم فرط و فرط زنگ میخورد وقتی دیدم مامانه جواب دادم

_بله مامان

_پیدا شد؟

_اره پیداش کردو

_بفرما برا همین میگم بدرد هم نمیخورین هنوز بچس، این بود عاشقیش؟

خسته از حرفای مامان

_بعدا صحبت میکنیم

_باشه میبندم دهنمو ولی این ماجرا اینجا تموم نمیشه

زود قطع کرد

رسیدیم به خونه درو باز کردم و دستشو گرفتم کشیدمش تو اسانسور یه ریز داشت گریه میکرد پارد خونه شدیم و درو قفل کردم

_میخاستی منو بزاری بری؟

_نمیخام زندگیتون خراب شه

داد زدم

_تو چی میدونی از زندگی من که نمیخای خرابش کنییی؟ هااان؟ میدونستی اگر پیدات نمیکردم چه اتفاقی برات میوفتاااد؟

هیچی نمیگفت و سرش پایین بود

_از این به بعد در همه جا قفله حتی پنجره و بالکن، هرشب تو اتاق خودم بغل من میخابی فهمیدی؟

_چ.. چشم

هق میزد و گریه میکرد، دلم خواهان بغلش بود ولی نمیتونستم از خطاش بگذرم اگز ایندفعه چشم پوشی میکردم دفعع بعد حتما طوری میرفت که دیگه دستم بهش نرسه

هنوزم باورم نمیشه منو میخاست بزاره و بره

(مائده)

خوشحالم از اینکه نزاشت برم ولی اینقدر ازم عصبی و ناراحت بود و فکر نکنم حالا حالا علی مهربون برگرده

(محمد علی)

معدم به جوش و خروش در اومده بود سردرد داشت بیهوشم میکرد

با اخم وارد اشپزخونه شدم و مثلا بی توجه بهش دنبال قرص بودم. داشتم میرفتم بیزون از اشپزخونه که صدای جیغش در اومد، اب جوش که برای برنج گذاشته بود چپه شده بود روی دستش زود دست به کار شدم و دستشو گرفتم زیر اب یخ

همینطوری داشت گوله گوله اشک میریخت، زخم و قرمزی دستش روانمو بهم میریخت

_اخه من از دستت چکار کنم؟ همش خرابکاری همشش اصلا نمیخاد غذا درست کنی از فردا خدمتکار میگیرم

یه لحظه صدای گریه ش قطع شد و مردمک چشماش تو چشام دو دو میزد طاقت نگاه کردن بهش نداشتم و زود چشامو دزدیدم و با اخم دستشو باند پیچی کردم بعد چند وانیه بلند تر از قبل زد زیر گریه عصبی از اینکه نمیتونم بغلش کنم داد زدم

_اهه بسه دیگه مغزم رفت

ساکت شد و منتظر موند تا کارم تموم شه ریز ریز هق میزد و سکسکه ش گرفته بود

کارم که تموم شد زود رفت توی اتاق و درم محکم بست عصبی از دست خودو رفتم تو اتاقم منتظر ایستادم تا برق اتاقش خاموش بشه

بعد یک ربع دیدم چراغش خاموشه و خابیده رفتم تو اتاقش، نور چراق اباژور صورت خیس از اشکشو نشون میداد، هنوزم توی خاب هق میزد. سعی کردم زخم دستشو نادیده بگیرم تا حالم بدتر نشه

صورتشو اروم ناز کردم و اشکاشو پاک کردم

تا دم دمای صبخ رو صندلی نشسته بود و نگاهش میکردم صبح که داشتم میرفتم از ترس اینکه بازم به سرش نزنه فرار کنه درو قفل کردم و رفتم.

به ماهگل خانم گفتم امروز میارمش اینجا چون زهره رفته بود و منم پیش مائده بودم پس بهتر بود بیاد اینجا و قابل اعتماد بود

(مائده)

اونقدری که بی محلی محمد علی قلبمو اتیش ژد سوزش دستم نزد

حقم داشت من داشتم فرار میکردم از کسی که جونم به جونش وصل بود

ولی من الان به اون محمد علی که بهم میگفت وروجک و اتیش پاره رو میخاد نه محمد علی که بخاطر گریه کردنم دعوام میکنه

صبح که بلند شده بودم نبود و در همه جا حتی پنجره هارو هم قفل کرده یود و رسما شده بودم یه زندانی

چیزی از گلوم پایین نمیرفت و فقط دو تا شکلات خوردم

نزدیکای ظهر بود که صدای اسانسور شنیدم و زود رفتم سمت در و منتظر شدم درو باز کنه

وقتی در باز شد قامت محمد علی اخمالو با یه زن میانسال رو دیدم

_سلام

با اخم گفت:

_سلام

بدون توجه به من رفت داخل و ماهگل خانم با سلام و اجازه وارد خونه شد

_ماهگل خانم اشپزخونه اینجاست بفرمایید

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

78 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
....Aramesh..
....Aramesh..
1 سال قبل

پس کو پارت ادا جون لطفا بزار

𝕾𝖚𝖌𝖆𝖗 𝕲𝖊𝖓𝖎𝖚𝖘
𝕾𝖚𝖌𝖆𝖗 𝕲𝖊𝖓𝖎𝖚𝖘
1 سال قبل

ادا پارت گذاری تو من موندم😐

Aida
Aida
1 سال قبل

ادا جون پارت جدید کی میاد شما گفتی راس ساعت شش می زاری؟

Aida
Aida
1 سال قبل

پارت جدید چی شد؟

Aida
Aida
1 سال قبل

پارت جدید کو؟

Aida
Aida
1 سال قبل

عزیزم پارت جدید چه ساعتی میاد؟

..Aramesh..
..Aramesh..
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

پس کو ادا جون میشه بزاری🥲🥺

Tamana
1 سال قبل

چقدر عصبانیی😐چرا پنجره رو کشیده خب🚶‍♀️🤦‍♀️😂

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
1 سال قبل

اداجان اگه چند روز نیومدم سایت نگرانم نشو میخوام برگردم تهران احیانا نتونم خیلی گوشی دستم بگیرم تا جایی که بتونم میام برات کامنت میزارم اگر نیومدم نگرانم نشو باشه دردونه

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

عزیزی🥀

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
1 سال قبل

ادا جان شما احیانا فردا مدرسه ندارید به امید خدا🤨 چرا هنوز بیداری بچه

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

بگیر بخواب بچه
اگر اون گوشی لامصب رو بذاری کنار خوابت میبره

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
1 سال قبل

🤨

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

نه مگه برای تو فرستادم فسقلی داشتم ایمیلم رو درست میکردم ببینم پروفایلم درست میشه یانه😂

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

فسقلی😂

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

امکان مرگ!😂 نه عزیزم موجب درد و گرفتگی میشه یک با یکدونه آرامبخش برطرف میشه

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
1 سال قبل

😂

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
1 سال قبل

🤣🤣🤣🤣خدایی گرفتار شدیما

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
1 سال قبل

🤨

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
1 سال قبل

🤨

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
1 سال قبل

سرم رو بکوبم به دیوار🤦‍♂️🤨
چرا سایت اینجوری میکنه

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

برا توهم سایت تبلیغ میاره؟؟؟

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

آفرین دردونه صبوری کن😂
فحشم نده دختر خوبی باش

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

ادااا آرام خواهرمن

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

اسپاسم عصبیه

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

یعنی گرفته گی اعضلات وقتی آدم خیلی عصبی میشه ماهیچه های بدن منقبض میشن تا بتونن از قلب و اطراف قلب محافظت کنن وقتی جوونی و سنی نداری ماهیچه های بدنت منقبض میشه نتیجه اش میشه درد تو منقطه ی گرفتگی ولی وقتی پا به سن بزاری ماهیچه ها ضعیف میشن علاه بر اینکه ماهیچه ها ی اطراف میگیره به عروق قلبم آسیب میزنه

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

اون بخاطر کم تحرکی فسقلی اگر روزی نیم ساعت ورزش کنی اینجوری نمیشی

سارا
سارا
1 سال قبل

اسم نویسنده محترم این رمان چیه همتون یامیگیدادا یا خودشون رو رمانزدن جوجه رنگی ،میشه بگید اکر راضی هستیدالبته، ممنون

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
1 سال قبل

دردونه نیستی؟

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

خوش اومدی فسقلی

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
1 سال قبل

یاالله
صاحب خونه
کسی خونه نیست؟

𝖓𝖆𝖋𝖆𝖘
𝖓𝖆𝖋𝖆𝖘
پاسخ به  خواننده ناشناس
1 سال قبل

بفرما چادر سرمونه هاهاها😂
من هستم 😂

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  𝖓𝖆𝖋𝖆𝖘
1 سال قبل

چطوری نیم وجبی

𝖓𝖆𝖋𝖆𝖘
𝖓𝖆𝖋𝖆𝖘
پاسخ به  خواننده ناشناس
1 سال قبل

خوبم خودت چطوری داداش؟؟
انگار خیلی رو به راه نیستی:(

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  𝖓𝖆𝖋𝖆𝖘
1 سال قبل

خداروشکر که خوبی آبجی
راستشو بخوای نه روبه راه نیستم ولی میگذره با بدی خوبی میگذره آبجی

𝖓𝖆𝖋𝖆𝖘
𝖓𝖆𝖋𝖆𝖘
پاسخ به  خواننده ناشناس
1 سال قبل

الان گوشیم شارژ ندارع و زیاد سرتم نمیبرم
اما اینو بدون زمین گرده و میچرخه لطفااا به جنبه مثبتش فکر کن خب؟؟ یه مدت بیخیال بقیه شو یکم به فکر خودت باش ببین چقد به خودت زخم زدی بعد به خودت قول بده خودت مرحم روی زخمات باشی باور کن همه ادما یه روزی به ادم ضربه میزنن از نظر من خود ادم تکیه گاه خودش باشه خیلی بهتره من هیچ وقت دوست ندارم با کسی درد دل کنم و خودم همیشع باعت حال خوبم بودم و از این بابت راضیم توام همین باش یه مدت بیخیال همه شو اولویتت فقط و فقط خودت باش و خودت خب؟؟ کارایی که بهشون علاقه داری و انجام بده من اگر مرد بودم واسع یه مدت همه رو ول میدادم میرفتم گوشیمم خاموش میکردم به هیچیم فکر نمیکردم تا ذهنم اروم شه تا قلبم روحم اروم شه بعد برمیگشتم اونم قوی تر از قبل
و الان به خودت به ادا که خیلی نگرانته و حتی من قول بدع خودت حالتو خوب کنی نزاری کسی باعث حال خرابیت باشه
با تشکر خیلیم حرف زدم😂

𝖓𝖆𝖋𝖆𝖘
𝖓𝖆𝖋𝖆𝖘
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

باید باشه وگرنه انقدر رو مخش راه میریم تا خسته شه همون کارو انجام بده😂

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

دورازجونت فسقلی بز چیه آخه😂 شما جوجه رنگی هستی

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

چرا دیگه میخوام یک مدت گوشیم رو خاموش کنم😈😉😂

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

🤣🤣🤣🤣 از دست تو آتیش پاره

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  𝖓𝖆𝖋𝖆𝖘
1 سال قبل

عزیزدلی نیم وجبی
خواهر قوی خودمی
چشم قول میدم سعی کنم یک مدت برای خودم باشم

درسته دلم میخواد یک مدت بزنم به کوه و بیابون برای خودم باشم گوشمم خاموش کنم راستشو بخوای زدم به دل کوه ولی نتونستم بیخیال اطرافیانم باشم گوشی که دم به دقیقه زنگ میزنه رو نادیده بگیرم بگم گور بابای دنیا و آدماش

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

حسود کوچولو
طفلی نفسم خواهرمه
چاقوهم بده من عموجون خطرناکه

Aida
Aida
1 سال قبل

دستت طلا

Aramesh..
Aramesh..
1 سال قبل

ادا ژونم مرسی عالیه 😍❤

Aramesh..
Aramesh..
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

نهههههههه ولی خواهشن زیاد باشه یک پارت کمه 🥲😭

Aramesh..
Aramesh..
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

منم بلدم از چاقو استفاده کنم🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪😂😂

kim
kim
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

امشب پارت دیگع نمیذاری؟
ترو خدا مارو تو خماری نزار) ♡

دسته‌ها

78
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x