فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان آرزوی عروسک
رمان آرزوی عروسک

رمان آرزوی عروسک پارت 89

  گوشه ی چشمش رو چین داد و با شک پرسید: _یعنی برمیگردی؟ شونه ای بالا انداختم و گفتم: _بالاخره که بدون خداحافظی نمیتونم برم! سری به نشونه ی تایید تکون داد.. چندروز بعد… کلافه به موهام چنگ زدم و درجواب غر زدن های مامان گفتم: _مامان میشه خواهش کنم

ادامه مطلب »
رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 221

  منو به خودش فشرد و گفت: -بهت قول میدم همچی رو درست میکنم.قول میدم… مکث کرد.ابروهاش رو داد بالا و گفت: -قول شهرام همیشه قول بود…اینو دیگه قبول داری که ؟ آغوشش گرم بود. اونقدر گرم که دلم نمطخواست ازش جدا بشم.سر انگشتامو آروم و آهسته رو کمرش بالا

ادامه مطلب »
رمان بوسه بر گیسوی یار
رمان بوسه بر گیسوی یار

رمان بوسه بر گیسوی یار پارت 46

  -اونجا چرا؟! نمیگذارد دو ثانیه هم از پیام بگذرد و جواب میدهد: -خب بیا خونه م! انگار آماده کرده بود خبیث! -حیاط هم میشه حرف زد… -چنگیز تو حیاطه…میخوای باز بپری بغل من؟ چرا قلبم فرو میریزد؟! چه ریزش چندش آوری! -نه ممنون، میام پشت بوم… امیدوارم الان یک

ادامه مطلب »
رمان رسپینا

رمان رسپینا پارت 62

  آوا بود ، اینکه اومده بود اینجا تعجب کردم اما سعی کردم فکر منفی نکنم پس در رو باز کردم و تا برسه نشستم رو مبل دوباره ، در ورودی رو نیمه باز گذاشته بودم _کی بود رسپینا ؟ _آوا بود الان میرسه بالا آرام که از اتاق اومده

ادامه مطلب »
رمان گریز از تو
رمان گریز از تو

رمان گریز از تو پارت 16

  _وظیفه؟ اینکه همه ازت اطاعت کنن وظیفشونه؟ باشه… خب وظیفه ی من بدبخت چیه؟ لال موندن و حبس شدن تو این خونه؟ نگاه ارسلان در همان فاصله چسبید به لب های دخترک. فکش سفت شد و جنگل چشمهای یاسمین بارانی تر… تمام دنیا برایش شده بود یک نقطه ی

ادامه مطلب »
رمان ناسپاس

رمان ناسپاس پارت 49

  دوره ام کرده بودن و کنجکاوانه تماشام میکردن. با هردو دست غذا میخوردم و فکم ثانیه ای از جنبیدن متوقف نمیشد. حتی امیرسام هم رو لبه های تخت زیر درخت ها نشسته بود و هرازگاهی دل از تلفن همراهش میکند و نگاهی به من مینداخت. شیرین کم صبر از

ادامه مطلب »
رمان گلاویژ

رمان گلاویژ پارت آخر

  _ وقتی تورو با اون زنه دیدم ازت متنفرشدم.. آره ازته قلبم نبود و بعداز اون با اینکه ازت بدم میومد ولی بازم یواشکی دلتنگت میشدم وبرات گریه میکردم.. میون حرفم پرید وگفت: _اون خانوم همکارم بود.. اما دیدم شرایط حرص دادنت مهیا شده بهش دامن زدم و گذاشتم

ادامه مطلب »
رمان دلارای
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 157

  قبل از اینکه بحثشان ادامه پیدا کند صدای زنگ در ابرو هایش را در هم فرو برد …… کسی به در کوبید و بعد صدای مروارید آمد _آلپ ارسلان ؟ باز کن درو دلارای وا رفته چشمهایش را بست همین یک قلم را کم داشت که خدارو شکر از

ادامه مطلب »
رمان هم دانشگاهی جان

رمان هم دانشگاهی جان پارت ۷۰

.         صدای آهنگ طنین انداز روحم بود روح و روانمو آروم میکرد + نمیخوای چیزی بگی دلوین؟ به صورتش نگاهی انداختم با لطافت گفتم: _ نه..الان نه..حال دلم یکمی نا ارومه..فقط همین.. + هر وقت کسیو خواستی که باهاش صحبت کنی هر ساعت شب و روز

ادامه مطلب »
رمان دل زده

رمان دل زده پارت 23

زنعمویش نگاهی به هانا انداخته با تشر لب زد :‌چرا اینجا نشستی برو دیگه هانا گویی فراموش کرده باشد تند از جا برخاست ، به سمت اتاقش حرکت کرده چشم پر غلظتی هم نصیب مادرش کرد ، اما این میان در قلب عاشق سمیه هلهله به پا بود هنوز آرمین

ادامه مطلب »
رمان گلاویژ

رمان گلاویژ پارت 169

  پلک هاشو محکم روی هم فشار داد و دست هاشو که روی میز بود مشت کرد و گفت: _من نمیخوام کار به دعوا و کولی بازی بکشه گلاویژ.. دارم سوال میپرسم مثل آدم جواب منو بده! اصلا فکرکن من مرده ام.. جنازه ی من رو خودت با دست خودت

ادامه مطلب »
رمان گلادیاتور
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 70

  با چشمانی گشاد شده از خشمی که انگار زبانه های آتش از آن بیرون می جهید ، آرام از مقابل گندم بلند شد و سمت سیروس چرخید و چنگ به دو لبه پیراهن در تن او زد و پیراهنش را میان مشتش جمع کرد . ـ خودت بگو چه

ادامه مطلب »

رمان های کامل

دسته‌ها