رمان آوای نیاز تو پارت 248

5
(2)

 

 

خیره تو چشماش می‌خواستم حقیقت رو بفهم که سری به معنی آره تکون داد… با دوتا دستام کلافه دستی رو صورتم کشیدم و‌ پشتم و بهش کردم که صدای ضعیفش با لکنت به گوشم رسید

_مَ..من نیومدم بچمو بندازم وبال تو!

تو… تو گفتی اومدی بچتو بندازی گردن من اما…. اما مَ…ن حتی نمی‌خواستم بهت بگم به اسرار فَ…فرزا..ن گفتم بهت!

این طوری نیست که… که بخوام بَ…بَچم و وبال کسی بندازم من حتی…. نمی‌خوام کِ…که اسمم بره تو شناسنامه کسی!

خو… خودم از پس خودم بر می…یام… حتی اگه بچرم نخوای من…‌ مشکلی ندارم ح..حتی به کسی چیزی نمیگم که این بَ…بچه بچه ی ت..تو!

حتی به خودشم وقتی بُ..بزرگ شد نمیگم که تو پدرشی من نمی…خوام وبال کسی با‌…شم نه خودم ن..نه بچم من فقط با… باید بهت می‌گفتم تا فردا نگی نگفتی

 

اسم فرزان و که آورد انگار وجودم و آتیش زدن نگاهم و بهش دادم و جدی گفتم:

_اونی که تا الان خونش بودی و همه جا دست تو دست هم می‌رفتین و برات یقه جر میداد همین که فهمید حامله ای اِسرار کرد بیای سمت من!؟

بابا عجب غیرتی داره که یه زن حامله رو با تیپا از خونش پرت کرده بیرون و بهش گفته هری

 

دستاش مشت شد که عصبی تر ادامه دادم

_ثانیا بچم بچت نکن این وسط واسه من!… بچم بچت وقتی معلوم میشه که تست تعیین اَبووَت بدی تازه برو دعا کن اون بچه بچه ی من نباشه که روزگارت و سیاه میکنم آوا!… روزگارت و سیاه میکنم چون با نطفه ای که مال منه با بچه ای که مال من رفتی با فرزان!

اون بچه اگه اگــــــــه برای من باشه وبال گردنم نیست بچمــــه اما تو…

 

سکوت کردم و با مکث ادامه دادم

_تو بعد زایمانت بهتر باز برگردی پیش کسی که تا الان شباتو پیشش صبح میکردی!

 

 

×

 

 

آوا*

 

بغض گلوم و میفشرد اما این بار سعی کردم اشکی نریزم… لبم و تر کردم و با یاد جمله فرزان که گفته بود “برات مهم نباشه کی می‌خوادت کی نمی‌خوادت خودت مهمی که خودتو بخوای” تصمیم گرفتم به جا این که خودم و ضعیف نشون بدم مثل خودش بی پرده و بی ملاحضه حرف بزنم اما مگه لکنتی که گرفته بودم اجازه میداد

_مَ…نم

منم‌ همین نظر و دارم چو…چون مَن دلم خیلی ازت پره خیلــــی!… مَع…معنی خیلی و می…میدونی؟!

یع..یعنی مهم نیست دیگه چقدر دلم بخوا…بخوادت

یعنی مهم نی…نیست چ…چقدر حسرت ز…ندگی با تو و بچمون و بخورم‌یعنی..‌. من دیگه خو…خودم خطت زدم

یعنی حتی دیگه نیم‌ نگاهی به قلبم نم…نمیکنم یعنی… فقط… من مادر بچتم و تو پدر بچه ی من همین

 

نگاه عصبیش از بین رفته بود… اگار که بهت زده شد و با مکث سری تکون داد

_جالبه… خیلی جالبه اونی که خیانت میکنه و میزاره میره و از سر لجبازیم برنمیگرده اونی که با بچه من با بچه تو شکمش با یه مرد غریبه بوده اونم شیش ماه تمام الان داره دست پیش میگیره پس نیفته!

البته ایرادی نداره الان‌ اکثرا هرزه پسند شدن به این کارات ادامه بده ببینم به کجا میرسی ادامه بده ببینم تو چشم بقیه به چشم چی دیدی دیده میشی حتی تو نگاه بچت که یه روزی بزرگ میشه!

 

با پایان جملش نیشخندی زد و از اتاق زد بیرون ولی من باورم نمیشد همچین حرفایی و از جاوید شنیدم… چونم از بغض میلرزید و حال بدم باز داشت بدتر میشد… برای این که فقط به بچم آسیبی وارد نشه تکیه دادم به متکا پشتم و چشمام و بستم و زیر لب زمزمه کردم

_عیب نداره همین جوری ندونسته زخم بزن

زخم بزن ببینم بعدش وقتی حقیقتارو فهمیدی چیجوری میخوای این زخمارو درمون کنی!… عیب نداره!

 

 

×

 

تو ماشینش ساکت و صامت نشسته بودیم و وقتی خیابونی که به شرکت راه داشت و رد کرد نگاهم و بهش دادم و سکوت بینمون و شکوندم

_کجا داری میری!؟

 

خیره به جلو حتی نیم نگاهی بهم نکرد که ادامه دادم

_با توام

 

_خونه

 

_یع…یعنی چی خونه!؟

کدوم خونه!؟‌

وایسا همین جا وایسا من با تو بهشتم‌ نمیام‌ وایسا

 

بدون این که نگاهم کن همون طور خونسرد ادامه داد

_منم نمی‌برمت بهشت، دارم می‌برمت جهنم و بهت نشون بدم!

 

با پایان حرفش لرزی تو بدنم نشست و یک کله با استرس در ماشینش و باز کردم… نگاه پر بهتشو بهم داد و اخمی کرد که با صدای بلند گفتم:

_بهت میگــــم وایــــسا…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
اشتراک در
اطلاع از
guest

20 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
هامون
هامون
10 ماه قبل

منم دیگه نظری نمیدم ولی قبول کنید همه رمان هایی که نوشته میشه فقط دخترا رو تحقیر می کنند که چنین چیزی واقعیت نداره و این که خیلی طولانی شده و خسته کننده و جذابیت دیگه نداره یا حق

P:z
P:z
10 ماه قبل

بیاین یاد بگیریم همدیگرو قضاوت نکنیم دوستان
ببینین الان ماجرای این آوا و جاوید رو؟اگه اون قسمتی که خونه فرزان بود رو نمینوشت و ما این تیکه ها رو میخوندیم میگفتیم حق با جاویده و اگه خونه ی فرزانو بعدا فلش بک میزد پشیمون میشدیم
حداقل اینو میتونیم از این رمان یاد بگیریم

نوش
نوش
10 ماه قبل

امروز تصمیم ب ترک رمان میگیرم ن چون رمان مذخرفه
چون دلم تیکه پاره میشه که هم جنسای خودم ب خودمون توهین میکنن اینجوری
دخترای عزيز امیدوارم ی روز بیاد ک بفهمین با روسری از سر برداشتن ب حقوق مون نمیرسیم بلکه با حمایت از همدیگه ب جاهای خوب می‌رسیم…..

yegan
yegan
پاسخ به  نوش
10 ماه قبل

خیلی حقق گفتی..ولی چه کنیم ک کاریش نمیشه کرد تا وقتی خودمون خودمونو ببریم زیر سوال همینهه حالا اگه این رمانارو پسر مینوشت یه چیزی😂 ولی اصلا قابل قبول نیست این وضع)اون از دلارای اون از ماتیک اون از حورا اینم از این خب که چی؟!مثلا میخواین جیو ثابت کنین با پایین آوردن جایگاه زن!؟خود زنی داریمم؟؟

......
......
پاسخ به  yegan
10 ماه قبل

خیلی حرفت رو قبول دارم قشنگ جنس مونث داخل رمان دلارای شخصیتش رفته زیرسوال کدوم دختر عاقلی مهم ترین داراییش که همون نجابتش هست رواینقدمیبره زیرسوال اونم دخترهمچین خانواده ای بره خودشو بچسبونه به یه پسری که تختش خالی نمیشه اینقدرم تحقیربشه وکتک بخوره .یادختره بهش تجاوز میشه وعاشق متجاوز خودش میشه یعنی با تریلی ازرو زن ها رد شدن بااین رمان نویسیشون

🙃...یاس
🙃...یاس
10 ماه قبل

حمایت از رمانهای خاله فاطی😎
#هشتک_حمایت_❤

علوی
علوی
پاسخ به  🙃...یاس
10 ماه قبل

حمایت حمایت ✊✊✊✊✊✊

yegan
yegan
پاسخ به  🙃...یاس
10 ماه قبل

توروخدا دیگه اینو نذار حداقل برا این رمانا دیگه نذارر

علوی
علوی
10 ماه قبل

این سگ شدن جاوید به قول خودش خیلی رو اعصابه. مردک زنش رو طلاق داده رفته زن دیگه گرفته و بعد انتظار داره زن طلاق داده‌اش به فکر آینده و ازدواج دوباره هم نیوفتاده باشه.
تازه دختره خونه داداشش محفوظ و دست نخورده مونده. این پشت سر هم داره مدعا پر می‌کنه.
این بددهنی و سگ شدنش خیلی ستمه! اون شب قبل از طلاقشون هم با این اخلاقش دختره رو از خودش زده کرد.
فکر کنم یه سیلی دیگه هم نیاز داره

Bahareh
Bahareh
10 ماه قبل

ای بابا آوا و جاوید چقد با هم نسازن خستمون کردن این دوتا لجباز مخصوصا آوا

نوش
نوش
پاسخ به  Bahareh
10 ماه قبل

شوهرت میگه هرزه بهت
اون‌وقت آوا لجبازه؟ تبارک الله

هامون
هامون
پاسخ به  نوش
10 ماه قبل

اگه مثل آدم از اول حرفشو بزنه بهش این حرفا زده نمیشه اصلا از خودش دفاع نمیکنه نمیگه بین من و فرزان چیزی نیست لج آدم و در میاره و باعث میشه که قضاوت بشه

هامون
هامون
10 ماه قبل

بعدم آوا تکلیفش با خودش معلوم نیست کلا دلش رفته برا فرزان وگرنه لال که نیست یه کلمه بگو با فرزان رابطه نداشتی فرزانم که وضعیت مادر و پدر خودت رو دیدی اگه واقعا ریگی به کفش نداره مثل مرد بره به جاوید موضوع رو بگه احتیاج به قایم موشک بازی نیست خلایق هر چه لایق لیاقت آوا همون فرزان هست

سحر
سحر
پاسخ به  هامون
10 ماه قبل

فرزان ک عالیه ولی خاک تو سر اوا ک عاشق اون جاوید آشغاله

هامون
هامون
پاسخ به  سحر
10 ماه قبل

فرزانم یه آشغالیه مثل جاوید اون خیلی بهتر نیست

yegan
yegan
10 ماه قبل

ای بابااا خب الان ک باز باید سگ شدن جاوید رو نظاره گر باشیم تا مدتا پس)!من نمیتونم ببینم این دوتا اینجورین خداا یا اصن کاش نمیگفت به این مردک.انقد خره ک ب آوا میگه تو خیانت کردی کسی جز خود دیوانش حتی دستشم ب آوا نخورره حتی فرزان ولی خودشو نمیبینه ک خیانت اصلیو اون کرد با رفتن با ژیلا ک حتی فک کنم رابطم داشتن)
نویسنده جان اگه همینطوری میخوای پیش بری و مث رمان ماتیک حالا حالاها سگ شدن جاویدو داشته باشیم بگو ک من تکلیفمو بدونم و دیگه رمانو نخونم 🙂 🙂

آخرین ویرایش 10 ماه قبل توسط yegan
سارا
سارا
پاسخ به  yegan
10 ماه قبل

اول انقدر خوب شروع کرد وجذاب نویسنده وپارتا طولانی نسبت به حالا که دنبال کردیم همه رمانوومجذوبش شدیم ولی دیگه خیلی داره لوث وتکراری میشه هرروزبدترازدیروزواین یعنی توهین به شعورمخاطب وسخته پذیرشش وغیرقابل قبول

yegan
yegan
پاسخ به  سارا
10 ماه قبل

دقیقا..من اصن لزومی نمیبینم اینجور رمانارد بخونیم مثلا چی میخواد بهمون یا بده ب کجا برسیم؟!اینکه از خودمون زده بشیم! من نمی دونم نویسنده اینا چه پدر کشتگی با هم جنسای خودشون دارن والا)

هامون
هامون
10 ماه قبل

یعنی کلا دیگه خیلی بیخود شده و تکراری تمومش کن تا خرابترش نکردی همش دعوا همش جر و بحث تکراری یا آوا با فرزان یا آوا با جاوید دیگه خیلی بی مزه شده مثل قبل جذاب نیست

camellia
camellia
پاسخ به  هامون
10 ماه قبل

خداوكيلي راست ميگي.همه اش تكرار مكرراته.ديگه يه موضوعو بارها تكرار ميكننن،انگار كه اسكولن.بعد يه دفعه با هوش ميشن براي وقتي به ضرر شخصيت اول داستانه.قبول دارم رمانه واقعي نيست ولي ديگه ابكي هم خوب نيست.

دسته‌ها

20
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x