رمان نغمه دل پارت2

3
(5)

رمان نغمه دل
_حیف که ازش بزرگترم و علا بخاطر دستپختش حتما میگرفتمش
حرصی از دستش گفتم
_رضا بشین غذاتو کوفت کن اینقدر حرف نزن
_به جان تو دروغ نمیگم، این دختر به این خوبی کجا و اون ستارع که مامانم میخاد بندازتش تو دامنم کجا؟
رضا چون شکمو بود این حرفا رو میزد
بعد یه استراحت نیم ساعته بلند شدین و رفتیم سرکار، سرکارگز چاپلوس به ریش منو رضا هی اقای مهندس می بشت و میرفت رو مخم خداروشکر ساختمون تا چند ماه دیگه حاضره و راحت میشم از دستش
شب بود و خسته و کوفته رفتیم خونه، چراغو که روشن کردم دیدم خونه تمیزه فهمیدم کار مائدس، این دختر اینقدر مهربونع که هردفعه که میدید ما از خونه میریو حتی تا رخت خوابمون هم جمع میکرد و خونه رو تمیز میکرد
رضا تا رسید سوتی کشید و گفت:
_حتما با ننم باید بیام این دخترو بستونم، لعنتی همه چی تمومه
همیشه مزه میریخت انگار پسره 20 سالس خجالتم نمیکشه
داشت همینطوری خزعبلات بهم میبافت و صدای زنگ در اومد و نزاشت برم و ژود یورش برد سمت در
_به به مائده حونم چطوری دختر؟ تو که از خجالت مارو اب کردی
_س… سلام…. خسته نباشید… خوا…. خواهش میکنم…. کاری نکردم که
تا دیدو دختره بدبخت داره سکته میکنه رضا رو کشیدم کنار که دیدم مائده عین بید میلرزع دیدم سینی غذا دارع میوفته که ازش گرفتم
حتی فرصت نداد تشکر کنم ازش دختره خنگ……..

(مائده)
_حاج بابا توروخدا نزار اینجوری منو ببرن بخدا تا اخر عمر هرکاری بگی میکنم
_گریه نکنم دختر بخدا منم نمیتونم کاری کنم میبینی که همه بزرگان با این وصلت موافقت کردن
همینطوری داشتم اشک میریختم یعنی فردا قرار بود از پیش حاج بابام برم و با یه پیرمرد 50 ساله ازدواح کنم تا بچه براش بیارم یه وارث خدایا کمکم کن
(محمد علی)
صبح فکر میکردیم بازم قراره مائده برامون صبحانه بیاره و در کمال پرویی از لطف این دختر سو استفاده می کردیم که فتنه خان گفت: عی بابا روده کوچیکه بزرگه رو خورد و رفته سراغ معده پس ابن دختر کجاس؟
_چقدر پرویی تو عهه! مگه وظیفه اونه؟ بلند شو دوتا تخم مرغ بزت کوفت کن اینقدر رو مغز منو نخور حتما حوصله نداشته
_نوچ باور کت نمیچسبه بهم، بعدشم ما هر دفعه که میایم حتی اگر حالش بد باشه برامون میاورد، یه داستانی داره حتمی
راست میگفت ولی به ما ربطی نداشت
_بس کن دیگه اگر نمیخوری بلند شو بریم بیرون بخوریم
_باشه بریم
وختی از در خونه بیروت اومدیم مائده تو حیاط نبود
این دختر حتما یه اتفاقی براش افتاده ولی ولش کن به ما چه
دم دم های غروب بود

دم دم های غروب بود که برگشتیم، بعد صبحانه رفتیم سر ساختمون و کار نفهمیدیم چجوری وقت گذشت
وختی رسیدیم دیدم مائده یه گوشه کز کرده، تا پارک کردم رضا پرید بیروت و رفت سمتش
_به به مائده خانوم، نگفتی صبح این بدبختل گشنه میمونن یه اب و نونی بدم بهشون؟
رضا اینو به قصد شوخی گفت ولی مائده یه نگاه به من کرد و بغضش شکست و هق هق کنان رفت سمت خونه
این دختر یه چیزیش شده بود و علا بارها رضا باهاش شوخی کرده و اپت با خجالت سرشو مینداخت پایین و اروم میخندید ولی حالا….
داشتم تو لپ تاپ کارای شرکت رو میکردم که صدای ساز و دهل امد رضا تا صدا رو شنید پرید بیرون و بعد چن دقیقه اومد خونه و گفت: بلند شو بیا مائده رو دارن میبرن
زود پردیم بیرون دیدم مائده بغل پدربزرگش داره گریه میکنه
_چیشده حاج حسن؟ مائده خانم اتفاقی افتاده؟
_چی بگم بابا جان دختر دست گلم تنها داراییمو دارن میبرن منم کاری نمیتونم بکنم
عصبی از این حرف دیدم یه پیرمرد خیکی از روی الاغش اومد پایین و اومد به سمتمون
_اومدم عروسمو ببرم
_مش رحیم توروخدا به جوونیظ رحم کن گناه داره بچم
_بچه کجا بود؟ 17 سالشع کی میاد بگیرتش؟ بده ببرمش یه نون خور کمتر
عصبی از این حرفای کوتاه فکرش گفتم: اخه یعنی چی؟ این دختر همسن بچته زشته بخدا
_بفرما برو به شما ربط نداره این دختر از دوماه پیش برای من بود و حالا هم برای من میشه
طی یه تصمیم یهویی گفتم…….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (1)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.2 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 2.7 (3)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

15 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
𝖓𝖆𝖋𝖆𝖘
𝖓𝖆𝖋𝖆𝖘
1 سال قبل

رمان منو یاد دو نفر میندازه!
ادا خودشونن درستع؟

Eda
Eda
عضو
1 سال قبل

داستانش تکراریه پسره با دختره ازدواج میکنه و اول دختره خجالت میکشه و … بعدش زندگی عاشقانه ای شروع میشه که زهره بیاد گند میزنه
یکم خلاقیت داشته باشین حداقل ، فکر کردم موضوعش با بقیه رمان فرق داره
.
.
شاید تکراری باشه بنظرتون و من بهش احترام میزارم
ولی میتونین نخونین😊🙏🏻
ممنون بابت انتقادتون

شوگا
شوگا
1 سال قبل

مث رمان زاده نوره یکم ولی اون خیلی خیلی بهتر بود در کل بدک نیس این رمان!

رایا
رایا
پاسخ به  شوگا
1 سال قبل

اوم‌ خیلی خوب بود زاده نور

Eda
Eda
عضو
پاسخ به  شوگا
1 سال قبل

کلا دو پارت دادم لطفا بزارین کمی جلوتر بریم
ولی بله شاید بعضی از تیکه هاش شبیه باشه
ممنون بابت انتقادتون🙏🏻🙏🏻

شادی
شادی
1 سال قبل

خیلی مسخرست

Eda
Eda
عضو
پاسخ به  شادی
1 سال قبل

ممنون بابت انتقادت
ولی میتونی نخونی😊🙏🏻

شادی
شادی
پاسخ به  ✞ΛƬΣПΛ✞
1 سال قبل

به تو چه ؟

Yas
Yas
1 سال قبل

ادااا عالی بود😍😍
خیلی گشنگ بودددد❤❤
آجیی لدفن تند تند پارت بیژار🥺🥺

Eda
Eda
عضو
پاسخ به  Yas
1 سال قبل

چشم♥

v.v.v
v.v.v
1 سال قبل

داستانش تکراریه پسره با دختره ازدواج میکنه و اول دختره خجالت میکشه و … بعدش زندگی عاشقانه ای شروع میشه که زهره بیاد گند میزنه
یکم خلاقیت داشته باشین حداقل ، فکر کردم موضوعش با بقیه رمان فرق داره

Yas
Yas
پاسخ به  v.v.v
1 سال قبل

شما با موضوعش مشکل داری؟ نخون عزیزم کسی زورت نکرده
درضمن داستانش براساس واقعیته

رایا
رایا
پاسخ به  v.v.v
1 سال قبل

فکر نمیکنم کسی زورت کرده باشه بخونی؟ خیلی ام رمانش قشنگه 😍

Niki
Niki
1 سال قبل

مرسی ادا جونم 🥰💋
عالی بود
بی چاره مائده😭

دسته‌ها

15
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x