11 دیدگاه

رمان نغمه دل پارت 7

3.3
(10)

 

8 سال پیش پدرم بخاطر موقعیت شغلیش با شریکش تصمیم گرفتن منو زهرا با هم ازدواج کنیم اونموقع هنوز بچه بودم و تصمیم گرفتن فقد اسمی روی هم بزاریم و چند سال گذشت و وقتی عقل رس شدم فهمیدم عشق رو نمیشه زوری بدست اورد و تصمیم گرفتم بگم منصرفم از این وصلت اما مریضی پدرم نزاشت بگم و سکوت کردم

بخاطر مریضی پدرم قرار شد زودتر ازدواج کنیم اما دقیقا یک هفته قبل ازدواجمون پدرم و پدر زهره یه سفر کاری رفتن و ماشین تو جاده ترمزش برید و ماشین افتاد ته دره

بعد از مرگ پدرامون و سالشون بخاطر وصیتشون ما ازدواج کردیم

چند ماه بعد از ازدواجمون زندگی شکل یک نواختی گرفت و دیگه خبری از عشق زهره نبود

میخاستیم بچه دار بشیم ولی زهره گفته بود امادگیش رو نداره و بعد چند سال فهمیدم بخاطر سقط بچمون دیگه نمیتونیم بچه دار بشیم بعد از فهمیدن این موضوع شدم یه ادم یخی که هیچ انعطافی نداره و فقد برای اینکه از فضای خونه دور باشه به کار پناه بردم و کم کم دیگه با زهره رابطم سرد شد حتی دیگه باهم رو یه تخت هم نمیخوابیم بخاطر اینکه شبا دیر میام و زهره غر میزنه میرم تو اتاق مهمون میخوابم

تو همین فکرا بودم و نفهمیدم کی مهمونارفتن، رفتم اتاق و دوش گرفتم و خوابیدم

………………………..

صبح داشتم صبحانه میخوردم که دیدم زهره شاد و شنگول اومده و عزیزم داره میبنده به ریش نداشتم

مطمئنا یا کارتش خالی شده یا قراره کاری کنه

_سلام صیخ بخیر

_سلام

داشتم قهوه ام رو میخوردم که حدسام به واقعیت تبدیل شد

_عزیزم منو دوستام برنامه گذاشتیم بریم ترکیه برای عید لباس بخریم بریم؟

_اگر عیت دفعه قبل دوست پسراشونو نمیارن باشه ولی…..

_نه کاملا مجردیه

_باشع به حسابت پول واریز میکنم

_دستت درد نکنه

سری تکون دادم و بلند شدم

_کی پروازت؟

_ساعت پنج صبح امشب

سری تکون دادم و رفتم سر کار

امروز رضا تو شرکت هی میون حرفاش شیطنت مائده رو میکرد و من حسابی کلافه کرده بود

حدود ساعت هشت بود که کارامون تموم شد

میخاستم بعد دوهفته برم به دیدنش

ماشینو پارک کردم و رفتم بالا و در رو زدم ولی کسی باز نکرد

سعی کردم نگران نشم و خودمو قانع کنم نشنیده و درو با کلید یدکم باز کنم بهتره

رفتم تو خونه هرچی صداش زدم جواب نداد نگرانش شدم داشتم میگشتم دنبالش دیدم گوشه اتاق کز کرده

نگران رفتم سمتش و زانو زدم کنارش

سرش پایین بود

_سلام خوبی؟

_س… سلام…. خوبین؟

با دستم صورتشو گرفتم بالا

صورتش شده بود گچ دیوار و علتش رو نمیفهمیدم

_چیزی شده؟

_نه… نه شما برین

_کجا برم؟

_منظورم… اینه….. برین اتاقتون استراحت کنین

نه مثل اینمه واقعا یه جیزی شده بود، دستشو کرفتم بلندش کنم که صدای جیغش در اومد

از تعجب داشتم شاخ در میاوردم

دختر ارومی که من میشناختم با این دختر روبروم هیچ شباهتی نداشت

_چیزیت شده؟

_نه خوبم توروخدا برین

نگاهی به دستش که روی دلش بود کردم

مشکوک شدم و حدسیاتی زدم ولی نمیخاستم با حرفم خجالت زدش کنم ولی نمیشد اینطوری باید میفهمیدم دردشو

(مائده)

اخه خدایا الان وقت اومدنش بود؟ خدایا حالا من چکار کنم؟ هم نیاز به پد داشتم هم روم نمیشه چکار کنم؟ واییی

(محمد علی)

نه نمیشد اینطوری رهاش کنم پس مجبورا پرسیدم ازش

_مائده؟

_ب… بله؟

_پریودی؟

چشاش شد عین انار تند تند اشکاش میریخت و این نشون از صحت حرفم میداد

خندم گرفته بود از خجالتش

دلم یه طوری شد انگار داشت قلقلکش میومد از رفتاراش

رفتم بغلش کردم

_اوه اوه چه دختر لوسی دارم من؟ اخه ادم برای این گریه میکنه؟ بلند شو بشین رو تخت کمرت درد میگیره رو زمین سرد

_نمی… نمیخاستم کثیف شه

_خب کثیف میشد بهتر از این بود کمر دردت بیشتر شه

نشوندمش رو تخت سرش پایین بود حتی نگاهمم نمیکرد از اینکارش خندم گرفت

سوییچ رو برداشتم و رفتم داروخانه همیشه زهره خودش این خرید هارو میکرد و من چیزی نمیدونستم هرچی که داروخونه ای داد رو خریدم و رفتم خونه

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.3 / 5. شمارش آرا 10

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۸۰۵۳۰۲۵۷

دانلود رمان ارتعاش pdf از مرضیه اخوان نژاد 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     روزی شهراد از یه جاده سخت و صعب العبور گذر میکرده که دختری و گوشه جاده و زخمی میبینه.! در حالیکه گروهی در حال تیراندازی بودن. و اون دختر از مهلکه نجات میده.   آیسان دارای گذشته ای عجیب و تلخ است و…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۷۵۴۸۵۵

دانلود رمان سیاهپوش pdf از هاله بخت یار 3 (1)

5 دیدگاه
    خلاصه رمان :   آیرین یک دختر شیطون و خوش‌ قلب کورده که خانواده‌ش قصد دارن به زور شوهرش بدن.برای فرار از این ازدواج‌ اجباری،از خونه فراری میشه اما به مردی برمیخوره که قبلا یک بار نجاتش داده…مردِ مغرور و اصیل‌زاده‌ایی که آیرین رو عقد میکنه و در…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۸ ۲۲۴۱۰۰۴۵۶

دانلود رمان ربکا pdf از دافنه دوموریه 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       داستان در باب زن جوان خدمتکاری است که با مردی ثروتمند آشنا می‌شود و مرد جوان به اوپیشنهاد ازدواج می‌کند. دختر جوان پس از مدتی زندگی پی می‌برد مرد جوان، همسر زیبای خود را در یک حادثه از دست داده و سیر داستان…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۲ ۱۱۲۵۳۶۰۸۸

دانلود رمان فلش بک pdf از آنید 8080 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان : فلش_بک »جلد_اول کام_بک »جلد_دوم       محراب نیک آئین سرگرد خشن و بی رحمی که سالها پیش دختری که اعتراف کرد دوسش داره رو برای نجاتش از زندگی خطرناکش ترک میکنه و حالا اون دختر رو توی ماموریتش میبنه به عنوان یک نفوذی..
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۵ ۱۷۲۳۵۰۰۹۵

دانلود رمان طعم جنون pdf از مریم روح پرور 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :     نیاز دختر شرو شیطونیه که مدرک هتل داری خونده تا وقتی کار براش پیدا بشه تفریحی جیب بری میکنه اما کیف و به صاحباشون برمیگردونه ( دیوانس) ازطریق یه دوست کار پیدا میکنه تو هتل تهران سر یه اتفاقاتی میشه مدیراجرایی هتل دستشه…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۴ ۱۳۴۱۱۴۶۷۰

دانلود رمان رثا pdf از زهرا ارجمند نیا و دریا دلنواز 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     امیرعباس سلطانی، تولیدکننده ی جوانیست که کارگاه شمع سازی کوچکی را اداره می کند، پسری که از گذشته، نقطه های تاریک و دردناکی را با خود حمل می کند و قسمت هایی از وجودش، درگیر سیاهی غمی بزرگ است. در مقابل او، پروانه حقی، استاد…
IMG 20240530 001801 346

دانلود رمان قصه ی لیلا به صورت pdf کامل از فاطمه اصغری 3.1 (37)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان :   ده سالم بود. داشتند آش پشت پایت را می‌پختند. با مامان آمده بودیم برای کمک. لباس سربازی به تن داشتی و کوله‌ای خاکی رنگ کنار پایت روی زمین بود. یک پایت را روی پله‌ی پایین ایوان گذاشتی. داشتی بند پوتینت را محکم می‌کردی.…
IMG 20230128 233828 7272

دانلود رمان ماه دل pdf از ریحانه رسولی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   مهرو دختری ۲۵ ساله که استاد دفاع شخصی است و رویای بالرین شدن را در سر می‌پروراند. در شرف نامزدی است اما به ناگهان درگیر ماجرای عشق ناممکن برادرش می‌شود و به دام دو افسر پلیس می‌افتد که یکی از آن‌ها به دنبال انتقام و…
Suicide 2

رمان آیدا و مرد مغرور 0 (0)

بدون دیدگاه
دانلود رمان آیدا و مرد مغرور خلاصه: درباره ی دختریه که ۵ساله پدرومادرشوازدست داده پیش عموش زندگی میکنه که زن عموش خیلی بدهستش بخاطراینکه عموش کارخودشوازدست نده بارییس شرکتشون ازدواج میکنه که هیچ علاقه ایی بهم ندارن وپسره به اسرارخوانواده ازدواج کرده وبه عنوان دوست درکنارهم زندگی میکنن.

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

11 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
𝕾𝖚𝖌𝖆𝖗 𝕲𝖊𝖓𝖎𝖚𝖘
𝕾𝖚𝖌𝖆𝖗 𝕲𝖊𝖓𝖎𝖚𝖘
1 سال قبل

ادااااااا😁کی پارت میدی؟

Yas
Yas
1 سال قبل

میسی مهربونم برای پارتهای عالیت😍😍

فاطمه
فاطمه
1 سال قبل

خواهشا بیشتر و زودتر تر پارت بزارید❤️

Yas
Yas
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

راست میگی فدات ولی یواش یواش داری مارو معتاد خودت موکونی هببببب🥺🥺🥺

Yas
Yas
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

💖💖💋💋❤❤😈😈😂😂

H.H
H.H
1 سال قبل

اااااا ساعت پنج صبح امشب ودف چی میزنی نویسنده

𝕾𝖚𝖌𝖆𝖗 𝕲𝖊𝖓𝖎𝖚𝖘
𝕾𝖚𝖌𝖆𝖗 𝕲𝖊𝖓𝖎𝖚𝖘
پاسخ به  H.H
1 سال قبل

خودت چی میزنی اسکل؟😐

دسته‌ها

11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x