10 دیدگاه

رمان آتش شیطان پارت 2

4
(2)

『آتـش‌شیطــٰان!』

༄❥︎┅┄┄┅✵♥️🔥✵┅┄┄┅❥︎༄

#پارت_2

 

و بعد از اون فقط سیاهی مطلق بود…

*

 

یه سری تصویر عجیب غریب داشت از جلو چشمم رد میشد.

 

یه جاده تاریک و یه طرفه!

یه خونه خالی و سوت و کور!

لکه های سیاه و قرمز روی زمین!

سایه ترسناک و یه هیبت بزرگ رو دیوار!

دستکش های سیاه و سرد چرمی….!

 

با صدای ” هیش ” مردونه ای که انگار دقیقا زیر گوشم زمزمه شد، از خواب پریدم.

 

تاریکی که اتاق رو فرا گرفته بود باعث شد بیشتر توی حس بد خوابم فرو برم، و اون ترس و اضطراب رو بیشتر از پیش، حس کنم.

 

با زدن چراغ خواب روی پاتختی کمی به فضا نور دادم.

این چه خوابی بود که دیدم؟؟!!

 

انگار مغزم داشت کم کم اپدیت میشد و اتفاقاتی که قبل بیهوشی سرم اومده بود رو، مثل یه فیلم با دور تند، به یاد میاورد!

 

سریع به بد*نم نگاهی انداختم که نفسم از ترس حبس شد.

من لخت بودم؟؟؟؟

 

مطمئنم کار یه دزد بی ناموس بود که علاوه بر لخ*ت کردن خونم، به خودمم تجا***وز کرده بود!

 

هرچی تلاش کردم که اشکم در نیاد نشد و بالاخره زیر گریه زدم.

با همون حس انزجار از جا بلند شده و به آیینه قدی رو به روی تختم نگاهی انداختم.

 

برگه کوچیکی که به آیینه چسبیده بود، نگاهم رو معطوف خودش کرد و باعث شد به اون سمت حرکت کنم.

 

” میخوام باهات یه بازی هیجانی رو شروع کنم خانوم وکیل! ”

 

نوشته تایپی که خوندم باعث شد دنیا دور سرم بچرخه و از ضعفی که توی بدنم حس میکردم؛ همونجا روی زمین فرود بیام!

 

اونی که این بلا رو سرم اورده بود یه دزد هو**سباز ساده نبود!

 

بلکه یه آدم شیاد و زرنگ بود که برای هرکاری که میخواست انجام بده، حسابی برنامه ریزی کرده بود.

 

این رو من وکیلی که کم از این پرونده های سو استفاده، زیر دستم نیومده بود؛ بهتر از هرکسی میدونستم!

༄❥︎┅┄┄┅✵♥️🔥✵┅┄┄┅❥︎༄

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 1 (1)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
..k
..k
10 ماه قبل

میشه پارت بزاری؟🥲

. .........Aramesh
. .........Aramesh
10 ماه قبل

واییی ندا عالیهههه
خیلیم هیجانیه

𝐻𝒶𝒹𝒾𝓈𝑒𝒽
پاسخ به  . .........Aramesh
10 ماه قبل

سلام خدمت تمام دوستان سایت.
شما واقعا چطوری می تونید اینقدر پیام بدید وگوشی نگاه کنید.
الان من اینقدر گوشی گرفتم خانوادم من و پرت کردن تو کوچه ..یکی راهکار بده واسه بیرون اومدنم
بعد درضمن آرامش جان؟زنت خوبه؟

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  𝐻𝒶𝒹𝒾𝓈𝑒𝒽
10 ماه قبل

والا خواهر من ب مامانم میگم رمان میخونم اگه بفهمه میام چت روم منو تیکه تیکه میکنه با دستای خودش😂😂
منم آنقدر میگیرم مامانم میگه الان ازت میگیرمش میشکونم😂🥲

𝐻𝒶𝒹𝒾𝓈𝑒𝒽
پاسخ به  . .........Aramesh
10 ماه قبل

وای خدای من. چرا اینجا پیام دادم؟بریم چت روم

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  𝐻𝒶𝒹𝒾𝓈𝑒𝒽
10 ماه قبل

آره بیا

Asaadi
Asaadi
10 ماه قبل

هیجانی شد😱😱

✞ΛƬΣПΛ✞
عضو
10 ماه قبل

اوه جالبه
ندا واقعا خودت نوشتی؟
اخه تو وقت داری مگ؟!

𝐻𝒶𝒹𝒾𝓈𝑒𝒽
پاسخ به  ✞ΛƬΣПΛ✞
10 ماه قبل

متاسفانه برای خودش نیست🥲
خدایااا من و گاو کن…

✞ΛƬΣПΛ✞
پاسخ به  𝐻𝒶𝒹𝒾𝓈𝑒𝒽
10 ماه قبل

؟!

دسته‌ها

10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x