2 دیدگاه

رمان آتش شیطان پارت 161

5
(2)

 

 

 

 

سری به تاسف تکون داده و با همون لبخند محوی که روی لبم نشسته بود، جوابشو دادم:

 

” من که زنگ زدم خودت رد کردی!

من که میدونم کار داری که پیام دادی، پس نه وقت منو بگیر نه خودت رو آقای سلبریتی!

زودتر برو‌ سر اصل مطلب. ”

 

” اوکی حالا که خیلی عجله داری میرم سر موضوع.

پرونده های الوندی چیشد؟!

یکبار از محب پرسیدم اما سر بالا جوابم رو داد. ”

 

نمی‌تونستم بهش بگم که دیدم اون پرونده هارو داده دست پدرم که تا الان فکر می‌کردم مرده!

 

اینکه انگار بزرگترین رقیب و دشمن الوندی پدر منه و پای من بیشتر از این حرفا تو ماجرا بوده و من ازش بی خبر بودم!

 

بجای همه اینا براش نوشتم:

 

” منم با محب صحبتی نکردم راجع به این موضوع.

فعلا هم درگیر پرونده و احضاریه شده بهتره خیلی تحت فشار نذاریمش.

اگه خبر مهمی بود خودش بهمون میرسوند! ”

 

بجای توجه به اصل موضوع، نوشت:

 

” دوباره شد محب؟! ”

 

جوابی ندادم که بعد از چند دقیقه، دوباره خودش پیام داد:

 

” اوکی راجع به این موضوع خودم باهاش صحبت می‌کنم و خبری شد بهت می‌رسونم ”

 

تشکری کرده و گوشی رو کناری گذاشتم.

چای که از دهن افتاده بود رو توی سینک خالی کرده و به ساعت نگاهی انداختم.

 

حدود یک‌ ساعت از رفتن حامد می‌گذشت و غذا هم آماده شده بود.

 

لازانیا رو از فر خارج کرده و ظرفش رو روی کانتر گذاشتم.

 

دستکش هامو دراورده و از آشپزخونه خارج شدم.

اول به اتاق مامان اینا سر زدم.

 

تقه ای به در بسته اتاقشون زده و منتظر جواب شدم.

 

 

 

با ” بله ” گرفته مامان، در رو به آرومی باز کرده و وارد اتاق شدم.

 

مامان پشت میز آرایشش نشسته بود و مشغول میکاپ بود.

 

از چشمای قرمز و پف کردش، به حرف حامد رسیدم که گفت ” تارا با گریه خودشو کور کرده ” .

 

حالا داشت زیر چشماش کانسیلر میزد و با رژ گونه، کمی رنگ پریدگیش رو جبران می‌کرد.

 

به نگاه خیرش لبخندی زده و بهش نزدیک شدم.

 

– حامد جون کجاست مامان؟!

 

با دستش به مستر اتاق اشاره زد و گفت:

 

– رفت یه آبی به دست و‌ صورتش بزنه.

داشتیم میومدیم پایین که خودت اومدی.

 

دستم رو دور شونه های ظریفش حلقه کرده و جواب دادم:

 

– کار خوبی می‌کردین.

اتفاقا غذا هم حاضره اومدم که صداتون کنم تا از دهن نیوفته.

 

همون موقع حامد هم از سرویس خارج شد که بدن ورزیده و بدون تی‌شرتش تو معرض نگاهم قرار گرفت.

 

برای اینکه معذبش نکنم، نگاهم رو سریع ازش گرفته و به سمت مامان برگشته و گفتم:

 

– پس تا من سیمین خانوم رو صدا میزنم، شما هم زودتر بیاین سر میز.

 

حامد حینی که داشت تیشرتش رو از روی تخت برمیداشت و روی سرش می‌کشید، گفت:

 

– بالاخره نمردیم و دست پخت تابش خانوم رو هم قرار شد بخوریم!

 

– شکسته نفسی نکنید حامد خان!

من فقط گذاشتم آب جوش بیاد و بعد از چیدنش گذاشتم توی فر.

اگه غذات بد شده و از الان دنبال مقصر می‌گردی سخت در اشتباهی؛ همش پای خودته!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رهگذر
رهگذر
4 ماه قبل

😂😂

بانو
بانو
4 ماه قبل

و بله ایشون هم ندا بانو که پارت نمیده😒😒

چرااااا😩😩😩

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x