4 دیدگاه

رمان آتش شیطان پارت 163

5
(2)

 

 

 

 

 

 

 

– خانوم احمدی جناب محب تشریف اوردن مثل اینکه قرار ملاقاتشون رو با خودتون ست کرده بودن.

 

اینقدر سرم شلوغ بود که قرار ملاقاتم با دایان رو به کل، فراموش کرده بودم.

 

– بله راهنماییشون کنید داخل.

 

اگه تایم دیگه ای بود حتما به آیینه نگاه می‌نداختم و به سر و وضعم می‌رسیدم، اما الان اینقدر حجم دلخوریم بالا بود که حوصله این کار هارو نداشتم.

 

چند ثانیه بعد از رفتن منشی، دایان با دسته گل آفتابگردون زیبایی وارد اتاق شد.

 

با دیدن گل های آفتابگردون حس کردم چشمام برق زد.

 

یادم نمیاد به دایان گفته باشم که گل مورد علاقم چیه و آفتابگردون برای یک انتخاب رندوم، کمی دور از باور بود!

 

از پشت میز بلند شده و ” سلام ” آرومی کردم.

وقتی متوجه نگاه خیرش به چشمام شدم، یاد عینکم افتاده و خیلی سریع از روی چشمام برداشتمش.

 

ما خاطره جالبی با عینکم داشتیم و نمی‌خواستم دوباره یاداوری بشه!

 

با دیدن حرکتم، پوزخند نامحسوسی زد و دسته گل رو به سمتم گرفت.

 

حینی که با گرفتن دسته گل، دستم با چرم دستکشش برخورد می‌کرد، گفتم:

 

– چه گلای ‌زیبایی!

چرا زحمت کشیدی؟

خیلی ممنون!

 

تعارفاتم رو بی جواب گذاشت و روی کاناپه اتاق جاگیر شد.

رو به روش نشسته و پرسیدم:

 

– چی می‌خوری بگم بیارن؟

 

– چیزی نمی‌خوام خانوم وکیل.

اومدم راجع به احضاریه صحبت کنیم!

 

سری به تایید تکون داده و جواب دادم:

 

– چیز نگران کننده ای وجود نداره من براش برنامه ریزی کرده و آماده شده بودم.

بهتره که پرونده رو یه دور هم خودت بخونی تا از مدارکی که قراره ارائه بدیم باخبر باشی!

 

– این مدارک از همون مدارک معروفته خانوم وکیل؟!

 

سری کج کرده و پرسیدم:

 

– متوجه منظورت نشدم!

 

دستش رو روی پشتی کاناپه گذاشت و حینی که پای راستش رو روی پای چپ مینداخت و بیشتر به پشتی مبل تکیه میداد، جواب داد:

 

– چرا عزیزم فکر کنم خیلی هم خوب متوجه منظورم شدی!

 

 

 

 

 

 

درسته متوجه منظورش به خوبی شده بودم، اما توقع اینکه بخواد راجع بهش حرف بزنه رو نداشتم!

 

درسته که میدونستم راجع به کارام با خبره، اما قصدش از بیان کردن مجددش چی بود؟!

 

وقتی سکوت و نگاه خیرش رو دیدم، مصمم و بی تردید جواب دادم:

 

– اگه منظورت مدارکیه که قراره تو ثابت کردن بی گناهیت کمک کنه و نذاره بیوفتی گوشه زندان؛ آره از هموناست!

 

سری به نشونه تایید تکون داد و ” درسته ” ای زیرلب زمزمه کرد.

 

نمی‌دونستم هدفش از بازگو کردن این موضوع دقیقا چی بود!

 

تمسخر؟!

برتری؟!

یا تهدید؟!؟!

 

حقیقتا جوری بهش بدبین شده بودم که انتظار هرنوع کاری رو ازش داشتم!

 

برگه هایی که از روی میز اورده بودم رو به سمتش گرفته و گفتم:

 

– بهتره بجای وقت کشی و حرف های بیهوده وقتمون رو صرف کار مهم تری مثل احضاریت بکنیم جناب محب!

 

این بار واضحا پوزخندی زد و با گرفتن برگه ها، زیر لب ” درسته ” دیگه ای زمزمه کرد.

 

مشغول خوندن برگه ها شد.

به راحتی میشد تنش بینمون رو حس کرد.

 

دلیل من که واضح بود، اما از کارا و حسای دایان نمی‌تونستم سر در بیارم!

 

دلیل رفتار و حرفای پر نیش و کنایه اون چی بود؟!

بجای اینکه من تیکه و طعنه بارش کنم و از خجالتش در بیام، اون شمشیر رو از رو بسته بود!

 

رفتارای ضد و نقیضش گیجم کرده بود و اجازه فکر کردن و برخورد مناسب بهم نمیداد.

 

دایان غیر قابل پیشبینی ترین آدمی بود که من تو زندگیم دیده بودم و منی که همیشه برای همه حرفا و کارام برنامه ریزی داشتم و حساب شده کار می‌کردم، جلوش کم میاوردم و احمق ترین آدمی می‌شدم که می‌شناختم!

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
علوی
علوی
4 ماه قبل

اگه مغزش رو از ماجرای باباش بکشه بیرون، از روی دسته گل افتابگران می‌تونه بفهمه که چت‌های گذشته‌اش با آزاد پیش محب لو رفته و احتمالاً چت دیروز آزاد با تابش هم از طرف دایان بوده. وگرنه چرا باید با خط دوم آزاد که به اسم تابشه انجام می‌شد

آلا
آلا
4 ماه قبل

چقدر بدم میادکه تابش انقدر بی اراده پیش این یارو

خواننده رمان
خواننده رمان
4 ماه قبل

فکر کنم دایان میدونه که تابش در جریان رابطه اون با پدرش هست

camellia
camellia
4 ماه قبل

چقدر هم پرروئه این مرد.شاید با آزاد و پدر تابش و حامد اصلا هم دستن😏😎مرسی خانم ندا.

آخرین ویرایش 4 ماه قبل توسط camellia

دسته‌ها

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x