3 دیدگاه

رمان آتش شیطان پارت 157

4.3
(3)

 

 

 

 

 

 

 

تماس رو جواب داده و در انتظار حرف زدنش، گوشی رو کنار گوشم نگه داشتم.

 

وقتی صدایی از من نشنید، با صدای بمش که چند وقتی بود نشنیده بودم، ” سلامی ” کرد.

 

با همون یک کلمه حس کردم ضربان قلبم کمی بالا رفت.

 

احساسات مختلفی مثل خشم و دلتنگی و نگرانی، مستقیما قلبم رو نشونه گرفته بود!

 

وقتی جوابی از سمت من نگرفت، خودش ادامه داد:

 

– میتونم حس کنم از چی ناراحتی!

حق هم داری؛ این مرد و رابطه ای نبود که لیاقتت رو داشته باشه!

 

ناخداگاه میون حرفش پریده و عصبی غریدم:

 

– خواهش می‌کنم اینقدر ادای جنتلمن هارو درنیار دایان!

 

وقتی سکوت مطلقش رو دیدم، فهمیدم حسابی از لحن و حرفم شوکه شده.

 

درسته که خودمم کمی از این انفجار ناگهانی متعجب بودم، اما ته دلم ناراضی نبودم!

 

تا کی قرار بود برای همه کار های عجیب غریبش ماله کشی کنم و برای خودم دلیل و توجیه بیارم؟!

 

مگه ما باهم قرار نذاشتیم که دیگه پنهون کاری تو کارمون نباشه و همدیگه رو نپیچونیم؟؟

 

چرا دایان نمی‌تونست هیچ وقت قابل اعتماد باشه؟!

چرا همیشه باید این وحشت رو برای من بذاره که همه حرفاش نقشه و برنامه‌ست؟!

 

سکوت بینمون خیلی داشت طولانی میشد که بالاخره لب باز کرد و گفت:

 

– اوکی این یه لول بالا تر از یه عصبانیت عادیه!

مشکل خیلی بزرگتره خانوم وکیل؟!

من اشتباه جدیدی کردم؟؟

 

 

 

 

حتی اینکه میدونست مقصره و اینطوری برخورد می‌کرد هم روی اعصاب بود!

 

باعث میشد دلم نخواد اونجوری که میخوام و حقشه، باهاش حرف بزنم و برخورد کنم.

 

چرا این مرد اینقدر زبون باز بود؟!

چرا دل من خودش رو بند همچین آدمی کرده بود؟!

 

نفس عمیقی کشیده و گفتم:

 

– بهتره رو در رو راجع به این موضوع صحبت کنیم.

دلم ‌میخواد وقتی حرفات رو می‌شنوم، مستقیم تو چشمات خیره باشم!

 

وقتی سکوتش رو دیدم، ادامه دادم:

 

– فکر نکنم برای یه احوال پرسی ساده بهم پیام داده باشی!

گفتی می‌خوای منو ببینی؟!

بعد از این همه مدتی که هیچ خبری ازت نبود؟

فکر کنم اتفاق مهمی افتاده، درسته؟!

 

پی حرف قبلیمون رو نگرفت‌ و جواب داد:

 

– درسته، اتفاق مهمی افتاده!

دوباره برای من احضاریه اومده خانوم وکیل.

 

– چیز عجیبی نیست، زودتر از اینا منتظرش بودم.

 

– فردا تایم داری تا همدیگه رو ملاقات کنیم و راجع بهش صحبت کنیم؟

البته اگه لازمه زنگ بزنم از منشی شرکت تایم بگیرم!

 

نمیدونم داشت طعنه میزد یا می‌خواست تواضعش رو نشون بده!

 

– نیازی نیست!

فردا ساعت ۴ اگه تایمت خالیه بیا دفترم.

 

– مشکلی نیست.

هر تایمی که تو بخوای و اراده کنی رو من میتونم خالی کنم!

 

از زبون بازیش چشمم رو تو حدقه چرخونده و گفتم:

 

– پس من همون ساعت منتظرتون هستم جناب محب!

 

– می‌بینمتون خانوم وکیل!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4 (8)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آلا
آلا
4 ماه قبل

بدم میاد از دایان هرچند

رهگذر
رهگذر
4 ماه قبل

یعنی اگه احضاریه نمیمومد تا به تابش یه پیام نمیداد یا یه زنگ ساده هم نمیزد به هر حال یجوریایی دوست دختر دوست پسر محسوب میشن

همتا
همتا
پاسخ به  رهگذر
4 ماه قبل

آخه خود تابش خواسته باهم در ارتباط نباشن تا پرونده قتل همسر دایان بسته بشه

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x